اروپا و رشد راستگرايي راديكال
سيدنادر نوربخش
موضوع رشد احزاب راستگراي راديكال كه عموما با عنوان «راست افراطي» در رسانهها شناخته ميشوند هر از گاهي و به ويژه بعد از انتخابات توجه بسياري را به خود جلب ميكنند و غالبا هم به همان سرعت فراموش ميشوند. احزابي كه برخي آن را صداي اكثريت خاموش جوامع و بازندگان جهاني شدن ميدانند و برخي در مقابل آنها را به ضديت با دموكراسي و نژادپرستي متهم ميكنند، نكته مهم در اين بين اين است كه اين روند حداقل از سه دهه پيش در اروپا آغاز شده و موفقيت آنها امر جديدي نيست. احزابي كه ازجمله آنها ميتوان به حزب اجتماع ملي (جبهه ملي سابق) در فرانسه، حزب آلترناتيو براي آلمان، حزب آزادي اتريش، حزب برادران ايتاليا و بسياري ديگر اشاره كرد.
در مورد اخير انتخابات پارلمان اروپا در ماه گذشته رويداد سياسي مهمي بود كه بار ديگر باعث شد اين پديده در صدر اخبار جهان قرار بگيرد. در اين بين اين جريان در كشورهايي مانند آلمان، فرانسه و ايتاليا كه از اعضاي مهم اتحاديه اروپا محسوب ميشوند حائز رشد چشمگير شدند هر چند اين امر در همه كشورهاي اروپايي يكسان و مشابه نبود.
در مورد نام اين احزاب نيز بايد توجه داشت براي تمايز آنها با احزاب «راست ميانه» كه رقيب اصلي آنان به شمار ميروند كاربرد يك پسوند ضروري است. هرچند اين پسوند بار ارزشي ندارد و صرفا به جايگاه قرارگيري آنها بر طيف سياسي اشاره ميكند، اما كاربرد واژه «افراطي» معمولا براي گروههايي به كار ميرود كه فعاليت غيرقانوني و زيرزميني داشته و علنا مخالف دموكراسياند، در حالي كه احزاب قانوني در اين تعريف جاي نميگيرند؛ لذا بهتر است براي تمايز ميان اين دو براي احزاب فوق از «راست راديكال» استفاده كرد همانگونه كه در زبانهاي ديگر هم چنين است.
طبق پژوهشها تنوع اين احزاب در اروپا به قدري است كه نميتوان آنها را با يك ويژگي ثابت تصور كرد؛ با اين وجود خصوصياتي همچون مخالفت با ورود مهاجران خارجي، تأكيد بر هويت و ارزشهاي ملي، مخالفت با اتحاديه اروپا و بدبيني به عملكرد آن از جمله مهمترين آنها محسوب ميشود. اين احزاب همچنين خود را از فاشيسم مبرا ميدانند، هرچند برخي اين امر را تاكتيكي ظاهري ميدانند؛ اما واقعيت اين است كه راست راديكال نوين بر خلاف فاشيسم سنتي از نژادپرستي بيولوژيك فاصله گرفته، خشونت را كنار گذاشته و در چارچوب دموكراسي عمل ميكند، به علاوه يهودستيزي كلاسيك نيز جاي خود را به مخالفت با مسلمانان داده است.
به طور كلي مجموعه علل و عوامل فرهنگي و هويتي ناشي از ورود مهاجران خارجي كه خود را در غالب هراس و نگراني نشان ميدهد يكي از مهمترين انگيزهها براي حمايت از راستگرايان راديكال در اروپا است و لذا موضوع اقتصاد در اغلب موارد عامل درجه دوم در حمايت از اين جريان محسوب ميشود. با اين حال نبايد از پديده راي اعتراضي و حاميان آن هم غافل شد؛ چرا كه بخشي از حاميان راست راديكال لزوما بدون توجه به ويژگيهاي آن و صرفا به دليل نارضايتي از احزاب سنتي و نخبگان حاكم است كه به اين احزاب راي ميدهند. با اين وجود برخلاف تصور برخي از كارشناسان كه اين پديده را امري موقت ميدانستند اين جريان سياسي نشان داده كه پايگاه قدرتمندي داشته و تقريبا در همه كشورهاي اروپايي حضور دارد.
پايگاه اجتماعي حاميان راست راديكال عموما در شهرهاي كوچك و روستاها و در ميان افرادي با تحصيلات كمتر، جوانان و افراد آسيبپذيري است كه خود را بازنده روند جهاني شدن ميدانند. بهعلاوه كارگران صنعتي هم كه به طور كلي انتظار ميرود از احزاب ديگر حمايت كنند حامي مهم راست راديكال هستند. در مقابل پايتختهاي كشورهاي اروپايي معمولا كمترين حمايت را از اين جريان دارا هستند؛ لذا بازنمايي عدهاي نژادپرست با ظاهر نامتعارف و خشن به عنوان حاميان راست راديكال معمولا دور از واقعيت است و بدنه اصلي آنها افرادي كاملا عادي ولي سرخورده و ناراضي از جريان اصلي در اروپا هستند.
از نظر سياست خارجي اغلب احزاب راست راديكال بهويژه در آلمان، فرانسه و اتريش رابطه نزديكي با روسيه دارند، آنها پوتين را الگويي براي ارزشهاي سنتي و مقابله با چندفرهنگگرايي و ليبراليسم دانسته و از طرفي هم وجود دشمن مشترك يعني اتحاديه اروپا اين دو را به يكديگر نزديك ميكند. بايد توجه داشت اين احزاب در سطح فراملي هنوز به اتحاد و همكاري با يكديگر دست پيدا نكردهاند و براي مثال در پارلمان اروپا اغلب آنها بين دو بلوك ID و ECR تقسيم شدهاند.
در واقع همبستگي ميان اين احزاب هر چند امري دشوار به نظر ميرسد؛ اما در صورت تحقق آنها را به دومين نيروي بزرگ در سطح اروپا مبدل خواهد كرد. در نهايت بايد توجه داشت همچنان بزرگترين رقيب اين جريان نه چپها (چپ ميانه، چپ افراطي، سبزها) بلكه راست ميانه است كه جايگاه نخست را در انتخابات اخير حفظ كرد و ميتواند با اتخاذ رويكردهاي مشابه نظر رأيدهندگان بالقوه راست راديكال را به خود جلب کند، هر چند اين امر ميتواند موقتا باعث كاهش رشد اين احزاب شود؛ اما باز هم در درازمدت از نظر گفتماني آنها را پيروز خواهد كرد.
فارغالتحصيل دكتراي جغرافياي سياسي دانشگاه تهران