انتظار موعود از ديدگاه امام خميني
احمد مازني
انتظار موعود يكي از مشتركات اديان و مذاهب است. اين مساله علاوه بر جنبه ديني و عرفاني جنبه سياسي نيز دارد و ميتواند مورد سوءاستفاده منحرفين شود، لذا تبيين دقيق و آشنايي با ديدگاه امام خميني در اين زمينه ضروري و راهگشا است. در نگاه امام خميني، پيامبر (ص) و امامان شيعه (ع) و از جمله امام دوازدهم، مصاديق انسانهاي كامل و داراي مقام خليفهاللهي هستند.و در مورد حضرت صاحب(عج) به عنوان يكي از مصاديق انسان كامل ميگويد: «والعصر ان الانسان لفي خسر، عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدي ـ سلامالله عليه ـ باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدي و در عصر ما حضرت مهدي ـ سلامالله عليه ـ است.» (صحيفه امام، ج ۸ ص ۳۲۷) و درباره ولايت آن حضرت ميگويد: «همانطوري كه رسول اكرم به حسب واقع حاكم بر جميع موجودات است، حضرت مهدي همانطور حاكم بر جميع موجودات است، آن خاتم رسل است و اين خاتم ولايت، آن خاتم ولايت كلي بالاصاله است و اين خاتم ولايت كلي به تبعيت است.» (همان، ص ۲۴۹) در نگاه امام، حضرت صاحب، داراي وظيفه تداوم رسالت انبيا، تشكيل حكومت جهاني براي اجراي عدالت جهاني و ريشهكني ظلم و به حاكميت رساندن مستضعفين است. امام خميني خود را يك منتظر و پيرو واقعي حضرت صاحب ميداند، با تلقي منحرفانه درباره انتظار به شدت مخالف است و تلاش براي تشكيل حكومت در زمان غيبت را ضروري عقل و حتي شرع اسلام و ضامن اجراي احكام شريعت ميداند (قرباني، قدرتالله، ۱۳۸۵ با اندكي تصرف) از مهمترين ويژگيهاي حضرت صاحب برپايي عدالت و داد توسط او در جهان است و به يقين ميتوان گفت كه تأكيد بر اين جنبه او از تمام ديگر ويژگي هايش بيشتر ميباشد. از اين رو ريشهكني ظلم، عدالتگستري و نيز اجراي احكام دين از ويژگي هاي مهم مهدي موعود است. امام خميني كه در پرتو انديشه اسلامي برپاداشتن عدالت را اهم رسالت انبيا ميداند، در خصوص تداوم راه انبياء براي تحقق عدالت توسط حضرت مهدي ميگويد: «هر يك از انبيا كه آمدند، براي اجراي عدالت آمدند...، لكن موفق نشدند، حتي رسول ختمي صليالله عليه وآله و سلم ـ كه براي اصلاح بشر آمده بود و براي اجراي عدالت آمده بود و براي تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا و آن كس كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتي كه مردم عادي ميفهمند،... بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت... و فقط براي حضرت مهدي موعود بوده است كه... عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد.» (صحيفه امام، ج ۱۲، ص ۱-۴۸۰)
يكي از دغدغههاي امام، رواج افكار انحرافي درباره انتظار است. امام گويد: «اينطور نيست كه حالا كه ما منتظر ظهور امام زمان ـ سلامالله عليه ـ هستيم پس ديگر بنشينيم تو خانههايمان، تسبيح را دست بگيريم و بگوييم: عجّل علي فرجه. در عجّل با كار شما بايد تعجيل بشود، شما بايد زمينه را فراهم كنيد براي آمدن او و فراهم كردن اينكه مسلمين را با هم مجتمع كنيد همه با هم بشويد، انشاءالله ظهور ميكند ايشان.» (همان، ج ۱۸ ص۲۶۹) امام خميني ضمن تاكيد بر ضرورت تشكيل حكومت در عصر غيبت، ميگويد: «يك دسته ديگري بودند كه ميگفتند كه هر حكومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند... به بعض رواياتي كه وارد شده است بر اين امر كه هر علمي بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است.» (همان، ج ۲۱ ص ۱۴) امام در ادامه ميگويند: «حالا ما فرض ميكنيم كه يك همچو رواياتي باشد، آيا معنايش اين نيست كه تكليفمان ديگر ساقط است؟ يعني، خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست، اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم...، تا حضرت صاحب بيايد! حضرت صاحب كه تشريف ميآورند براي چي ميآيند؟ براي اينكه گسترش بدهند عدالت را... حضرت ميآيند ميخواهند همين كارها را بكنند. الان ديگر ما هيچ تكليفي نداريم؟ ديگر بشر تكليفي ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟» (همان، ج ۲۱ ص ۱۴) انتقاد صريح امام(ره) به اين جريان در نامه معروف به «منشور روحانيت» در سوم اسفند 1367 آمده است: «ديروز «حجتيهاي»ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتي»هاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريختهاند و در عمل پشت پيامبر (ص) و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را ميخورند.» (همان، ص ۲۱) لحن تند امام در مورد جريان انحرافي مدعي ولايت و انتظار، حاكي از احساس خطر جدي از ناحيه اين جريان است.
ادامه دارد