زیان تقسيمبنديهاي ناصواب
مصطفي خرمي
اعضاي يك جامعه به مثابه مسافران يك كشتي، تشكيل شده از اقشار مختلف و افرادي با فرهنگها، زبانها، آيينها و انديشههاي متفاوت كه در دريا شناورند و باهم به سوي يك هدف يعني ساحل آرامش در حركتند. ساكنان كشتي در مواجهه با خطرها و چالشها، بايد به هم بپيوندند و با همكاري، تعامل و مسووليتپذيري، كشتي را به سمت ساحل هدايت كنند. اگر مسافران كشتي براي رسيدن به ساحل باهم تعامل نكنند، ممكن است كشتي غرق شود. تعامل و همكاري بين مسافران در شرايط اضطراري در ميان توفانها و امواج بلند بسيار حائز اهميت است. اگر هر عضو بخواهد بهطور مستقل عمل كند و هماهنگي لازم را با ساير اعضا نداشته باشد، فرآيند نجات و انتقال به ساحل بسيار دشوارتر خواهد بود. در واقع، تعامل و همكاري بين مسافران كشتي در شرايط اضطراري يك عامل كليدي براي حفظ امنيت و نجات همه طرفين است و كسي در ميان توفانها از فرعيات نميپرسد. ولي متاسفانه چنين نگاهي به مسائل و بحرانها در جامعه ما كمتر مشاهده ميشود. تقسيمبنديهاي ناصواب اجتماعي اثرات مخربي بر اقتصاد، سياست، آموزش و روح جمعي يك ملت داشته و بدون شك برخوردهاي ناصواب و تقسيم جامعه به دو گروه خودي و غيرخودي ميتواند به سقوط اجتماعي ختم شود. اين نوع تقسيمبندي و تفكر غيرسودمند و منفعلانه را ميتوان در موارد مختلفي مانند تقسيم جامعه بر اساس اعتقادات ديني، جنسيت، انديشههاي سياسي، طبقه اجتماعي و... مشاهده نمود. اين نوع تقسيمبنديهاي غيرسازنده به تعاملات اجتماعي، اعتماد و همبستگي آسيب ميزند و باعث از بين رفتن ارتباطات مثبت ميان افراد و سبب به وجود آمدن تفاوتها، تبعيضها و تعارضات اجتماعي ميشود. طرفداران گروهها ممكن است به اندازه كافي با يكديگر تعامل نكنند، عقايد يكديگر را نپذيرند و حتي به خشونت متوسل شوند. اين نوع تقسيمبنديها سبب ايجاد تفكرات «ما» و «آنها» ميشود و اجتماع را به دو طرف متضاد تقسيم ميكند. ضديتها و ديوار كشيدنها فرصتهاي شغلي، تحصيلي و اجتماعي را محدود ميكند و باعث عدم دستيابي به عدالت اجتماعي ميشود. تقسيمبندي جامعه به خودي و غير خودي در جامعه باعث تشديد نفرت و تنشهاي سياسي شده و تضعيف ساختارهاي دموكراتيك، كاهش حقوق اجتماعي و آزاديهاي شهروندان و ايجاد اختلافات سياسي افراطي و تنشهاي فزاينده را به دنبال دارد و همچنين از بين بردن فضاي رقابتي را سبب ميشود. با كنار زدن مخالفان و منتقدان سياسي و محدود كردن فرصتها تضعيف نظام سياسي و ساختارهاي دموكراتيك و به دنبال آن محدوديت دسترسي به منابع و فرصتها، بر افراد و گروههايي كه تحت محدوديت قرار ميگيرند تاثير منفي ميگذارد و باعث عدم توازن قدرت شده و تمايل جامعه به سوي رياورزي سياسي و مذهبي افزايش مييابد. همچنين در چنين جامعهاي انگيزه براي رعايت قوانين و مقررات كاهش مييابد و كشور در يك وضعيت بينظمي قرار ميگيرد و نافرمانيهاي مدني در جامعه افزايش مييابد.
در حوزههاي اقتصادي محدوديتهاي اجتماعي كاهش اعتماد و همكاري براي رونق اقتصادي، افزايش ريسك سرمايهگذاري و افزايش بيكاري را به همراه آورد. يا در حوزه آموزش تحصيلات و فرصتهاي آموزشي به گروههاي خاص محدود ميشود و اين امر تفاوتهاي غيرعادلانه در دسترسي به تحصيلات و امكانات آموزشي و غيرمتوازن شدن بازار كار و خروجي نظام آموزشي را رقم ميزند.
پس ضرورت دارد با استفاده از ظرفيتهاي قانوني موجود و ظرفيتسازي در زمينههاي اجتماعي، سياسي و پذيرش پلوراليسم به عنوان عوامل مهم و تاثيرگذار در توسعه و پيشرفت جامعه به سمت افزايش مشاركت اجتماعي، سياسي حركت كنيم و با استفاده از ظرفيت احزاب منتقد، گروههاي سياسي، سازمانهاي مردمنهاد، رسانهها و شنيدن صدا و نظرات مخالف و منتقد شرايطي فراهم شود تا مردم احساس مالكيت و تعلق به جامعه داشته باشند و براي ارتقاي سطح نوآوري، خلاقيت، بهبود كيفيت زندگي و توسعه جامعه خود كمك كنند.
با توجه به اين نمونهها، لازم است اركان قدرت و اعضاي جامعه سعي كنند از تقسيمبنديهاي ناصواب «خودي و غيرخودي» جلوگيري كنند و بر همبستگي، تعامل و توسعه عدالت اجتماعي تمركز و بر ترويج فرهنگ تعامل، تحقيق و تفكر براي قبول و تحمل تفاوتها، پيشرفت تعليم و تربيت عمومي و اطلاعرساني مناسب تاكيد كنند. فضاي گفتوگو و تبادل نظر براي افزايش فهم متقابل ميان افراد و گروهها را فراهم نمايند و با تاكيد بر ارزشهاي مشترك به عنوان يك عامل اتحاد براي يكپارچگي روح جمعي خدمت كنند و براي حل بحرانها و مشكلات اجتماعي همت كنند تا كشتي جامعه ايراني به سلامت به ساحل زيباي توسعه و سعادت برسد.