• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5537 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۹ تير

مرور تحولاتي كه پس از يك‌سال منجر به پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران شد

تصميم نظام

از دست رفتن «فاو»، انتظارات و پيش‌بيني مقامات ايراني درباره خاتمه دادن به جنگ را دستخوش تغيير كرد

محمدحسن نجمي

354 روز لازم بود تا ايران قطعنامه 598 را بپذيرد؛ از دوشنبه 29 تير 1366 تا دوشنبه 27 تير 1367؛ قطعنامه‌اي براي پايان دادن به جنگي هشت ساله ميان ايران و عراق كه صدام از شهريور 1359 آغاز كرده بود. بيست و نهمين روز از تابستان 1366، 5 عضو دايم و 10 عضو غيردايم شوراي امنيت سازمان ملل گرداگرد ميز دايره‌اي اين شورا نشستند. ژان برنارد ريمون، وزير امور خارجه فرانسه كه كشورش رياست دوره‌اي شوراي امنيت را بر عهده داشت، رييس جلسه بود. وزير فرانسوي قطعنامه 598 را قرائت كرد و به راي گذاشت، نمايندگان هر 15 كشور عضو، دست‌ها را به نشانه موافقت بالا بردند و چالشي‌ترين اتفاق ديپلماتيك در هشتمين سال از جنگ عراق با ايران رقم خورد.

در اين 354 روز، تحولات آن‌طور كه ايران در نظر داشت جلو نرفت؛ همين باعث شد تا عينا همان قطعنامه كه تير ماه سال 1366 تصويب شده بود، بعد از يك‌سال از سمت ايران پذيرفته شود. محاسبات ايران بر مبناي مناطقي بود كه در دست داشت و به ايران دست بالاي نظامي را مي‌داد؛ منطقه فاو و منطقه شلمچه. اما تحولات پس از صدور قطعنامه محاسبات ايران را بر هم زد. بحران‌هاي خليج فارس و مهم‌ترين دليل، از دست رفتن فاو و شلمچه در بهار 1367 بود؛ سقوط‌هايي كه تبعات آنها، ايران را به سمت پذيرش قطعنامه سوق داد.

 

سقوط فاو و شلمچه؛ از دست رفتن داشته‌هاي استراتژيك

در سال‌هاي مياني جنگ و پس از چند عمليات ناموفق، سال‌هاي 1364 و 1365 دو عمليات سرنوشت‌ساز در جبهه‌هاي ايران انجام شد. عمليات والفجر 8 در زمستان 1364 و كربلاي 5 در زمستان 1365، دو عملياتي بودند كه با انجام آنها، ايران دست بالاي نظامي را در جبهه‌هاي جنگ پيدا كرد. طي والفجر 8، منطقه «فاو» تحت كنترل ايران قرار گرفت؛ منطقه‌اي كه به لحاظ استراتژيك بسيار مهم بوده و تعيين‌كنندگي بالايي در معادلات جنگ داشت. يك‌سال بعد از والفجر 8، كربلاي 5 صورت گرفت و منطقه عمومي شلمچه در اختيار ايران قرار گرفت. نتيجه اين دو عمليات غير از در دست گرفتن منطقه عمومي شلمچه و جزيره فاو از سوي ايران، تبعات ديگري نيز در معادلات خاورميانه داشت؛ با والفجر8، ايران تقريبا با كويت هم‌مرز شد و با كربلاي 5، ايران از هر زماني به بندر استراتژيك بصره نزديك‌تر شده بود. همين رخدادها باعث شروع دوباره فعاليت‌هاي ديپلماتيك در سطح بين‌المللي شد تا دو طرف را قانع كنند كه به آتش‌بس رضايت دهند. اين فعاليت‌ها به خصوص پس از كربلاي 5 افزايش يافت.

از اوايل سال 1366، رايزني‌هاي ديپلماتيك با ايران، براي پايان دادن به جنگ از طريق صدور يك قطعنامه شدت گرفته بود. چندي پيش از اين، پنج عضو دايم مذاكراتي را براي تدوين يك قطعنامه آغاز كرده بودند كه خواسته يا ناخواسته ايران فرصت حضور و مذاكره براي مفاد قطعنامه 598 را از دست داد. علي خرم، ديپلمات ايراني كه آن زمان نماينده ايران در مقر اروپايي سازمان ملل بود، گفته كه «از ما خواستند تا در تدوين قطعنامه شركت كنيم ولي در كشور چنين اراده‌اي وجود نداشت؛ ورود به حوزه سياست و ديپلماسي از سوي برخي وادادن و بي‌غيرتي محسوب مي‌شد.» با اين وجود، حسين علايي از فرماندهان ارشد سپاه معتقد است كه «محمدجواد لاريجاني، معاون وقت وزارت خارجه مذاكرات و گفت‌وگوهايي در اين زمينه داشته است.»

