نگران شعلههاي تحقير اين اينترنت باشيد
سعيد اركانزاده يزدي
وضعيت اسفناك كنوني اينترنت ايران همچون ماجراي گشت ارشاد ميتواند آتش خشم اجتماعي را دوباره شعلهور سازد. شايد بتوان گفت از اواسط دهه ۱۳۷۰ كه اينترنت وارد خانهها شد و به شكل عمومي درآمد، هيچگاه اينترنت ايران تا اين حد با فيلترينگ و كاهش سرعت مواجه نبوده است. طي يك سال گذشته، اينستاگرام و واتسآپ هم به زمره پلتفرمهاي فيلترشده درآمدهاند و ميشود گفت كه تقريبا تمام پلتفرمهاي جهاني در ايران فيلتر هستند. بهعلاوه، با چنان كاهش سرعتي در پهناي باند بينالمللي روبهروييم كه باعث خشم و عذاب همه كاربران ايراني است. براي گذشتن از چنين محدوديتها و موانع خودساختهاي، تقريبا تمام كاربران ايراني ناچار شدهاند از فيلترشكن و ويپيان استفاده كنند و در عمل، هزينه ماهانه فيلترشكن نيز به هزينههاي ارتباطات اينترنتي آنها افزوده شده است. اما مقامات مسوول طوري سخن ميگويند و عمل ميكنند، گويي هيچ يك از اين موانع و محدوديتها وجود خارجي ندارد و كاربران ايراني به راحتي ميتوانند از اينترنت استفاده كنند، تو گويي بيخودي در حال غرزدن به جان مقامات هستند. در واقع، مسوولان با بستن مرزهاي اينترنتي ايران، يك شبكه اينترانت داخلي درست كردهاند و هر صحبتي هم كه ميكنند درباره اين شبكه است. اما اينترنت واقعي به شبكههاي ناشناخته و پنهاني فروش فيلترشكن واگذار شده است كه محصولات خود را از درگاههاي سيستم بانكي رسمي به فروش ميرسانند، هر موقع بخواهند آنها را قطع ميكنند، خودشان نرخ فيلترشكن تعيين ميكنند و هيچ نهادي هم بر آنها نظارت ندارد. با چنين ساختاري كه مقامات از ارتباطات اينترنتي درست كردهاند، ما در عمل دو شبكه ارتباطي مجازي داريم: اينترانت فيلترشده و محصوري كه وزارتخانهها و مجلس و شوراهاي عالي و نهادهاي رسمي خود را به آن مشغول كردهاند و يك اينترنت واقعي كه در دست فروشندگان فيلترشكن و شبكههاي ناشناخته زيرزميني است. كاربران ايراني براي اينكه به اينترنت دست پيدا كنند، ناچارند با اين شبكه زيرزميني سر و كار داشته باشند. آنها در عمل خود را با اين واقعيت روبهرو ميبينند كه بايد يكبار پول اينترانت داخلي ايران را به اپراتورهاي اينترنتي بدهند و يكبار هم پول فيلترشكنها را به شبكهاي پنهان. اين هزينه دوم براي آنها پول زوري به حساب ميآيد كه براي هر خانوار مبلغ كم و ارزاني هم نيست. ايبسا بسياري از آنها اين يقين را داشته باشند كه اين پول يا بخش عمده آن به جيب نهادهاي دولتي و عمومي هم برود. حالا فرض كنيد كه يك كاربر معمولي ايراني بايد دوبرابر پول بدهد تا به اينترنتي وصل شود كه تازه همان هم سرعتش مدام كم و زياد ميشود يا بهشكل ناگهاني قطع ميشود. او بايد با زجر و عذاب دايمي به شبكهاي وصل شود كه در بسياري از كشورهاي جهان مثل آب و برق جزو زيرساختهاي اساسي و معمولي جامعه محسوب ميشود و شبكهاي ايمن و پايدار در خدمت آرامش و آسايش شهروندان است. اينچنين است كه كاربران ايراني هر وقت به اينترنت وصل ميشوند احساس تحقير ميكنند. اين حس تحقير هر وقت كه فيلترشكن ميخرند، هر موقع كه سرعت اينترنت كاهش پيدا ميكند، هر گاه كه نميتوانند فايل سادهاي را براي يكديگر بفرستند و هر بار كه با سد فيلترينگ روبهرو ميشوند در آنها بيدار ميشود. اين حس تحقير را ميتوان با گشت ارشاد در سالهاي گذشته مقايسه كرد. چه چيزي باعث رويدادهاي سال گذشته شد و آتش خشم جامعه را شعلهور كرد؟ شايد مهمترين عاملي كه باعث آن انفجار اجتماعي شد چند سال احساس تحقير شدن در بين قشر وسيعي از مردم بود كه سليقه خود را بهزور به جامعه حقنه ميكرد. هنوز خاطره تلخ پيامكهاي حجاب و توقيف خودروها و بازداشت جوانان در ونهاي گشت ارشاد در خاطره مردم زنده است. همين تحقيرها بود كه جامعه را به انبار باروتي تبديل كرد و با يك جرقه منفجر شد. حالا همين حس تحقير شدن را ميتوان در كاربران اينترنت كنوني ايران مشاهده كرد. اينترنت كنوني ايران كمترين كيفيت را دارد و اكثر كاربران را ناراضي كرده است. اين اينترنت داد صاحبان صنايع و كسبوكارها، دانشگاهيان، دانشآموزان و دانشجويان، هنرمندان و پژوهشگران را درآورده است و اگر وضعيتش به همين منوال پيش برود، تلنبار خشم و عصبيتي كه توليد ميكند محدود به فضاي مجازي نخواهد ماند و به فضاي عمومي و فيزيكي هم سرريز خواهد كرد. دوباره ميتوانيم برگرديم به اتفاقاتي كه سال گذشته رخ داد: هرم و لهيب خشم از دور پيدا بود و بسياري از صاحبنظران هشدار ميدادند كه اين خشم و حس تحقير سرانجام سر باز خواهد كرد و سرريز خواهد شد اما كسي جدي نگرفت. حالا هم خشمي مشابه را اينترنت بيكيفيت ايران دارد در دل مردم ميكارد. باز هم مقامات تصور ميكنند همهچيز را تحت كنترل دارند، اما اتفاق از آنجايي كه پيشبيني نميشود شروع خواهد شد.