اميني و يادداشتهايش (2)
مرتضي ميرحسيني
علي اميني در ماههاي پاياني حكومت پهلوي، دلخوريها و اختلافات قديمياش با شاه را -كه در مقطعي بيشباهت به دشمني نبود- كنار گذشته بود و ميكوشيد به سهم خود نقشي در ختم بحران داشته باشد. ميدانست شاه با خطاهايش، با انحراف از قانون اساسي و با خودكامگي كشور را به اينجا رسانده و جامعه را خشمگين كرده است، اما از انقلاب ميترسيد. شايد فكر ميكرد سرنوشت كشور به سرنوشت محمدرضاشاه گره خورده است و رفتن او فقط مشكلات را بدتر و پيچيدهتر ميكند.
او از آن دسته سياستمداراني بود كه تا آخرين روزها و حتي آخرين لحظات، به امكان مصالحه باور دارند و معتقدند همه مشكلات سياسي و حتي خصومتهاي كهنه و عميق با گفتوگو و مذاكره حلشدنياند. البته درباره او ميشود گفت كه اين باور، مدام، در گذر از حوادث آن روزها ضعيف و ضعيفتر ميشد. نوزدهم آبان 1357 در دفتر يادداشتهاي روزانهاش نوشت: «از روزنامههاي خارجي خبري نيست. گويا در اثر اعتصابات مختلف و متعدد روزنامهها نرسيدهاند؛ و اين از شروع حكومت دولت نظامي است كه سانسور شدت پيدا كرده است و به اين شكل فقط اطلاعات داخلي و خارجي از مجراي راديوي خودمان يا بيبيسي لندن است. عده زيادي را منجمله هويدا دستگير كردهاند و اگر محاكمه يك عده از آنها شروع شود، شايد مسكني باشد.» كه البته نبود و اگر هم بود بحران حكومت پهلوي با مسكن چاره نميشد. هويدا ميان بخش بزرگي از مردم منفور بود، اما دستگيري و محاكمه او و چند نفر ديگر مثل او براي نجات حكومت كفايت نميكرد. برخي از مردانِ شاه و شايد حتي خود او اين واقعيت را -كه كار ديگر تمام شده است- ميديدند، اما اميني هنوز در آن مقطع (اواخر آبان و اوايل آذر 1357) براي پذيرش آن مقاومت ميكرد و باور داشت ميشود راهي براي نجات سلطنت (يا درواقع مهار انقلاب) پيدا كرد. بيستم آبان نوشت: «صبح خبري شنيده بودم كه ناراحتم كرد و آن بود كه شاه قصد دارد برود. هيچ چيزي فعلا نيست كه جايگزين آن شود. قطعا هرج و مرجي پيش خواهد آمد.» البته اين باور او، يعني امكان مصالحه ميان شاه و انقلاب، روز به روز ضعيفتر ميشد. ميدانست حكومت با بحران پيچيدهاي مواجه است و زد و خوردهايي كه در پايتخت و شهرهاي ديگر روي ميدهد حاكي از «نگراني و نارضايتي زياد» است. بيست و پنجم آبان نوشت: «عدهاي مثل هميشه آمدند و مذاكرات در اطراف مسائل كشوري دور ميزند. من هم نميدانم چه بگويم و تلاش در راه پيدا كردن راهحلي است كه بتوان از اين بنبست فعلي بيرون آمد.
ناهار آقايان فضلالله گركاني و اسلام كاظميه پيش من بودند. گركاني مقدمهاي براي رساله مجديه تهيه كرده است كه مفصل است. انشاءالله با چاپ اين كتاب يادگاري از جد امجدم باقي بماند. استراحتي كردم و ساعت 4 بعد از ظهر منزل دكتر رضا اميني رفتم. ملاقاتي با سفير امريكا، ساليوان داشتم كه بسيار مفيد و نسبت به رويه حضرات روشن شدم... وضع خوب نيست؛ تظاهرات در شهرها زياد است و فعلا دولت نظامي وزراي كشوري تعيين كرده و ميخواهد روز شنبه به مجلس معرفي كند. نميدانم آيا موفق به برقراري نظم و آرامش خواهد شد يا خير. به هر حال بايد طوري اقدام شود كه در افكار و اذهان آرامش و اطمينان به وجود آيد، ولي متاسفانه اعمال و افعال دستگاه كمك به اين كار نميكند. معذلك بايد كوشش كرد، چون در غير اين صورت فاجعهاي براي كشور به وجود خواهد آمد كه جبرانناپذير است.» (ادامه دارد)