پيش‌نويس‌هايي نيز براي رسيدن به متن نهايي نوشته مي‌شد كه دبيركل سازمان ملل، برخي خواسته‌هاي ايران را هم در آن آورده بود. نهايتا قطعنامه 598 در شوراي امنيت سازمان ملل طرح و با راي مثبت هر 15 عضو تصويب شد.

 

واكنش‌ها به صدور 598

پس از تصويب قطعنامه 598، موضع‌گيري‌ها از همان نخستين ساعات تصويب آغاز شد؛ «رونالد ريگان»، رييس‌جمهوري امريكا در سخناني گفت كه «شوراي امنيت امروز گامي تاريخي در جهت پايان بخشيدن به جنگ فزاينده و مخاطره‌آميز ايران و عراق برداشته است.» «جرج شولتز»، وزير امور خارجه ايالات متحده هم بر «رعايت بي‌طرفي» در اين قطعنامه تاكيد كرد و گفت كه «امريكا مصمم است كه نگذارد درخواست شوراي امنيت در مورد توقف جنگ ايران و عراق به يك ژست توخالي تبديل شود.»

«مارتين فيتس‌واتر»، سخنگوي كاخ سفيد هم در پاسخ به سوالي درباره احتمال رد قطعنامه 598 از سوي ايران اعلام كرد كه «در صورت عدم توجه به اين قطعنامه، امريكا آماده است تا ظرف مدت نسبتا كوتاهي در مورد قطعنامه دوم تلاش كند.» منظور از قطعنامه دوم، همان قطعنامه تحريم تسليحاتي بود كه «سر جفري هاو»، وزير امور خارجه بريتانيا مشخصا به آن اشاره و تهديد كرده بود كه اگر ايران و عراق اين قطعنامه را نپذيرند، «با تحريم بين‌المللي ارسال اسلحه روبه‌رو خواهند شد».

هر چند در آن زمان ايران و شوروي روابطي گرم نداشته‌اند، اما راه و روش روس‌ها هميشه يكسان بوده؛ وجه‌المصالحه قرار دادن ايران براي رسيدن به اهداف خود. مسكو كه همكاري زيادي با واشنگتن در تصويب قطعنامه۵۹۸ داشت، علاقه وافري براي پايان دادن به جنگ از طريق «مذاكره دوجانبه با ايالات متحده» نشان مي‌داد. «آندره گروميكو»، رييس‌جمهوري شوروي قطعنامه 598 را همان موضوعي خواند كه «اميد زيادي به آن بسته‌» بود. او تاكيد كرد كه «شوروي حاضر است تا درباره روش‌هاي خاتمه دادن به جنگ، با امريكا مستقيما وارد مذاكره شود.»

در كنار حمايت اين دو ابرقدرت وقت، در بغداد هم روي خوش به قطعنامه 598 نشان داده شد. راديو «صوت‌الجماهير» عراق از «تشكيل جلسه مشترك شوراي فرماندهي انقلاب براي مطالعه و بررسي قطعنامه ۵۹۸» خبر داد. مقامات رسمي در بغداد همان زمان گفتند كه اين كشور تا پايان هفته جاري، موضع خود را اعلام خواهد كرد.

 

سياست «نه رد؛ نه قبول» در تهران

كيلومترها دورتر از بغداد، در تهران واكنش‌ها به قطعنامه 598 سرد و تا حدي منفي بود؛ ظاهرا ايران تصميم به اجراي سياست «نه رد؛ نه قبول» گرفته بود. وزارت امور خارجه ايران در بيانيه‌اي اين قطعنامه را «ناعادلانه» توصيف و تاكيد كرد كه «قطعنامه در حالي تقاضاي تشكيل كميته بررسي مسوول شروع جنگ را كرد كه نتايج اين بررسي منشا كمترين اثري در ساير تصميمات اجرايي شورا در مورد خاتمه جنگ نخواهد بود.» مقامات ايراني نيز واكنش‌هايي منفي نسبت به قطعنامه نشان مي‌دادند.

آيت‌الله علي خامنه‌اي، رييس‌جمهوري وقت در جمع مردم اردبيل پيرامون قطعنامه 598 گفت كه «ايران هرگز اين قطعنامه را كه با فشار و تحت نفوذ امريكا تهيه و تصويب شده است، قبول نخواهد كرد. اين به آن معنا نيست كه سازمان ملل را قبول نداريم. ما مي‌گويم سازمان ملل بايد مستقل و به دور از اعمال نفوذ امريكا تصميم‌گيري كند.»

اكبر هاشمي‌رفسنجاني، رييس وقت مجلس در خاطرات سي‌ام تيرماه ۱۳۶۶خود نوشته كه «به نخست‌وزير و وزير خارجه گفتم بگويند اگر حسن‌نيت داشتند به‌ جاي اينكه وعده بدهند كميته‌اي كه در آينده آغازگر جنگ را مشخص خواهد كرد، قبل از صدور قطعنامه مشخص مي‌كردند كه راهي براي ختم جنگ باشد و نيز امريكا هم، اكنون با حضور نظامي در خليج‌فارس نقض بند پنجم اين قطعنامه را كرده است.» علي‌اكبر ولايتي، وزير خارجه وقت نيز از عدم معرفي عراق به عنوان «متجاوز» انتقاد كرده و همين موضوع را نشانگر خط‌مشي «غيرعادلانه و يك‌طرفه» شوراي امنيت ارزيابي كرد. اين در حالي بود كه ايران فرصت مذاكره بر سر قطعنامه 598 را از خود سلب كرده بود.

با اين حال محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه پاسداران، بعدها در كتاب «جنگ به روايت فرمانده» موضع سران كشور در جلسات خصوصي را اين‌گونه بيان كرده است: «ايران در ابتدا قطعنامه ۵۹۸ را رد نكرد و سكوت كرد و اين اولين‌بار بود ايران در مقابل قطعنامه سكوت مي‌كرد. هر چند مسوولان اصلي كشور در جلسه خصوصي قطعنامه را تصويب كرده و معتقد بودند اين بهترين قطعنامه است و ما بايد دنبال پذيرش آن باشيم.» بنا به گفته‌هاي محسن رضايي، ايران چند ملاحظه داشت كه در حد «جابه‌جايي دو يا سه بند» از قطعنامه بود: «مثلا كميته تعيين تجاوز جلوتر بيايد و لذا يك‌سال قبل از پذيرش قطعنامه كه رييس‌جمهوري وقت آيت‌الله خامنه‌اي در اجلاس سازمان ملل شركت كرد از ايشان سوال كردند چرا قطعنامه ۵۹۸ را نپذيرفتيد؟ و ايشان پاسخ داد اينكه ما قطعنامه را رد نكرديم، نكته مثبتي است و داريم مطالعه مي‌كنيم.»

اهداف ايران؛ تعيين تكليف آغازگر جنگ

سياست جاري نيز همين بود؛ سال‌ها پس از پايان جنگ، هاشمي‌رفسنجاني در مصاحبه‌اي گفته بود: «وقتي اين قطعنامه صادر شد با سران قوا جلسه گرفتيم و بعد هم خدمت امام رفتيم تقريبا همين سياست اتخاذ شد؛ گفتم قطعنامه را رد نمي‌كنيم و از همين حالا ميدان ديپلماسي را باز بگذاريد. بيايند مذاكره كنند و محتواي قطعنامه را هم قبول نمي‌كنيم. معنايش اين بود مي‌خواهيم چانه‌زني كنيم تا قطعنامه را بپذيريد. نه فضاي كشور اين نبود كه قطعنامه را بپذيريم، نه فضاي ذهن امام بود و نه فضاي ذهن ديگران. ردش را هم مصلحت نمي‌دانستيم تا اينكه به هدف‌مان برسيم.»

مهم‌ترين هدفي كه ايران به دنبال آن بود، روشن شدن تكليف آغازگر جنگ بود؛ به‌رغم اينكه اين موضوع در بند ششم قطعنامه آمده بود، تهران اصرار داشت كه پيش از پذيرش آن، نتيجه بررسي كميته تعيين متجاوز تعيين تكليف شود.

در همين اثنا، بنيانگذار انقلاب در پيامي به مناسبت مراسم برائت از مشركين در حج سال ۶۶ بيان داشت: «هم‌اكنون كه به مرز پيروزي مطلق رسيده‌ايم و قدم‌هاي آخرمان را برمي‌داريم اين صداي ناآشناي صلح‌طلبي آن هم از كام ستمكاران و جنگ‌افروزان به گوش مي‌رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح‌طلبي برپا كرده و مدافع آزادي و امنيت انسان‌ها شده است.»

 

پذيرش قطعنامه از سوي عراق

با اين وجود، ۳۱ تير 1366 يك سخنگوي دولت عراق به خبرگزاري فرانسه خبر داد كه بغداد «قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفته است».

