• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5786 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ خرداد

تبارشناسي امر انتقادي در قلمرو درام

همايون علي آبادي

هنگامي كه ارسطو براي نگارش كتاب «فن شعر» يا «هنر شاعري»، تمامت عزم را جزم كرد در چشمديد و قابش از مفهوم شعر چيزي نظير المعجم في معايير اشعار العجم «شمس قيس رازي» را تعبيه كرده بود. المعجم يا اناجيل ما تئاتري‌ها، كتاب مستطاب «بوطيقاي» ارسطو است و اين نخستين بيانيه و معاريف به مثابه نظريه‌هاي نقد تئاتري است كه حليه طبع يافته است. منظور ارسطو از «فن شعر»، نه شعر حماسي و رزمي (Epic) است و نه شعر تغزلي يا بزمي يا شعر ليريك (Lyric) . غرض وي، فن شعر نمايشي يا دراماتيك (Dramatic) است و اينگونه و گانه شعري در ادب پارسي بي‌سابقه است. در ادب ما شعر تغزلي يا بزمي و شعر حماسي يا رزمي نمونه‌ها دارد. در نوع اول مي‌توان از اشعار نظامي گنجوي؛ مثل هفت پيكر و از گونه دوم يا حماسي مي‌توان از شاهنامه حكيم طوس ابوالقاسم فردوسي نام برد؛ اما شعر دراماتيك در ادبيات ما صبغه و پيشينه‌اي ندارد. پس منظور ارسطو از كتاب «فن شعر»، فن شعر دراماتيك است. اين گذشته و پشتوانه هزاره گونه ادب غرب در عرصات ادبيات نمايشي هماره سرشار از شعر بوده است. از شعرهاي ديتي‌رامبيك تا گونه‌هايي چون غزل (Sannet) يا شعر نمايشي سپيد يا آزاد (Black-Verse) يا شعر ته شهري انگليسي (Slang) كه نمونه‌اش را در برترين نمايشنامه سده بيستم ميلادي، يعني نمايشنامه در «انتظار گودو» مي‌بينيم، حكايت‌گر اين سير و فرايند ديرينه و پرهيمنه و پرهياهوي ادبيات نمايشي در مغرب زمين است.
به اعتبار كتاب‌هايي چون «فن شعر» ارسطو يا مكالمات افلاطون، پژوهش‌هاي درام‌شناسان و تاريخ‌نگاراني همچون كيندرمن و براكت به محض پيدايي نخستين اثر نمايشي در آتن، نقد آن پديده يا تئوري‌ها و نظر و نگره‌هاي آن نيز نگاشته شده است. نقد نمايش، همزاد و تالي اولين متن و اجراست. درام‌نويسان علم‌الاساطيري / دساتيري همچون سوفوكل و اشيل و اوريپيد هماره از نك و نال «فاليك» نويسان دم زده و ناليده‌اند. فاليك‌نويسان يا نظريه‌پردازان و احتجاج‌كنندگاني كه نه نقد و نقل و نه كه «محاجه» مي‌نوشتند به قول ارسطو با خرده‌گيري‌ها و ايراد و عيب‌هاي نيش‌غولي‌شان فقط براي شكمبه عوام علوفه تهيه مي‌كردند. ارسطو نخستين منتقد تئاتر است و اين را من با ضرس قاطع و ظن غالب مي‌گويم و مي‌آيمش از عهده برون. كتاب «فن شعر» در حقيقت همان المنجد يا «الملل و النحل» ناقدان است. از حماسه تا بزم و از آوردگاه تا پهنه درام در اين مسطوره شريف با زباني مستوفا و ممتع از يك سو و فراخناي نظر و بسيط فلسفيدن و تفلسف دراماتيكي از ديگر سو در آن گرد آمده است.
