گردشگری فرهنگی- ادبی و نبرد روایتها
سیدمهدی زرقانی
هر ملتی به اعتبار پیشینه فرهنگی و تمدنی و وضعیت فعلیاش در نظم نوین جهانی سرمایههای مادی و معنوی خاص خودش را دارد. مدیران قابل، کسانی هستند که این سرمایههای بالقوه و بالفعل را به درستی و با دقت شناسایی و آنها را تبدیل به سرمایههای فعال کنند. ایران عزیز ما بیش از هر چیز از ثروتهای عظیم معنوی برخوردار است. دارایی ما در حوزه فرهنگ خیلی بیشتر از نفت و گاز و معادن و حتی قدرت فناوری ماست. قصد من از این نوشتار برجسته کردن گذشته فقط به خاطر گذشته نیست بلکه مرادم این است که گذشته را به حال آورم و توجه زعمای قوم را به این نکته جلب کنم که آوردن گذشته به حال میتواند ثروت عظیمی برای کشور عزیزمان ایران به همراه آورد که دشمنان این مرز و بوم
نمیتوانند آن را تحریم کنند. امکان تحریم سرمایه معنوی بسیار بسیار کمتر از تحریم سرمایه مادی است. منتها باید توجه داشت که موقعیت ژئوپليتیک منطقه ما بهگونهای است که نبرد روایتها در آن نقش بسیار مهمی بازی میکند و در این نبرد، پیروزی از آن کسی است که هوشمندانه تصمیم بگیرد، برنامهریزی و براساس آن عمل کند. میراث فرهنگی در این منطقه تابعی از نبرد روایتهاست. برای روشنتر شدن مطلب مثالی نقل میکنم. دو روایت برای محل دفن شمس تبریزی برساخته شده است. نخست، روایتی که خوی را محل دفن او معرفی میکند و دیگر روایتی که ترکیه برای مدفن او برساخته و براساس آن مقبرهای هم ساخته است. شمس سرمایهای معنوی است که دو روایت متناقض برای محل دفن او برساخته شده اما در این میان هوشمندی ترکیه از ما بیشتر بوده و میزان بهرهبرداری آن کشور قابل مقایسه با ما نیست. او توانسته جهانیان را متقاعد کند که روایت او را بپذیرند. مولانا سرمایه معنوی است اما روایت مولانا در ترکیه چنان برساخته شده که زبان آثار او، محل تولد او و ملیت او به حاشیه رفته و فقط مقبره او برجستهسازی شده است. ما میتوانستیم با تاکید بر بخشهای دیگر زندگی و شخصیت مولانا و ساختن مقبرهای نمادین در ایران روایتی را برسازیم که ایران در مرکز توجه علاقهمندان به مولانا قرار گیرد. آذربایجان در حال برساختن روایت دیگری برای خاقانی است تا او را به منبع ثروتی برای کشور خودش تبدیل کند. مقصود من از نبرد روایتها چنین چیزی است. به هر گوشه و کنار سرزمین ایران که سر بزنیم نمونههای درخشانی از چنین سرمایههای معنوی وجود دارد که با یک برنامهریزی درست
میتوان آنها را تبدیل به ثروتهای بالفعل کرد. چند مورد را مثال میزنم. مثلا در ترکیه بکتاشیه طرفداران بسیار زیادی دارند و مقبره حاج ولی بکتاش (با همین نام) در نیشابور میتواند مقصد و هدف بسیاری از گردشگران ترکیهای باشد. من از خیام و عطار سخن نمیگویم که چون خورشید میدرخشند، از مقبره حاج ولی بکتاش سخن میگویم که ممکن است متولیان فرهنگی ما اصلا از وجود آن خبر نداشته باشند. این میتواند منشا برساختن روایتی باشد تا توجه جهانیان را به خود جلب کند. شبه قاره هند با بیش از یک میلیارد جمعیت علاقه شگفتآوری به تصوف دارند و در کشور ما چقدر مقبره و خانقاه و جایگاه وجود دارد که میتوان با گزینش روایتهای مناسب برای آنها بخش زیادی از گردشگران هندی را به طرف ایران کشاند. در همین خراسان دهها و صدها جایگاه وجود دارد که با مرمتی جزيی و گزینش روایت مناسب از میان دهها روایت موجود میتواند تبدیل به قطب گردشگری شود. مقصود من از گزینش روایتها تحریف تاریخ یا جعل غیرواقعی نیست بلکه مقصود گزینش روایتهایی است که در تاریخ وجود دارد و میتواند منشا تولید ثروت برای کشور عزیزمان ایران باشد. ماجرای ساخته شدن مقبره بیدل دهلوی در هند شنیدنی است. گویا عدهای از ایران به هند میروند و اظهار تمایل میکنند که مقبره بیدل دهلوی را ببیند، اما خیلی زود آشکار میشود که گور جای او اصلا معلوم نیست و نخستوزیر دستور میدهد در محل فعلی مقبره بیدل را بسازند. ما در چنین جهانی زندگی میکنیم. سرمایههای معنوی ما یکی پس از دیگری به تاراج میرود و دیگران از ثروتی که متعلق به ماست بهرهها میبرند. در مورد شهرهای بزرگی مثل مشهد باید به این نکته توجه داشت که توجه به سرمایههای معنوی که در جوار امام رئوف قرار دارند، مغایرتی با دغدغههای مذهبی و تفخیم امام رئوف ندارد، چراکه حضور چهرههای زیاد در قلمرو معنوی حضرت ایشان خود دلیل روشنی است بر عظمت مقام آن امام همام. اگر مرقد مطهر امام هشتم در خراسان نمیبود، این همه چهرههای فرهنگی این منطقه را برای اقامت و گورجای خویش برنمیگزیدند. بابافغانی شاعر بزرگی که مزارش تا حدود قرن یازدهم در همین مشهد پابرجا بوده، بدان جهت به مشهد آمده که در پناه حضرت رضا باشد، محمد غزالی بدان جهت از رفتن به بغداد سر باز میزند که به گفته خودش در جوار مرقد «علیبن موسیالرضا» به عمارت سرای دیگر خویش بپردازد. امام هشتم چونان خورشیدی است که دهها و صدها صورت فلکی به واسطه ایشان خراسان و مشهد را برای زیستن برگزیدهاند. معرفی و بزرگداشت این صورتهای فلکی از عظمت مقام امام رئوف نمیکاهد، بر عظمت مقام خورشیدی میافزاید که در مرکز این منظومه قرار گرفته است. در جهانی که با گزینش و برساختن روایتها ثروتهای مادی و معنوی ما را به تاراج میبرند، ما باید هوشمندانهتر رفتار کنیم و توجه داشته باشیم که ثروتهای معنوی هم جزو بیتالمال هستند و مراقبت از آن وظیفه دینی و ملی ماست. در نبرد روایتها پیروزی از آن کسی است که در برساختن، تبلیغ و تبیین روایتها موفقتر عمل کند.