پس از پذيرش قطعنامه 598 از سوي عراق و عدم پذيرش از سوي ايران در آن مقطع، بغداد جنگ نفتكش‌ها و جنگ شهرها را از سر گرفت؛ رهبر عراق با اين تاكتيك بنا داشت تا ايران را از پذيرش قطعنامه دور و دورتر كند تا علاوه بر تضعيف موضع ديپلماتيك تهران، شوراي امنيت براي تحريم تسليحاتي ايران مجاب شود و با تضعيف جبهه‌هاي ايران، بتواند مناطق از دست رفته را بازگرداند.

همان روزها سفير عراق در بريتانيا رسما گفته بود كه «بغداد براي ممانعت از ادامه جنگ، به كشتي‌هاي عبوري[ايراني] در خليج‌فارس حمله خواهد كرد.» همين هم شد؛ جنگ نفتكش‌ها در خليج فارس در گستره‌اي وسيع‌تر از قبل آغاز شد و نيروهاي نظامي كشورهاي فرامنطقه‌اي هم براي محافظت از عبور و مرور كشتي‌ها به خصوص نفتكش‌ها به خليج فارس گسيل شدند تا سريع‌تر خود را به خليج فارس برسانند. بيشترين نيروهاي اعزامي از آن ارتش ايالات متحده بود. فرانسه و بريتانيا و شوروي هم كشتي‌هاي جنگي خود را عازم منطقه كرده بودند؛ شوروي ۷ فروند و انگليس و فرانسه هر كدام ۴ فروند.

حضور نيروهاي فرامنطقه‌اي با واكنش اعتراضي ايران روبه‌رو شد؛ مقامات جمهوري اسلامي حضور نيروهاي نظامي فرامنطقه‌اي را نقض بند پنج قطعنامه ۵۹۸ دانست؛ اين بند اظهار دارد: «از كليه كشورهاي ديگر مي‌خواهد كه نهايت خويشتنداري را به عمل آورند و از هر اقدامي كه ممكن است منجر به تشديد و گسترش بيشتر منازعه شود، خودداري كنند و به اين ترتيب، اجراي قطعنامه حاضر را تسهيل كنند.»

 

جنگ مين‌ها و نفتكش‌ها؛ بحران در خليج فارس

به فاصله اندكي از حضور نيروهاي فرامنطقه‌اي در خليج‌فارس براي اسكورت كشتي‌ها، يك نفتكش كويتي با نام «بريجتون»، با برخورد به يك مين دريايي دچار سانحه شد. اين نفتكش در حالي دچار سانحه شد كه كاروان نيروي دريايي ارتش ايالات متحده در حال اسكورت آن بود. امريكا واكنش شديدي نشان نداد، اما برخي رسانه‌ها تقصير حادثه را به گردن ايران انداختند. اما اكبر هاشمي‌رفسنجاني كه رييس وقت مجلس و در عين حال سخنگوي شوراي عالي دفاع هم بود، در خطبه‌هاي نماز جمعه دوم مرداد 1366 حادثه «بريجتون» را «نازل شده» از سوي «ملائكه خداوند» توصيف كرد و گفت: «اگر كشتي ما مورد حمله قرار گرفت به كشتي شركاي عراق نيز حمله خواهد شد.» او همچنين بر عدم مسووليت جمهوري اسلامي در اين حادثه تاكيد كرد و افزود: «تير غيب است و هستند كساني كه بزنند.»

ظرف ماه‌هاي بعد از تصويب قطعنامه 598، جنگ در زمينه نفتكش‌ها، مين‌هاي دريايي و بنادر و سكوهاي نفتي ادامه داشت. هدف قرار گرفتن چند باره يك بندر كويتي و نفتكش‌هاي پهلو گرفته در آن، شعله آتش تنش‌ها در خليج فارس را بالا برده بود. ايالات متحده مسووليت را متوجه جمهوري اسلامي عنوان مي‌كرد و البته ايران هم نمي‌پذيرفت. حمله به كشتي پشتيباني «ايران-ايجر» باعث غرق شدن كشتي و شهادت 8 خدمه آن شد؛ پس از اين اتفاق نيز درگيري نظامي بين سه هليكوپتر امريكايي و قايق‌هاي تندروي سپاه در خليج فارس، از هر دو طرف تلفات گرفت. امريكا چندي بعد در حمله انتقامي بابت اين درگيري، چند رزم‌ناو خود را به دو سكوي نفتي ايران فرستاد؛ آنها هم به كاركنان اين سكوها 10 دقيقه فرصت دادند تا محل را ترك كنند و نهايتا اين دو سكو، زير آتش سنگين نيروي دريايي ارتش ايالات متحده قرار گرفت و تخريب شد.

