• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5469 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۷ ارديبهشت

رفاقت در سرد و گرم روزگار

مهرداد احمدي شيخاني

اين رفيقانه را براي «سعيد مدني قهفرخي» مي‌نويسم كه مانند بسياري از دوستانم، سابقه رفاقتم با او به دهه 60 بازمي‌گردد، به دوره‌اي كه در ايام سرپرستي موسسه كيهان توسط سيد محمد خاتمي، در سرويس انديشه روزنامه كيهان، مشغول به كار بودم. دقيقا يادم نمي‌آيد چه مدتي از كارم در اين سرويس مي‌گذشت كه يك روز صبح وقتي به تحريريه روزنامه پا گذاشتم، پشت يكي از ميزهاي سرويس انديشه، يك جوان سفيدرويي را ديدم كه چهره‌اش كاملا جلب‌توجه مي‌كرد. شايد اين گفته، امروزه كمي خنده‌دار باشد، ولي در آن ايام، غالبا مي‌شد گرايش سياسي افراد، به خصوص آقايان نخبه و روشنفكر را از چهره‌شان تشخيص داد. موضوع اين‌طور بود كه آقاياني كه ريش و سبيل داشتند، عموما مذهبي بودند و طرفدار انقلاب و هيات حاكمه، آنهايي كه سبيل داشتند، به انديشه‌هاي چپ گرايش داشتند كه طيف گسترده‌اي از مذهبيون چپ تا ماركسيست‌ها و ماترياليست‌هاي چپ را در بر مي‌گرفت و عموما اگر هم انقلابي بودند، جز اندكي، يا منتقد هيات حاكمه بودند يا كلا با ساختار حاكميت مستقر تضاد داشتند. آنهايي هم كه ريش و سبيل را مي‌تراشيدند، تقريبا در كل، با اين دو گرايش پيش‌گفته، هيچ‌وجه اشتراك عقيدتي نداشتند. اگر هم كسي يكي از اين سه وضعيت ظاهري را داشت ولي گرايشش غير از آن چهره‌هاي مرسوم بود، به سرعت و در يكي، دو گفت‌وگوي كوتاه، مي‌شد وضعيتش را در اين سه دسته‌بندي تشخيص داد. سعيد مدني هم دقيقا همين بود، يعني در همان برخورد اول و بدون هيچ گفت‌وگوي قبلي، گرايشش قابل تشخيص بود. سعيد سبيل داشت، پس در گرايش چپ مي‌گنجيد، نيروي جديدي بود كه به تحريريه و آن هم سرويس انديشه آمده بود، پس سابقه مذهبي داشت و اين يعني در گروه چپ مذهبي دسته‌بندي مي‌شد كه تقريبا عموم نيروهاي جواني كه در تحريريه روزنامه بودند و پس از انقلاب و به‌خصوص بعد از مديريت آقاي خاتمي به روزنامه آمده بودند، به همين گرايش تعلق داشتند. اين تشخيص من از سعيد در همان برخورد اول بود كه بعدها معلوم شد كاملا درست است. سعيد لحن سخن و برخورد خاصي داشت. محترمانه، آرام، جدي، مطمئن و كمي سرد. براي همين طول مي‌كشيد كه احساس صميميت در طرف مقابل ايجاد كند و همين باعث مي‌شد كه هميشه يك فاصله‌اي بين دو سو باقي بماند، فاصله‌اي كه حتي اگر برطرف هم مي‌شد، باز هم نوعي از رفاقت بود كه همچنان بين محترمانه و سرد بودن مردد مي‌ماند. البته براي بسياري، سعيد يك پژوهشگر مسائل اجتماعي و يك محقق با آثار قابل اعتنا و كتاب‌هايي بسيار ارزشمند است، براي من هم، چنين هست ولي قبل از آن، سعيد براي من يك رفيق بسيار محترم است كه دوستي بسيار جدي بين‌مان برقرار است و البته از دوستاني است كه بسيار به او مديونم. مديون از اين بابت كه كمك‌هاي او بسيار براي من راهگشا بوده و در ايامي كه بسيار به پشتيباني نياز داشته‌ام، ياري‌رسانم بوده. من سال‌هاست كه مي‌نويسم و اين نوشتن به ايام نوجواني و پيش از انقلاب باز‌مي‌گردد ولي تا قبل از آشنايي با سعيد، دو اشكال اساسي در نوشتن داشتم؛ يكي عدم اعتماد به نفس بود و ديگري زاويه ديد به موضوع. به ياد مي‌آورم كه اولين‌بار اين سعيد بود كه متوجه اين دو اشكال اساسي شد و بسيار ظريف آن را در ذهن من حل كرد. شايد به اين دليل كه تحصيلات و تخصصش روانشناسي بود. ماجرا هم چنين شكل گرفت كه «محسن مخملباف» فيلم سينمايي «بايكوت» را ساخته بود و من و سعيد با هم در مورد آن بحث مي‌كرديم و حاصلش اين شد كه پيشنهاد داد در مورد آن فيلم يك نقد مشترك بنويسيم كه عنوانش شد «بايكوت مبارزه».
 البته آن نقد چاپ و منتشر نشد ولي براي من دو حاصل داشت؛ اول، در مورد يك موضوع چطور فكر كنم و دوم، چگونه بنويسم و نتيجه اين است كه الان وقتي مي‌خواهم مطلبي بنويسم، در ذهن خودم تبديل به دو نفر مي‌شوم، يك موافق و يك مخالف و از دو سو به موضوع مي‌پردازم، بي‌آنكه فقط جانب يك‌طرف را بگيرم و گمان مي‌كنم همين تبديل به ويژگي نوشتنم شده كه آن را مديون سعيدم. موضوع ديگري كه هميشه خود را مديون سعيد مي‌دانم، گرافيست شدنم است، اينكه اولين سفارشم را او، براي انجام كارهاي گرافيك آلبوم موسيقي، كه براي «دكتر شريعتي» كار شده بود به من داد و به همراه دوستم «فرزاد عظيمي» كه حتما بايد رفيقانه او را هم بنويسم، انجامش داديم. آلبومي با عنوان «نامت گل هزار بهار نيامده است» كه در زمان خود منتشر نشد. و ياد آخر؛ سعيد آن روزها يك موتور هوندا 125 داشت، مثل خيلي‌هاي ديگر. يك‌بار به من گفت تردد با موتوسيكلت باعث مي‌شود در زمستان هوا را سردتر و در تابستان هوا را گرم‌تر از مردم ديگر حس كني. شايد براي همين است كه سعيد بارها به زندان افتاده، چون سرد و گرم را طور ديگري متوجه مي‌شود، آن‌طور كه ما متوجه نمي‌شويم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون