سلاح شيميايي در دست دشمن
مرتضي ميرحسيني
جنگي كه به ما تحميل شده بود، هشت سال طول كشيد و خاطرات تلخ و زخمهاي بسياري از خودش به جاي گذاشت. عده زيادي از مردم استانهاي مرزي مجبور به ترك خانههايشان شدند و عده بيشتري از هموطنان ما نيز حملات موشكي و بمبارانهاي هوايي را تجربه كردند. دشمن هيچ خط قرمزي در هدف گرفتن مناطق مسكوني و مردم غيرنظامي نداشت و به هيچكدام از معاهدههاي بينالمللي پايبندي نشان نميداد. زماني هم كه معلوم شد نميتواند برنده جنگ باشد و زورش به ما نميرسد - براي فرار از شكست- سلاح شيميايي به دست گرفت و بارها، در نبردهاي كوچك و بزرگ از آن استفاده كرد. گويا بعثيها نخستين بار در نبرد خيبر، زماني كه نيروهاي ما از هور ميگذشتند، به شكل گسترده روي نيروهاي ما بمبهاي شيميايي ريختند و بعد از آن، هرجا كه شكستشان نزديك ميشد به چنين تسليحاتي پناه ميبردند. آنان حتي در نقاطي از خاك عراق، از جمله حلبچه دست به جنايتهاي بزرگ زدند تا با سياست ارعاب، فكر همكاري با نيروهاي ما را از سر مخالفان عراقي رژيم بعث بيرون كنند. وزارت خارجه كشور ما، كوششهايي را براي نشان دادن واقعيت ماجرا و مهار بعثيها به كار بست كه خلاصهاي از آن، چهاردهم تير 1366 در نشريه داخلي اين وزارتخانه منتشر شد: «يك: وزارت خارجه در يادداشت رسمي از دبير كل سازمان ملل خواسته است كه تيم متخصصين خود را به ايران اعزام نمايد. در اين باره مذاكراتي با دبيركل و نمايندگان كشورهاي عضو شوراي امنيت در تهران و نيويورك در دست انجام است تا اعزام اين تيم را ميسر نمايد. دو: سفرا و كارداران مقيم تهران، به وزارت خارجه دعوت شدند و پس از استماع اظهارات قائممقام وزير خارجه، به بازديد از مجروحين شيميايي در بيمارستان پرداختند. ارسال گزارشات قبلي برخي از اين نمايندگان به پايتختهاي خود، در موضعگيري آنها نسبت به مساله تاثير داشته است. سه: از نمايندگيهاي كشورهاي غربي خواسته شده است با سازمانهاي غيردولتي تماس گرفته و آنها را ترغيب به بازديد از مجروحين شيميايي بنمايند. چهار: قرار است عدهاي از مجروحين شيميايي غيرنظامي به كشورهاي اسپانيا، كانادا، ژاپن، سوئد، بلژيك، ايتاليا، آلمان غربي، فرانسه و دانمارك اعزام شوند. با توجه به اينكه پزشك سازمان ملل اسپانيايي است، اعزام مجروحين به اين كشور، اهميت خاصي دارد زيرا چنانچه تيم سازمان ملل به ايران نيايد، امكان بازديد مجروحين توسط وي و ارايه گزارش رسمي به دبير كل- نظير آنچه در سال 1985 (1364) انجام گرديد- وجود دارد. پنج: جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران طي نامهاي، موضوع را به جمعيتهاي هلال احمر و صليب سرخ جهاني اعلام كند و خواستار مشاركت آنها در مقابله با آثار اين جنايت و معالجه مجروحين شود.» اما متاسفانه هيچكدام از اين كوششها، در عمل آن نتيجهاي را دنبالش بوديم نداشت. حتي در ادامه جنگ، تعداد حملات شيميايي عراقيها بيشتر هم شد و آنان تقريبا در هر درگيري كه به تنگنا افتادند و در هر منطقهاي كه مجبور به عقبنشيني شدند، دست به سلاح شيميايي بردند و نيروهاي ما را با آن بمباران كردند. درست است كه صداهايي از گوشه و كنار دنيا به نكوهش بعثيها بلند شد و شوراي امنيت نيز قطعنامهاي در محكوميت بهكارگيري چنين تسليحاتي صادر كرد، اما قدرتهاي جهاني و بيشتر از همه امريكاييها مصمم بودند به هر قيمتي كه شده ايران را به پذيرش آتشبس بدون پيششرط و قبول قطعنامه 598 مجبور كنند و جنگ را بدون اعلام رسمي طرف متجاوز به پايان ببرند. آنان در آن مقطع هم حضورشان را در خليج فارس پررنگتر كرده و عملا با ما درگير شده بودند و هم از نفوذ بينالمللي خودشان به نفع صدام و براي جلوگيري از مجازات حكومت او استفاده ميكردند. كنت تيمرمن در كتاب «سوداگري مرگ» مينويسند آنچه در شوراي امنيت سازمان ملل در محكوميت بهكارگيري تسليحات شيميايي و ميكروبي تصويب شد، تغيير و تفاوتي در رفتار حكومت بعث عراق ايجاد نكرد، زيرا همزمان با تصويب قطعنامه «دادوستدها نيز به روال عادي خود ادامه داشت. تنها دو ماه بعد از كشتار حلبچه، يعني در ماه مه، مركز بازرگاني امريكا- عراق براي صاحبان صنايعي كه خواهان مراوده با عراق بودند گردهمايي برگزار كرد. در اين گردهمايي پيتر برلي، دستيار وزارت امور خارجه، مسوول امور شمال خليج فارس، بازرگانان و صاحبان صنايع را به همكاري گسترده با عراق تشويق كرد. وزارت بازرگاني هم به روال سابق با صدور تكنولوژي پيشرفته امريكايي به كارخانهها و تاسيسات اسلحهسازي عراق موافقت مينمود...
مرور بر پروانههاي صادر شده در هشت ماهه بعد از كشتار حلبچه حاكي از تحويل مداوم كشت ويروس، قارچ و تكياختهاي به كارگزاري انرژي اتمي عراق، تحویل دندههاي الكترونيكي و ابزارهاي ماشيني دوكاره به مركز توليد موشكي سعد 16، كارخانه توليد بمب بدر، كارخانه موشكي صدام، كارخانههاي الكترونيك دفاعي منصور و صلاحالدين و مجتمع تسليحاتي تاجي است.»