 

تلاش براي صدور قطعنامه دوم عليه ايران

پس از گذشت چند ماه از صدور قطعنامه و عدم پذيرش آن از سوي ايران، عراق درصدد جلب نظر موافق قدرت‌هاي جهاني براي صدور قطعنامه دوم يا همان قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران برآمد؛ قطعنامه‌اي كه اگر تصويب مي‌شد، فشاري به مراتب شديدتر از آنچه بود، بر ايران وارد مي‌شد. در راستاي همين سياست بود كه «طه‌ ياسين رمضان»، معاون نخست‌وزير عراق در سخناني از شوروي بابت مانع شدن از صدور قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران انتقاد كرد.

ايران در چارچوب طرح اجرايي قطعنامه قصد داشت خواسته‌هاي خود را به كرسي بنشاند و برابر فشارهاي جهاني، بر خواسته‌هايش مبني بر معرفي آغازگر جنگ و تنبيه متجاوز پيش از پذيرش قطعنامه اصرار داشت.

ميخاييل گورباچف، رهبر شوروي يكم دي ماه 1366 در ديدار با شاه اردن، سخناني به زبان آورد كه زنگ خطري جدي را براي ايران به صدا درآورد: «شوروي ضمن ادامه حمايت از اجراي قطعنامه 598، با بررسي موضوع تحريم تسليحاتي ايران در شوراي امنيت مخالفتي ندارد.»

 

زير و رو كشيدن روس‌ها

زمستان 1366، نمايندگي ايران نزد سازمان ملل در نيويورك متوجه شد كه تلاش‌هايي براي موضوع قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران در شوراي امنيت در جريان است.

بر اين اساس، ديپلمات‌هاي روس به ايران خبر دادند كه ديگر برابر فشارهاي وارده از سوي اعضاي ديگر شوراي امنيت نمي‌توانند، مقاومت كنند و بناست با روند صدور اين قطعنامه همراهي كنند.

«محمدجواد ظريف» نفر دوم نمايندگي ايران در سازمان ملل در كتاب «ديپلماسي ايران و قطعنامه 598» گفته كه «آقاي اسميرنوف (معاون نمايندگي شوروي در سازمان ملل متحد) من را صدا زد و گفت ما تا الان مقاومت كرديم اين قطعنامه تصويب نشود. ولي دستورالعملي داريم كه دوشنبه مخالفت‌مان را متوقف كنيم و توقع داشته باشيد دوشنبه از سوي ۵ كشور دايم شوراي امنيت يك قطعنامه دريافت كنيد.»

به گفته ظريف، بنا شد با هماهنگي محلاتي، نماينده جديد ايران در سازمان ملل، محمدجواد لاريجاني، معاون وقت وزارت خارجه و كيا طباطبايي، مديركل بين‌الملل وزارت خارجه، نامه‌اي با امضاي علي‌اكبر ولايتي، وزير امور خارجه خطاب به دبيركل سازمان ملل متحد نوشته شود؛ محتواي آن هم، پذيرفتن طرح دبيركل و اعلام آمادگي براي پذيرش قطعنامه ۵۹۸ خواهد بود. ظريف افزوده كه «ما اين نامه را تا ساعت دو بامداد ۲۸ فوريه تهيه كرديم و من كلي لغات انگليسي را بالا و پايين كردم كه چه لغتي بگذاريم تا به معناي پذيرش نباشد.»

وقتي اين نامه تحويل دبيركل داده شد، برنامه اعضاي دايم شوراي امنيت مختل و مانع از به جريان افتادن روند طرح و تصويب قطعنامه تحريم تسليحاتي ايران شد.

ظريف همچنين گفته كه «روس‌ها دو هفته بعد از اين اتفاق فردي -به روايتي يك افسر «ك‌گ‌ب»- را به تهران فرستادند كه بگويند ما به نمايندگي شما در نيويورك گفته بوديم كه هيچ خطري ايران را تهديد نمي‌كند و ما مقابله خواهيم كرد؛ درست با ۱۸۰ درجه خلاف آنچه اسميرنوف گفته بود.‌»

 

سقوط فاو؛ سقوط روحيه‌ها

در كنار بعدهاي سياسي و دريايي جنگ، بعد زميني آن نيز جريان داشت؛ ايران كه دو منطقه مهم و استراتژيك را در سال‌هاي گذشته در دست گرفته بود، درصدد بود تا ضمن استحكام مواضع، براي نگهداشتن دست بالاي خود، مناطق تازه‌اي را هم به فتوحات خود اضافه كند. از سوي ديگر جنگ در جبهه جنوب به بن‌بست خورده بود؛ دو طرف پس از نزديك به 8 سال جنگ، توان رزمي‌شان تا حد زيادي فرسوده شده بود؛ از اين‌رو ايران با رعايت اصل غافلگيري، دست به سلسله عمليات‌هايي در جبهه غرب زد؛ اسفند 1366 عمليات والفجر۱۰ از سوي ايران اجرا شد كه «حلبچه» در كردستان عراق هم به دست نيروهاي ايراني افتاد؛ همان منطقه‌اي كه پس از خارج شدن كنترل آن از دستان ارتش عراق، حكام بغداد تصميم به بمباران شيميايي اين منطقه گرفتند كه فاجعه‌اي انساني را رقم زد.