 وقتي منتقدي مانند «جان اِسل تيلور       (J.S. Tailor) در نشريه دراما ريويو (Drama-Review) يا «بررسي تئاتر» از بكت تا برشت و از ساد تا سارتر را به زير نگين درشت قلم و قدمش مي‌كشاند از يك سنت سه هزار ساله «نقد تئاتر» برخوردار است. باري ما بايد فكر بهبود خوداي دل ز در ديگر كنيم.ما نبايد اين نكته اساسي و مهم را به طاق نسيان بسپريم كه نقد تئاتر پديده‌اي مدرن نيست و نبايد آن را با عصر «پديدارشناسي» يا «فنومنولوژي» سده بيستم كه عرصات پيدايي شناختي علمي، فرهنگي و مدني عصر مدرن و عصر صنعت و سنت است، خلط كنيم. نقد تئاتر به مفهوم (Concept) امروزينش؛ يعني نگاه ناقدانه و كنجكاوانه و جست‌وجوگرايانه به متن و اجراي يك اثر نمايشي و حتي بازشناخت ارزشي غث و ثمين و سره و ناسره دراماتيكي يك پديده نمايشي از يونان باستان طي عمر و ايام كرده و پاييده و باليده و برخاسته تا امروزه روز كه حتي سهوي، نقد تئاتر را پديده مدرن‌زاده عصر رئاليسم بالزاكي، لوكاچي، گرامشي وارش مسامحتا تلقي مي‌كنند. اولين نقد تئاتر را «فاليك» نويسان آتن نوشته‌اند. اولين منتقد راستين تئاتر «ارسطو» بود و طليعه فن شريف نقدنويسي تئاتر با كتاب «فن شعر» اثر ارسطو بوده كه بر زمينه سربي‌صبح نگاشته آمده است؛ اما چرا ما ارسطو را منتقد و مرجع تئاتر در سپيده‌دمان و صبحگاهان طلوع و طلايه اين هنر مي‌انگاريم. نقدنويسي در هر قلمرو و عرصه‌اي به دانش و نيايش و سواد و صواب و به عنصري به نام «شم» نياز دارد. شم، امري كاملا ذوقي و غيراكتسابي است. منتقد بايد شم ناقدانه داشته باشد. در يونان باستان، اين تنها ارسطو است كه اصول نقد را دارد. در حقيقت، آثار ارسطو و نقد ارسطويي از حيث وسعت موضوع و جامعيت اطراف، طوري است كه يك دايره‌المعارف واقعي و بالنسبه كامل از عصرش را ارايه مي‌كند. اين مجموعه شامل مباحث منطق و حكمت نظري و حكمت عملي است كه آنچه ارسطو در اين ابواب دارد، مجموعه عظيم و فوق‌العاده‌اي است و از فلاسفه ديگر شايد فقط سن توماس، با رشد و هگل را مي‌توان يافت كه در ايجاد چنين اثري توفيقي شبيه او يافته‌اند. در اين مجموعه، آنچه در باب منطق است و مجموع آنها را شارحان بعد از ارغنون خوانده‌اند به ارسطو به عنوان وسيله تشخيص بين حقيقت و خطا در درجه اول اهميت قرار دارد. در اين زمينه رسالات ارسطو، مشتمل بر مباحث «قاطيغورياس» در باب مقولات، پاري ارميناس در باب تعبيرات و احكام مربوط به قضايا، طوييقا در باب قواعد جدل در سوفسطياليان درباره مغالطات، انالوطيقاي اول در باب قياس، انالوطيقاي تالي در باب برهان است و بعدها به ملاحظه بعضي، جوانب علمي مباحث «ريطيوريقا» (رتوريك / بلاغي) در باب خطابه فنون بلاغت و بوطيقا در باب شعر هم به اين مجموع افزوده شده است.
در هر حال بايد شعر نمايشي را از آن گروه اشعاري كه شاعر براي سرايش آن، علم معني و بيان را ضروري نمي‌انگارد، منها كرد. 
شاعري طبع‌روان مي‌خواهد / نه معاني نه بيان مي‌خواهد
براي شعر نمايشي گفتن و سرودن هم چربش و چالش بر معاني لازم است و هم بيان.
تئاتر آتني، همپاي رويدادهاي متنوع و گوناگوني كه در عرصه هنرهاي تئاتري داشت به دانش نمايش مكتوب هم‌التفاوت داشت. به جز نگارش درام‌هاي متعدد، متون خاصي به عنوان نقد يا تفسير نيز با عنوان احتجاع يا «محاجه» آثار نمايشي، خاصه به وسيله فاليك نويس‌ها (منتقدان عصر ارسطو) نوشته مي‌شد كه در نهايت، الگويشان نقد نمايش بود و به خامه و چامه ارسطو تحرير شده بودند.
