نظام حكمراني توسعه در ايران
رضا اميدوارتجريشي
براي دستيابي به توسعه چه بايد كرد و به چه گزارههايي مورد نياز است؟ اين پرسش طي سالها و دهههاي اخير همواره در فضاي عمومي و تخصصي كشورمان مطرح بوده، اما هنوز پاسخ مطلوبي به آن داده نشده است. با نگاهي به سياستگذاريهاي حكمراني توسعه، مشخص ميشود كه اين سياستگذاريها بايد بر اساس سند چشمانداز و برنامههاي راهبردي تدوين و اجرايي شود. اما بهرغم اينكه ايران تا به امروز با دولتها، رويكردها و برنامههاي مختلف مواجه بوده نتوانسته است، الگوي اختصاصي خود از توسعه را مبتني بر يك برنامه كلان تدارك ببيند و آن را بدون توجه به آيند و روند دولتها اجرايي كند. اين تكثر (در برنامهريزيها و ترسيم چشماندازها) هر چند شايد از نظر شكلي و ظاهري ويژگيهايي داشته باشد، اما از منظر ماهوي و اجرايي مشكلاتي را براي روند پيشرفت و توسعه كشورمان شكل داده و ايران را عقب نگه داشته است. اين در حالي است كه در حكمراني توسعه بايد در تمامي موارد، زوايا و برنامهها، نگاهي توسعه محور داشت و آن را عملياتي كرد. مهمترين اثر اين نگاه توسعه محور، تغييراتي است كه در الگوهاي كلان زندگي شهروندان جامعه هم تغيير كند. با توجه به برنامهريزيهايي كه نظام حكمراني آن را ترسيم ميكند و با عنايت به اينكه موضوع اين بحث هم حكمراني توسعه است؛ بايد جنبههاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و... با رويكردهاي اقتصادي جامعه پيوند خورده و همگي در يك راستا عمل كنند. در واقع براي دستيابي به توسعه همه برنامهريزيهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و... بايد در راستاي يك هدف كلي كه دستيابي به توسعه است، عملياتي شوند. از سوي ديگر بايد توجه داشت، در حكمراني توسعه، دستگاه حاكم در شمايل دستگاه مجري فعاليت نميكند، بلكه در قالب دستگاهي ناظر عمل كرده و روند اجراي راهبردها را تحت نظر ميگيرد. مبتني بر اين رويكرد نظام حكمراني نظارت و راهبردها را مشخص و براي مردم در قالب بخش خصوصي و... اجرا ميكند. اين نظام حكمراني است كه اجازه نميدهد، دولتها از خطوط اصلي و راهبردهاي ترسيم شده عدول كنند و امكان تغيير ريل سياستها را با رسيدن موسم تغييرات سياسي نميدهد. به عبارت روشنتر، در حكمراني توسعه تلاش ميشود داشتهها توسعه پيدا كنند و نداشتههاي مورد نياز ساخته شوند. مبتني بر اين الگوي كلي از توسعه است كه چشماندازها شكل ميگيرند، ارادهها كنار هم به كار گرفته شوند تا در نهايت آرمانشهر مورد نظر ساخته و پرداخته شود. كشورهاي حاشيه خليج فارس مانند امارات و عربستان و... نمونههاي جالبي از حكمراني توسعه هستند كه آرمانشهرهايي خارج از اتمسفر فعلي خود را بنا نهاده و براي آن برنامهريزي ميكنند. ايران هم بايد ابتدا الگوي اختصاصي و بومي خود از توسعه را مبتني بر ويژگيها و ظرفيتهاي اقتصادي، اجتماعي، تاريخي، بومي و...ارايه كند و سپس براي تحقق آن برنامهريزيهاي لازم را با مشاركت عمومي شهروندان ترتيب دهد.