گردونه ويرانگر خشم و خشونت
اصغر ميرفردي
چند هفته از اعتراضها در ايران ميگذرد ولي به نظر ميرسد نهادهاي متولي راهبرد مطلوبي براي مديريت شرايط اعتراضي بهكار نبستهاند. براي مديريت مناسب يك مساله، در گام نخست بايد وجود آن مساله را باور نمود و در گام بعدي به شناخت ابعاد و ويژگيها و ريشههاي شكلگيري آن پرداخت. از رهگذر اين دو گام ميتوان با بهكارگيري رويه عقلاني به مديريت مساله پرداخت. مروري بر گفتهها، نوشتهها و مواضع سازمانها و رسانههاي رسمي نشان ميدهد چنين رويهاي درباره اعتراضهاي كنوني بهكار بسته نشد، همانگونه كه در اعتراضهاي سالهاي گذشته نيز چنين رويهاي مورد توجه قرار نگرفت. در اينجا به برخي از ويژگيهاي ناهمخوان با مديريت عقلاني و قانونمند اعتراضات كنوني و همچنين گذشته ميپردازيم. انكار وجود مساله و اعتراض جمعي يا كمشمار دانستن تعداد معترضين در همه اعتراضها نشانگر باور نداشتن به وجود و وقوع اعتراض در جامعه است. در بسياري از موارد مسوولان يا برخي رسانهها، حتي به برآورد «آمار ناچيز» معترضان پرداختهاند. اشكال دوم در رويارويي با اين اعتراضها، نسبت دادن ويژگيهاي ناپسند اخلاقي به معترضان يا نسبت دادن اعتراضها به دخالتجويي بيگانگان است. از هوسران و... ناميدن معترضان تا فريبخورده بيگانگان دانستن آنان، تعبيرهايي است كه در اين زمينه بهكار بسته شد. اگرچه ممكن است برخي از كشورها از فضاي بحراني كشور دلشاد باشند و حتي بر آن باشند از آن بهرهبرداري كنند، اما نميتوان شكلگيري اعتراضها را به برنامهريزي آنها نسبت داد. بهكارگيري واژه اغتشاش و اغتشاشگر براي همه اعتراضها و معترضان، اشكال ديگر روش شناختي و مديريتي در رويارويي با اين مساله است در حالي كه اين واژگان بار معنايي متفاوتي دارند. كساني كه به تخريب اموال عمومي و انجام خشونت ميپردازند، را ميتوان اغتشاشگر دانست اما هر تجمع، اعتراض يا تحصني نميتواند به عنوان اغتشاش شناخته شود. اشكال چهارم كه در ادامه اشكالهاي پيشين است، نبود رويكرد و برنامه براي اقناع معترضيني است كه گونهاي از نگراني و خشم نهفته را با خود دارند.
حتي در نزاعهاي بين دو نفر نيز رفتار خشونتبار، دامنه خشم و اختلافات را افزايش ميدهد تا چه رسد به اعتراضهاي جمعي كه در آنها احساسات برانگيخته ميشوند و ويژگيهاي رفتار جمعي بر رفتار عادي اجتماعي غلبه ميكند. بهرهگيري از قوه قهريه، در رويارويي با اعتراضها و حتي تهديد به برخورد، به بازتوليد خشم منجر ميشود نه فرونشاندن آن. همانگونه كه بارها گفته شده، گفتوگو و پرهيز از اقدامات تنشزا بهترين سازوكار رويارويي با اعتراضها است. كافي است ادبيات مسوولان و رسانههاي رسمي در چند روز گذشته مرور گردد تا آشكار شود تا چه اندازه براي پرهيز از بازتوليد خشم تلاش شده است. شوربختانه، چنين فضايي به مدارس نيز رسوخ يافته است و نحوه برخورد و سخنان برخي از مديران و كاركنان دستگاههاي آموزشي و غيرآموزشي كه براي پرداختن به اين مسائل و «تنوير افكار دانشآموزان» به مدرسهها ميروند، در برخي موارد منجر به نگراني دانشآموزان و حتي برانگيختن احساسات آنها شده است. سبكهاي بهكار بسته شده درباره اعتراضها و ناآراميها، كمك چنداني به حفظ آرامش جامعه نميكند. مرور موضعگيريها كه تند و آتشين است و همچنين برخي اقدامات نشان ميدهد كه نشانهاي از رويكرد مديريت مطلوب اعتراضها و حل مسائل شكلدهنده آنها وجود ندارد. مديريت خشم جمعي و اعتراضها در جامعه نيازمند بازنگري و بازانديشي در اموري است كه زمينه اعتراض را پديد آورده است تا جامعه در دام و چرخه باطل خشم و خشونت فراگير و ويرانگر قرار نگيرد. برخوردهاي قهري، تهديد و بازداشت ممكن است براي مدتي دامنه اعتراضات را كاهش دهد، اما به پايان يافتن خشم نميانجامد، بلكه با افزودن بر خشمهاي نهفته، زمينه بروز آنها را در آينده فراهم ميسازد. بنابراين، پافشاري بر رويههاي نادرست و ناكارآمد، خود بر دامنه ناآراميها ميافزايد. عقلانيتر اين است كه به حل مسائلي كه به شكلگيري اعتراضات انجاميدهاند، پرداخته شود تا جامعه بيش از اين وارد گردونه خشم و خشونت نگردد.