ارسطو در فن شعر، اساسا سه نوع شعر را كه در سطور بالا آورديم بر مي‌شمرد. شعر نمايشي را پربارترين و پرامكانترين و بديعترين گونه ادبيات تلقي مي‌كند و خاصه آنجا كه مي‌گويد: شعر دراماتيك، گنج و گستره‌اي است براي سرايش كارآمدترين قطعات حسي كه از دل نشات مي‌گيرد و بر جان مخاطب، اثر بخشترين و مثمرثمرترين انگاره‌ها و آرمان‌ها و احساس‌ها را مي‌نشاند. باري به قول شاعر: 
يارب اين قاعده شعر به گيتي كه نهاد / كه چو جمع شعرا خير دو گيتي‌اش  مباد
نظامي گنجوي شعر را با دو گونه مخاطب وصف مي‌كند. خاص و عام و در ادامه اين برداشتش از اهالي شعر مي‌گويد: 
در شعر مپيچ و در فن او / كه اكذب اوست احسن او / شعر كافتد قبول خاطر عام / خاص داند كه سست باشد و خام
ارسطو بر هر دو نگاه اين مفهوم از شعر شاعر پارسي‌گو قيقاجها مي‌زند زدني. ارسطو در مواجهه با داستان‌هاي اساطيري مي‌گويد هر چه بغرنجتر را ساده كنيد به جوهر و گوهر هنر نزديكتر شده‌ايد و موكد مي‌كند: «ساده‌تر، نه سطحي‌تر» و اين شعر را براي تئاتر، چون هنري كه بر سرير ذوق و زبان عالم و آدم ايستاده است، معنا مي‌كند. شعر دراماتيك، سخن خواص است و مخاطبش هم با نخبگان و Elites است و نه عوام و ولگاريته‌ها.در هر حال اين سخن براي هر منتقدي، حجت است و زمين هم از حجت خالي نمي‌ماند و «ارسطو» را شمس قيس تئاتر و كتاب فن شعر را قاموس و ناموس اين هنر يا همچون المعجم شعر پارسي بينگارد.
لسينگ، شاعر و نويسنده و منتقد آلماني مي‌نويسد: «فقط يك آتن و يك ارسطو وجود داشته است و آن يك آتن و آن يك ارسطو هم باقي خواهد ماند.»
تئاتر يونان از آن جهت تكرار نشدني است كه محيط نمايشي با حضور تمامي مردم، آماده مي‌شد و فقط در اثر تلاش درام‌نويسان بزرگ آن صحنه‌ها و آن قدرت آفريننده بازيگران، امكان‌پذير مي‌گرديد. ناگفته نماند كه تئاتر در نظر ده‌ها هزار نفري كه براي تماشا هجوم مي‌آوردند، عبادت به شمار مي‌رفت. آمادگي نشاط‌آور قلبي، آتشين و خلق و خويي پرشور، تسليم در برابر قدرت‌هاي خدايي كه متجلي مي‌شد، علاقه شديد به آتن كه هر كس خود را از آن و آن را از خود مي‌دانست و همچنين مراسم و جشن‌هاي خارق‌العاده ديونيوسوسي كه تأثير نمادين نمايش‌هاي آن، سال به سال فزوني مي‌گرفت، اينها و بسياري از عوامل ديگر به شكل نيروهاي ملي در جاي جاي و جوي جوي كشور منتشر مي‌شد و استحكام مي‌يافت. نيچه، فيلسوف آلماني كه با اعتقاد به انسان برتر با تمام توان بر ضد زندگي عادي مبارزه مي‌كرد، مي‌گويد تئاتر ارسطويي اين مكانت متعالي تئاتر غربي در حقيقت جهت‌گيري دايمي كنش و تأثير نقد ارسطويي را به ما گوشزد مي‌كند؛ البته آمرانه و عبرت‌آموز. ارسطو در نقدي بر تئاتر آتن در «فصل چهارم» فن شعر مي‌گويد تراژدي يونان پس از رشد و دگرگوني‌هاي بي‌شمار در همان نقطه‌اي كه بايد ساكن ماند و ديگر نتوانست گامي پيشتر نهد.
تراژدي در زمان ارسطو هنوز آنقدر زنده بود كه او مي‌توانست در تعاريف و نوشته‌ها و نقدهايش بر متن و اجرا، مطالب زيادي بنويسد؛ پديده‌اي كه در نسل بعد از اسكندر ديگر از ميان رفته بود. اسكندر مقدوني شاگرد ارسطو بود كه در سي و سه سالگي در گذشت و معلم او نيز يك سال بعد، چشم از جهان فروبست.پس از سه درام‌نويس بزرگ (آشيل، سوفوكل و اوريپيد) به جاي همكاري و رقابت اصحاب صحنه، اهميت كارگرداني و تصاوير صحنه‌اي و هنر بازيگري و نمايش فزوني يافت. ارسطو بيت‌الغزل و شاه بيت يكي از نقدهايش را به اين مسطوره مزين مي‌كند:«اكنون بازيگران تئاتر بيشتر از درام‌نويسان و درام‌شناسان توانايي دارند.» 
باري اين خطبت و خطابت را اينگونه به انجام و فرجام مي‌آوريم: 
از شمار دو چشم يك تن كم / وز شمار خرد هزاران بيش
 منابع، مراجع و مآخذ: 
 1ـ ارسطو، فن شعر، ترجمه: عبدالحسين زرين‌كوب، چاپ اميركبير.
2ـ تاريخ تئاتر اروپا، هانيتس كيندرمن، انتشارات علمي و فرهنگي.
3- المعجم في معايير اشعار العجم، شمس الدين محمد رازي، ترجمه محمد قزويني.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون