روزه و عيد فطر از منظر عارفان و فيلسوفان
حمزه كرمي
اهل معنا روزه را بر دو نوع دانستهاند: روزه تن و روزه دل
يكي از مصاديق تقوا روزه گرفتن است كه فرمود: ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون (بقره ۱۸۴)
اهل معنا روزه را بر دو نوع دانستهاند: روزه تن و روزه دل.
روزه تن همان روزه عموم است و امساك از نخوردن و نياشاميدن و... اما روزه دل آن است كه انسان در هيچ شرايطي وسوسه ارتكاب گناه را نداشته باشد و عيد فطر چنانكه خواهد آمد براي چنين فردي متفاوت خواهد بود.
روزه عارف وسيلهاي است تا او جز خدا را نبيند و در عيد فطر به وصال معبود برسد و در آن عيد خداوند را در كنار خود حس كند و به فيوضات قدسي نايل آيد. آنچنانكه حافظ فرمود:
فيض روحالقدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا ميكرد
عارف با رياضت نفس و روزهداري و امساك همه اعضا و جوارح و صيقل دادن روح به جايي ميرسد كه همشأن پيامبران شود و دستيابي روح او به اسرار غيب و اشراق يعني تابيدن نور الهي بر قلب او و برافتادن پردههاي حجاب از مقابل چشم او امكانپذير ميشود و شرط اين عروج خروج انسان از عالم ماده و طبيعت است كه حافظ فرمود:
تو كز سراي طبيعت نميروي بيرون
كجا به كوي طريقت گذر تواني كرد؟
جمال يار ندارد پرده ولي
غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد
براي مشاهده انوار الهي و رسيدن به ساحت قدسي و تقرب به او بايد سالك غبارها را بزدايد و از سراي طبيعت بيرون شده و با صيقل يافتن قلب و درك اشراق الهي از عالم ماده و غبار به عالم معنا سفر كند.
در انديشه عرفا، افطار و عيد همه بهانه است .به قول فروغي بسطامي كه ميفرمايد:
گر شبي در خانه جانان مهمانت كنند
گول نعمت را نخور، مشغول صاحبخانه باش
هدف عارف از روزه گرفتن و رمضان وصال يار است به همين سبب درگير مناسك و حواشي نميشود، بلكه عروج و تعالي و تقرب به ساحت قدسي برايش مهمتر است به قول مولانا:
بهانه كردهام نان را، ولي مست خبازم
نه بر دينار ميگردم كه بر ديدار ميگردم
علامه و عارف متاله سيد حيدر آملي (۷۲۰-۷۷۸هجري قمري) در كتاب ارزشمند اسرارالشريعه
ميگويد: در روزه، عموم ازخوردن و آشاميدن و آميزش پرهيز ميكنند، اما در روزه اهل طريقت، چشم و گوش و زبان هم روزه ميگيرند .
به فرموده سيد حيدر آملي، روزه در تفكر و خيال روزه اهل طريقت است! كه سالك بايد به وسيله روزه و امساك و طهارت روح و دريافت اشراق و انوار الهي، از توانايي فكر و خيال خود بهره گرفته و زر و وبال و وزنههاي اضافي بر بال تفكر و خيال را از خويش دور ساخته و براي رسيدن به مقام قرب الهي، حواس باطني را به كار بندد.
روزه راهي است براي پرداختن به درون وانفسيت انسان وگرنه هدف روزه امساك از خورد و خوراك تنها نيست .
براي سالك اليالله روزه وسيلهاي است تا انسان خود را پيدا كند و افكار غيرضروري و بيهوده را از خويش دور كرده و با فكر و انديشه و تخيل خلاق بتواند به درجات و مقامات معنوي دست يابد .
حافظ ميفرمايد رمضان يك مائده است كه همه روزهداران گرد آن جمع هستند. اما گردش فلك اين سفره را كه هر سال سي روز در رمضان گسترده ميشود با خود ميبرد و رمضان تمام ميشود و شوال ميآيد فلك در گردش است و دوار و با گردش خود ماههاي سال را رقم ميزند.
رمضان از منظر حافظ داراي ظاهري است كه همان روزه سي روزه باشد و به وسيله فلك دوار به غارت سپرده ميشود، اما رمضان يك باطن واقعي دارد كه مطمح نظر عرفا و سالكان است و آن معرفتي است كه در رمضان براي سالك حاصل ميشود.اين معرفت را حافظ به قدح و شراب تشبيه كرده است كسي كه شراب ميخورد در حالت مستي توجهش به اطراف كم ميشود. وقتي سالك مست معرفت است به اطراف و امور جزيي اعتنا نميكند.
زماني كه انسان معرفت پيدا كرد از آنچه رنگ تعلق دارد، بينياز ميشود و «خود گمشده» انسان راپيدا ميكند و باز هم بحث انفسيت و خودشناسي نزد سالك برجسته ميشود. رمضان ظاهرش همان روزه و عبادات است كه دور فلك آن را غارت ميكند ولي باطن رمضان معرفت الهي است كه سالك با دريافت آن از چشمه معرفت سيراب ميشود، زيرا معرفت قابل ستاندن و از بين بردن نيست، بلكه دم به دم سالك را به قرب الهي در طول سال و ساليان ارتقا ميبخشد و در سي روز رمضان خلاصه نميشود. حافظ فرمود:
بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد
هلال عيد بدور قدح اشارت كرد
ثواب روزه و حج قبول آن كس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
بر اثر معرفت الهي ناشي از روزه باطني، عشقي وجود سالك را فرا ميگيرد كه قابل خاموش شدن و يغما بردن نيست .
برخلاف مردم كه سالي يك عيد فطر دارند، سالك هر دم عيد دارد و فرمود: «سالكان در دمي دو عيد كنند.»
سالك در هر نفسي دو عيد دارد، زيرا هر لحظهاش با يك «تجلي» تازه مواجه است پس هر لحظه و روزش عيد باشد.
وقتي فيلسوف شهير و شهيد، سهروردي، آن نادره دوران از سوي فقهاي عصرش به اعدام محكوم شد از او خواستند كه بگويد دوست دارد چگونه به عمرش پايان داده شود؟
با طناب دار، با گيوتين و... او پاسخ داد: دوست دارد در مكاني بدون آب و غذا محصور باشد تا از شدت جوع و تشنگي جان سپارد!! زيرا درآن صورت سبكبال شده و روحش آماده پرواز ميشود!! و شهادت سهروردي بدين منوال انجام شد!
چه بسا روزه نزد عرفا چنين جايگاه و فلسفهاي دارد. سبك شدن روح براي معراج، شهابالدين عمر سهروردي از عرفاي قرن هفتم در كتاب «عوارف المعارف» در بيان فضيلت روزه ضمن اشاره به حديث نوراني پيامبر اكرم(ص) كه فرمود: «الصوم نصف الصبر، والصبر نصف الايمان» ميفرمايد: هر عمل كه بنيآدم كند به رد مظالم برود مگر روزه كه خداي تعالي فرمود: «الصوم لي وانّا اُجزي به».
يعني روزه از آن من است و من خود پاداش روزهام.
امام علي(ع) سر سلسله عارفان در حكمت ۱۴۵۷ ميفرمايد: بسا روزهداري كه بهرهاي جز گرسنگي و تشنگي از روزهداري خود ندارد!! و بسا شب زندهداري كه از شب زندهدارياش چيزي جز ركوع و سجود و بيخوابي به دست نياورد، خوشا خواب زيركان و افطارشان! ابوطالب مكي از عرفاي بزرگ ميفرمايد: خداوند تعالي فرموده است استعينوا بالصبر والصلاه در تفاسير آمده كه صبر همان صوم است و پيامبر(ص) ماه رمضان را «شهر الصبر» ماه صبر ناميد. او روزه را نزد عموم همان روزه قالب و تن ناميد ولي روزه خاصان مومن را روزه دل ناميد و آن صوم قلب است از همم دنيا و افكار دنيوي، پس روزه گوش و چشم و زبان و دست و پاست، روزه خاصان حفظ جوارح است همانطوري كه حافظ فرمايد:
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم
و به قول امام محمد غزالي حقيقت روزه ترك شهوات است و براي آن بايد پاسبان دل و افكار خود شد . عينالقضات همداني حقيقت روزه را در خوردن طعام معنوي و شراب الهي جستوجو ميكند.
از نظر مولانا
گرسنگي عارفان باعث شكوفايي باطني ميشود
گر تو اين انبان زنان خالي كني
پر زگوهرهاي اجلالي كني
و...
جنيد گفت: صوم نصفي از طريقت است و در رساله قُشيريه آمده است و قالالله تعالي: ولنبلونكم بشئ من الخوف والجوع پس درآخر فرمود: و بشر الصابرين و خداوند به آنها پاداش صبر داد و فرمود:
و يوءثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصه.
علاالدوله سمناني گويد: در روزه، سالك بايد از مناهي و مسكرات امساك كند تا اهل «خصوص» شود.
با آرزوي قبولي طاعات و عبادات