اما وضعيت نظامي در سال جديد براي ايران نامساعد شد؛ قبل از اتمام فروردين 1367، ارتش عراق در يك عمليات با نام «رمضان‌المبارك» اقدام به حمله براي بازپس‌گيري منطقه فاو كرد. همزمان با اين حمله، همايشي از سوي سپاه پاسداران با حضور فرماندهان ارشد در كرمانشاه برگزار مي‌شد. بسياري يكي از علل پررنگ در سقوط فاو را، توجه و تمركز فرماندهان سپاه بر سمينار باختران (كرمانشاه) مي‌دانند.

با از دست رفتن فاو، روحيه نيروهاي ايران به ‌شدت از هم گسيخته شده بود. همين امر باعث شد با وجود آنكه عراق زمان حمله براي بازپس‌گيري منطقه شلمچه را هم اعلام كرده بود، اين منطقه در چهارم خرداد ماه طي هشت‌ ساعت سقوط كرد.

حسن روحاني كه آن زمان فرمانده پدافند كشور بود، در مصاحبه‌اي به ۴ عامل براي سقوط فاو اشاره دارد؛ از جمله «جاسوسي منافقين»، «تغيير جبهه اصلي از جنوب به غرب»، «اينكه سپاه خودش را به امكانات پدافندي فاو اعم از سنگرها و خاكريزهاي مهم دلخوش كرده بود كه فاو قابل نفوذ نيست» و «اختلافات داخلي پشت جبهه‌ها». اواخر خرداد 1367، ايران آخرين عمليات آفندي خود را براي بازپس‌گيري منطقه شلمچه انجام داد كه بي‌نتيجه به پايان رسيد.

به همه اينها، واهمه از احتمال حملات شيميايي عراق به شهرهاي بزرگ كشور را نيز بايد اضافه كرد؛ چند روز مانده به نوروز 1367، عراق حلبچه را كه جزو خاك خودش بود، با بمب‌هاي شيميايي مورد هدف قرار داد.

 

بحران عدم استقبال از جبهه‌ ها

در كنار از دست رفتن برتري زميني ايران در جبهه‌ها و بن‌بست ديپلماتيك، دو بعد اقتصادي و اجتماعي در داخل كشور نيز مشكلاتي عديده براي ادامه جنگ پديد آورده بودند. به عبارت ديگر، فرسايشي شدن جنگ كه ناشي از عدم پيشروي در يك عمليات بزرگ، بعد از كربلاي 5 بود، باعث كم‌رونق و خالي شدن جبهه‌ها شده بود. گزارش محمد خاتمي، وزير ارشاد، عضو ستاد عمليات جنگ و معاون فرهنگي ستاد فرماندهي كل قوا همين موضوع را تاييد مي‌كرد؛ گزارشي كه هاشمي‌رفسنجاني از او طلب كرده بود.

در زمينه اقتصادي نيز اوضاع بدتر از اوضاع اجتماعي بود. بنا به روايت هاشمي‌رفسنجاني، «ميرحسين موسوي»، نخست‌وزير و وزير دارايي كابينه طي گزارشي به امام تاكيد كرده بودند كه «حتي در سطح هزينه‌هاي موجود، كشور قدرت تامين هزينه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادي فراتر رفته‌ايم.»

 

نخستين نشانه‌ها براي پايان جنگ از سوي فرماندهان

در جبهه‌ها هم علاوه بر از دست رفتن برتري ايران در عرصه نظامي و تصاحب زمين، به لحاظ ادوات و تجهيزات نيز دچار مشكل بود. هرچند ايران توانسته بود به صورت موقت از تله قطعنامه تحريم تسليحاتي فرار كند، اما چون جنگ ابعاد بين‌المللي گرفته بود، كشورهايي كه تا آن زمان به صورت غيررسمي به ايران سلاح مي‌فروختند، با بهانه‌هاي گوناگون از اين كار امتناع مي‌كردند. به عبارت ديگر ايران به لحاظ مضيقه تسليحاتي شايد مانند سال‌هاي ابتدايي جنگ شده بود.

هاشمي‌رفسنجاني به عنوان جانشين فرمانده كل قوا، سفرهايي به جبهه‌ها انجام مي‌داد. در يكي از آخرين سفرها، او سخناني از برخي فرماندهان سپاه شنيد كه برايش تعجب‌برانگيز بود؛ سخناني از همان جنس كه حسن روحاني هم شنيده بود: «لزوم پايان دادن به جنگ». اين سخنان پس از سقوط فاو و شلمچه، براي نخستين‌بار در 8 سال گذشته‌ مطرح شده بود. هاشمي‌رفسنجاني در خاطرات 20 خرداد سال 1367 نوشته: «آقاي شمخاني، فرمانده نيروي زميني سپاه... خوشبين به عاقبت جنگ نيست و براي اولين‌بار صريحا گفت بايد جنگ را ختم كرد؛ از شجاعت و صراحت او در اظهارنظر تعجب كردم.»

حسن روحاني هم روايت كرده كه همان روزهاي نخست پس از سقوط فاو، براي اولين‌بار از فرماندهان سپاه سخناني درباره «پايان جنگ» شنيده است.

 

درخواست‌هاي عجيب محسن رضايي

حدود سه هفته پيش از اعلام پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران، محسن رضايي، فرمانده كل سپاه پاسداران در پاسخ به درخواست هاشمي‌رفسنجاني براي اعلام تجهيزات و تسليحات مورد نياز براي پايان دادن به جنگ، نامه‌اي نوشت كه سال‌ها بعد آن را در يك برنامه زنده تلويزيوني قرائت كرد.

در اين نامه، رضايي در شرح مواردي كه «طرح اصولي ما براي جنگ» توصيفش كرده بود، آمده: «هدف نبرد بايد انهدام صدام و حزب بعث عراق باشد.» در بخش ديگري از اين نامه «حصول اهداف مادي» كه مي‌تواند به بند قبلي جامه عمل بپوشاند، «تصرف فيزيكي منابع حياتي، اقتصادي و سياسي رژيم عراق و خارج كردن امريكا از خليج فارس» خوانده شده است. اين نامه در عين حال تاكيد كرده كه «بدون خروج امريكا از خليج فارس، هيچ گونه ضمانتي» براي سقوط صدام وجود ندارد. او در بخش ديگري از نامه يك زمانبندي ارايه داد كه آخرين مرحله سلسله عمليات‌‌ها براي پايان جنگ، پايان سال 1371 ذكر شده بود.

 

موافقت امام و مسوولان سياسي با قطعنامه

روزهاي منتهي به اعلام پذيرش قطعنامه 598، هاشمي‌رفسنجاني بيشترين فعاليت را جهت هماهنگي مواضع داشت؛ به نوشته او، ۲۳ تير 1367، از سران قوا خواسته «تا براي مذاكرات آينده جنگ با توجه به مسائل اخير جبهه، عصر به منزل بيايند. سران قوا و احمدآقا آمدند. بعد از كمي بحث سياست ختم جنگ مورد اتفاق‌نظر قرار گرفت و دسته‌جمعي براي پيشنهاد ختم جنگ خدمت امام رفتيم. نماز مغرب و عشا را با امام خوانديم و به مذاكره نشستيم. جلسه بيش از يك ساعت طول كشيد. شرح مبسوطي از مشكلات جنگ و ضعف روحيه و امكانات و عده خودي و قدرت و امكانات دشمن را توضيح داديم...ايشان فرمودند راه‌حل چيست؟ همگي گفتيم ختم جنگ با پذيرش قطعنامه ۵۹۸ يا شكل ديگر.» هاشمي‌رفسنجاني در ادامه اين بخش از خاطراتش به نگراني بنيانگذار انقلاب اشاره مي‌كند: «عدم وفاي دشمن و ناراحتي مردم حزب‌الله كه احتمال اول را ضعيف و احتمال دوم را هم در مقابل خوشحالي بخشي عظيمي از مردم و آثار مثبت صلح قابل تامل دانستيم.» نكته ديگري كه در اين جلسه به آن اشاره شده: «پيش‌بيني اجبار به پذيرش صلح در آينده، بعد از تحمل خسارات بيشتر به علت كمي نيروي داوطلب و بي‌خاصيتي نيروهاي اجباري» بود كه نهايتا «ايشان موافقت كردند و فرمودند با حضور جمعي از روحانيت و مديران و مسوولان تصميم‌گيري شود.»

سه روز بعد از اين ماجرا، يكشنبه ۲۶ تير 1367، مسوولان شامل ائمه جمعه و نمايندگان و ... براي شركت در جلسه توجيهي به دفتر آيت‌الله خامنه‌اي رفتند تا تصميم اخذ شده از سوي امام براي پذيرش قطعنامه به آنها گفته شود: «آقاي خامنه‌اي به عنوان مدير جلسه صحبت كوتاهي كردند و احمدآقا پيام امام را خواندند كه مضمون آن عدم اميد به پيروزي به اين زودي‌ها، بنا بر اعتراف فرماندهان نظامي سپاه و ارتش و درخواست امكانات زيادي براي جنگ براساس نامه فرمانده سپاه كه دولت قادر به انجام آن نيست و سرانجام نهي و تهديد افراطي‌ها از مخالفت با اين تصميم؛ سپس من با بيان مفصل، علل اين تصميم را توضيح دادم. سپس فرماندهان نظامي، حسني‌سعدي و شمخاني علل نظامي را گفتند و [آقايان ايرواني و روغني‌زنجاني] وزراي اقتصاد و رييس سازمان برنامه مشكلات مالي ادامه جنگ را گفتند. سپس اظهارنظرها و راهكارها براي پياده شدن نظر امام مطرح شد. اكثريت حضار موافق و راضي بودند. يكي، دو نفر نظر دادند كه به نام امام تمام نشود كه مقبول نيفتاد.»

در ادامه جلسه، «بهترين راهكار، پذيرفتن قطعنامه ۵۹۸ شوراي امنيت تشخيص داده شد» و بعد از آن «جلسه‌اي با حضور رييس‌جمهوري، نخست‌وزير و رييس شوراي عالي قضايي، احمدآقا و [محمدجواد] لاريجاني تشكيل» شد. بنا شد تا محمدجعفر محلاتي، نماينده دايم ايران نزد سازمان ملل از تصميم مطلع شود و او نيز در در اسرع وقت دبيركل سازمان ملل را در جريان پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران قرار دهد.

 

نامه‌اي «تكان‌دهنده» كه «شعاري بيش نبود»

هاشمي‌رفسنجاني در خاطراتش نوشته كه «اول قرار نبود كه امام چيزي بنويسند و قرار بود كه بعد از اعلان ما، امام هم تاييد كنند ولي تدبير احمدآقا موثر واقع شد و امام پيام نوشتند؛ براي حل مشكلات احتمالي. احمدآقا كار بزرگي انجام داد.» منظور هاشمي‌رفسنجاني نامه‌اي است كه امام خطاب به مسوولان نظام نوشت و آنها را رسما در جريان تصميم نظام قرار داد؛ نامه‌اي كه نزديك به دو دهه بعد از سوي دفتر هاشمي‌رفسنجاني در جريان يك جدال رسانه‌اي ميان او و محسن رضايي انتشار يافت: «حال كه مسوولان نظامي ما... صريحا اعتراف مي‌كنند كه ارتش اسلامي به اين زودي‌ها هيچ پيروزي به دست نخواهند آورد و نظر به اينكه مسوولان دلسوز نظامي و سياسي نظام جمهوري اسلامي از اين پس جنگ را به هيچ‌وجه به صلاح كشور نمي‌دانند و... با توجه به نامه تكان‌دهنده فرمانده سپاه پاسداران كه يكي از ده‌ها گزارش نظامي و سياسي است كه بعد از شكست‌هاي اخير به اينجانب رسيده... و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاح‌هاي شيميايي و نبود وسايل خنثي‌كننده آن، اينجانب با آتش‌بس موافقت مي‌كنم و براي روشن شدن در مورد اتخاذ اين تصميم تلخ، به نكاتي از نامه فرمانده سپاه كه در تاريخ ۲ /۴/ ۶۷ نگاشته است، اشاره مي‌شود... فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم... البته با ذكر اين مطالب مي‌گويد بايد باز هم جنگيد كه اين ديگر شعاري بيش نيست. آقاي نخست‌وزير هم از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را «زير صفر» اعلام كرده‌اند...» مسوولان سياسي هم مي‌گويند: «از آنجا كه مردم فهميده‌اند پيروزي سريعي به دست نمي‌آيد، شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است. شما عزيزان از هر كس بهتر مي‌دانيد كه اين تصميم براي من چون زهر كشنده است ولي راضي به رضاي خداوند متعال هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي اگر آبرويي داشته باشيم، خرج مي‌كنيم.»

 

ارسال نامه پذيرش قطعنامه به دبيركل

دوشنبه ۲۷ تير 1367 پذيرش قطعنامه 598 رسما از سوي جمهوري اسلامي اعلام و نامه‌ پذيرش نيز با امضاي آيت‌الله خامنه‌اي، رييس‌جمهوري به دبيركل سازمان ملل ارسال شد. در همان روزها، به مناسبت سالگرد كشتار حجاج ايراني در مكه بنيانگذار انقلاب در پيامي براي اولين و آخرين بار از تعبير «جام زهر» براي قبول قطعنامه ۵۹۸ استفاده كرد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون