• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5342 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۴ آبان

ناامني ناآرامي

حسين احمدي

استبداد و انسداد تاريخي توسعه در ايران (1) 
 (به بهانه ناآرامي‌هاي اخير) 
در تاريخ 11 آبان 1401 نشستي تحت عنوان «سبب‌شناسي توسعه‌نيافتگي و انديشه پيشرفت و تحولات جديد ايران» در محل ساختمان جامعه مهندسان مشاور ايران، با ايده دعوت به گفت‌وگو نخبگان برگزار شد. اين نشست كه به صورت يك پانل 3 ساعته با حضور آقايان دكتر خانيكي، دكتر مجلسي، مهندس آل‌ياسين و دكتر گتميري به اجرا در آمد، به بيان آقاي مهندس گل‌سرخي با هدف‌گذاري هم‌انديشي انديشمندان و بر مبناي دغدغه پيوستگي و با هم شدن آنان بر پايه مسووليت اجتماعي و پرهيز دادن از پراكندگي انديشمندان در عين بي‌شماري آنها اعلام شد. از ديگر سو، اين قبيل گفت‌وگوها، اگر امروز دچار ديرهنگامي نشده باشند؛ با وجود اين، نه داعيه و نه ياراي آن را دارند كه بديلي براي هژموني خيابان واقع شوند، وليكن مي‌توانند به نوبه خود در روشنگري و هشدار نسبت به انحراف از مسير پيشرفت كشور و درجا زدن توسعه، به هر دو طرف به ويژه حاكمان نهيب خود را بزنند. ابهامات بنياديني همواره از سوي برخي نخبگان و اليت جامعه مطرح بوده و همچنان مطرح است مبني بر اينكه: «آينده توسعه ميهن هماره در محاق بوده است!» و «اساسا ما در ايران در مورد توسعه با بن‌بست‌هاي تاريخي مواجه بوده و امروز نيز به‌رغم پيشينه گشايش‌هايي در برخي مواضع و مقاطع تاريخي از جمله در تاريخ انقلاب اسلامي، اما براي چندمين بار به عدم امكان توسعه رسيده‌ايم. اين رخداد تا بدانجا پيش آمده كه در سند ابلاغي اخير، برنامه 5 ساله هفتم، با وجود فرماليته بودن محتواي آن، حتي از واژه توسعه در عنوان و متن آن نيز پرهيز شده است!» آقاي مهندس آل‌ياسين پژوهشگرِ سبب‌شناسي توسعه نيافتگي ايران، به گفته خودش با وجود حضور 60 ساله در عرصه فعاليت‌هاي زيرساخت‌هاي توسعه مهندسي در كشور و تجارب ارزنده حتي در كار كردن با شركت‌هاي خارجي، به اين باور رسيده كه توسعه در كشور ما به بن‌بست رسيده است! او مي‌گويد: «متاسفانه من براي آينده ميهنم توسعه‌اي نمي‌بينم!» به گفته وي، او در فرآيند تجارب حرفه‌اي خويش و 

 تلاش براي توسعه ميهن، با مفهوم توسعه به تدريج آشنا شده و يكي از مفاهيم مهم از منظر او بروكراسي در كشور است. مواجهه با پديده‌هاي شوم و فراگيري چون مسووليت‌نشناسي و مسووليت‌ناپذيري، ناراستي و دروغگويي، چاپلوسي، درست انجام ندادن كارها، اهمال‌كاري و وقت‌كشي و ...؛ نوعي رودررويي دايمي با تحميل‌هاي اجتماعي، در حالي كه به‌رغم وجود سرمايه‌هاي تاريخي، جغرافياي طبيعي، اقليم، منابع، فرهنگ غني، تركيب‌هاي جمعيتي، با پديداري جامعه‌اي معيشت محور در فقدان نهادهاي اقتصادي كارآمد، روبه‌رو بوده‌ايم كه هميشه به ناامني و ناآرامي اجتماعي و انفعال، امتناع و انسداد توسعه منجر شده است. 
بازبيني رويدادهاي تاريخي مكرر و بررسي علل بازتوليد استبداد با ريشه‌هاي مسبوق به سابقه ملوك‌الطوايفي كه منتج به افول انديشه و تفكر و به مخاطره افتادن نظم اجتماعي مي‌شده‌اند؛ بازگو‌كننده آن است كه «چرا ما توسعه‌ناپذير هستيم؟!» عدم توفيقات مكرر در برنامه‌هاي توسعه‌اي و عدم تحقق بند بند سندهاي توسعه كشور، بيش از دو دهه اخير نامگذاري‌هاي سال به سال به نام‌هاي پرطمطراق ولي غير محقق، حاكي از نوعي ناراستي، غير حقيقي بودن امور، سپر قرار دادن دروغ و تملق، ارتشاء و افساد براي ايجاد مصونيت در هر رده‌اي به ميزان تسهيم بودن يا تسهيم شدن در قدرت، جهت غارت منابع و ثروت‌هايي است كه ‌بايد در مسير توسعه كشور صرف شوند. 
تداوم جامعه سنتي با زندگي به‌ شدت وابسته به معيشت، در وضعي كشنده، رو به استهلاك روح انساني و اضمحلال تفكر و متضاد رشد و بالندگي استعدادها كه به عدم امكان پيدايش شخصيت‌هاي موثر و كارا در جامعه‌اي استبداد زده مي‌انجامد. ادوار پيشين معاصر با عباس ميرزا، قائم‌مقام فراهاني، اميركبير تا انقلاب مشروطه و پس از آن ظهور پديده استبداد منور و قدرت مطلق شاهي تا سپري شدن دوران نيم قرن اخير انقلاب اسلامي ايران، همگي توام با چالشي دوباره و چند باره براي حاكميت قانون، آزادي و دموكراسي را رقم زده است و اما، اينك با اين وصف چگونه مي‌توانيم به توسعه دست بيابيم؟! در حالي كه از بديهي‌ترين الزامات توسعه فاصله يافته‌ايم. امروز نظام سياسي و حكمراني به پديده‌اي به نام راديكاليزم مذهبي و رويكردهاي بنيادگرايانه و افراطي سيستماتيك نيز دچار شده و كار به جايي انجاميده كه مردم، نوعي ناامني و ناآرامي بي‌مهار و غيرمدبرانه را شاهد هستند. رشد مدرنيته و مطالبه سبك زندگي جديد زير پوست جامعه و در چهره نسل نوخاسته تبلور و عينيت يافته است. از طرفي اين زيست دوگانه حاكميت و هژموني خيابان، به دو قطب غير قابل كنترل، ناهنجاري و اصوات گوشخراش در جهت تقابل با يكديگر، به نظر از فرصت‌هاي گفت‌وگو و به رسميت شناختن زيست قانونمدارانه براي شنيدن صداي اعتراضات بر حق مردم و زنان و جوانان در حال دور شدن است. خشم و اميد در شبكه‌اي شدن جامعه، ملهم از شبكه‌هاي خشم و اميد اثر مانوئل كاستلز، كاوشي در اشكال جديد جنبش‌ها و اعتراضات اجتماعي است كه امروزه در جهان نيز در حال فوران هستند، اعتراضات و جنبش‌هاي اجتماعي مشابه از بسياري جهات ممكن است با هم تفاوت داشته باشند، اما در يك چيز مشترك هستند: همه آنها به‌طور جدايي‌ناپذيري با ايجاد شبكه‌هاي ارتباطي خودمختار كه توسط اينترنت و ارتباطات موبايل پشتيباني شده، در عين در هم تنيدگي، اجتناب‌ناپذير نيز مي‌نمايند. 
مانوئل كاستلز در كتاب خود، ريشه‌هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي اين جنبش‌هاي اجتماعي جديد را بررسي مي‌كند، اشكال نوآورانه خود سازماندهي آنها را مطالعه كرده و همچنين نقش دقيق فناوري را در پويايي جنبش‌ها ارزيابي مي‌كند. دلايل حمايتي كه آنها در بخش‌هاي بزرگي از جامعه پيدا كرده‌اند و ظرفيت آنها را براي ايجاد تغييرات سياسي از طريق تاثيرگذاري بر ذهن مردم بررسي كرده و پيامدهاي اين جنبش‌ها و اعتراضات اجتماعي را براي درك اشكال جديد تغيير اجتماعي و دموكراسي سياسي در جامعه شبكه جهاني ترسيم مي‌كند.
بي‌عملي و ناكارآمدي دولت در ايران و عدم مشاهده تدبير حكومتي براي كنترل و هدايت درست اعتراضات در مسير شنيده شدن صداي جنبش‌هاي اعتراضي و آينده‌پژوهي در مورد جنبش‌هاي اخير در كشور ما و گنگ و مبهم بودن مابه‌ازاي مردم و سرنوشت آنها در دل اين جنبش، بيشتر به نااميدي‌ها دامن زده است تا به اميدواري از فرجام‌خواهي‌هاي آن.
ادامه دارد...

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون