تبعيض مثبت!؟
مهرداد پشنگ پور
تبعيض روا و ناروا، مثبت و منفي، خوب يا بد ندارد، تبعيض در ذات خود مذموم و ناپسند است و مادام كه مقيد شود به صفاتي كه آن را خوب جلوه دهند درست در موقع و مقام اعمال ظلم قرارميگيرد، يعني تلاش براي سفيد نشان دادن سياه و اين همان قلب واقعيت است و مكتوم كردن حقيقت. تبعيض با بهانه، شايسته نيست و نبايد اينگونه در مسيري غلط افتاده سپس تلاش كرد با صفات و قيود، آن را زيبا جلوه داد چرا كه از كژي، كژي زايد و از راستي جز راستي نشايد! اصل بد نيكو نگردد چونكه بنيادش بد است مانند تبعيض! نميتوان بار كج نهاد و خشت كج بنيان كرد و كماكان اميدوار به رسيدن منزل و وصول مقصود بود و ساييدن سر به دامن ثريا! شوراي راهبردي رييسجمهور منتخب، به نظر در چنين مسيري وارد شده است براي گزينش ياران و اعضای هيات دولتش، هرچند به نظر مسامحه هستُ و باشد و منظور خير، ليكن اقتضای ذات آن ناپسند است! راه و مسير برگزيده شده هم البته جديد است و تازه و بيشك و ريب خطا كه هر لحظه در كمين رفتار و كردار آدميست، در راه نوينِ تجريهآموزي؛ بيشتر ممكن و در كمين است؛ از همين رو نقد سازنده بايد تا كژي به راستي متمايل و سنگي بنا گذاشته شود كه تا ثريا ديواري كج نباشد و سرانجام راست بنمايد! عاليجنابان نيك ميدانند سنجههايي كه ميتواند خواسته يا ناخواسته منجر به تفتيش عقايد شوند راه محكومي است كه تاكنون زيان و آزارهاي بسياري از آن ديدهايم، همينطور كه با ١٠ و ٢٠ و ١٠٠ نميتوان يار و همراه گزيد و اعتقاد و باور مردمان را سنجيد و براي توجيه آن، ناروا به «تبعيض مثبت » متوسل شد! اصل اصالهالظهور جاري واصل برائت هم در اين ميان واضح و هويداست. اينكه فردي بگويد من بر آن عقيدهام كافي و شايسته نيست يكي را براي اعتقادي با اين توجيه كه از حيث نسبت جمعيتي در اكثر نيست مستحق پاداش و امتياز بدانيم و ديگري را نه و حتماً پذيرفته نيست آنانكه اكثريت هستند حقوق بيشتري در بهرهمندي داشته باشند!
اينگونه محاسبات رياضي و كنكاش در چون و چراي باطن و باور مردم و زندگي ايشان براي احراز مقامي و واگذاري مسووليتي، حتما رسم مسلماني نيست، انصاف هم به نظر نميرسد چنين اقتضاء داشته باشد.
كار اما بايد به سرانجام برسد و تكليف ملك و مملكت معلوم شود، اما نه با «تبعيض » چه مثبت يا منفي، كه در هر حال و حالت ذاتش نابرابري به همراه دارد و منشأ بدي، مامن و بنياد ظلم و ناعدالتي است.
تبعيض مثبت حتما سرآغاز بيراهه هست براي همين بايد معيار و سنجههايي بهكار برد كه عيني باشند و متعين و مشخص، مانند تقوي، نيكوكاري و شرافتمندي.
مراد از تقوا نيز آن تقوايي نيست كه ريشه در پرهيزكاري و مذهب دارد و نه آن نيكوكاري كه مرسوم ميان مردمان هست، هر چند كه نبايد به اينها بيتفاوت بود والا پيشه شرافتمندي نيز بياثر ميگردد.
بديهي است در ملكي كه چراغ شرع در آن قرنها تابيدن گرفته متقي بودن به دين و شرع، آيين و كتاب، سنت و سيره امر ذاتي است و ريشه در خون دارد و سر بر كبريا اما قرار ما مردمان و شما سياستمداران اين نيست كه ميزان دين و باور مردم را بسنجيم و بيازماييم كه اينگونه همان هستههاي گزينشي هستيم كه متر و معيار دينداري را جستوجو در باور و بطون مردم ميدانستند و ظاهر را هم آنگونه كه بايسته و ممدوح بود مورد نكوهش قرار ميدانند و حتي گاهي دليلي براي عقاب و عتاب ! «تبعيض مثبت» را دهههاي پيش آزمودهايم، با نام ديگر ولي با همان طعم و مزه! قرار شد رخت خويش از آن ورطه بيرون كشيم و درب هم بر همان پاشنه نچرخد! بايد باور داشته باشيم بين تبعيض و مثبت و منفياش فاصلهاي نيست.
ايمان به سرشت يك كشور و باور به قوانين آن و وفاداري به ميهن براي تقوا فرد كافي است و اين معيارها كفايت لازم براي متقي بودن را دارد و فردي اينگونه متقي، نيكوكار است چرا كه مصلحت كشور و مردمش را ميخواهد.اينگونه شرافتمندي تبلور پيدا ميكند و برجسته ميشود زيرا دين و آيين مُلك و مملكت در صدر اولويتهاي او قرار ميگيرد.
شرافتمندان، اينچنين نه در اقليت هستند نه در اين گروه يا آن قوم و مذهب، بلكه در اكثريت هستند و بسيارند ميان مردم؛ ميان همه اقوام، گروهها، مذاهب، بنابراين اينها همهاي هستند كه اينچنين اكثريت ميشوند و كميتشان تاثيري در شرافتشان ندارد و براي شرافتمندي نياز به نمره ندارند!
آنان نياز به تبعيض مثبت ندارند، نمرههاي ده، بيست و سي هم قادر به سنجش شرافت ايشان نيست.ايشان اشرافياند كه با به اصطلاح تبعيض مثبتشان ايشان را مورد هجوم قرار ميدهيم، زيرا مادوني نيستند كه با نمره و امتياز و تكماده بتوانند با ديگران رقابت كنند و اين حاصل نميشود و نشده مگر با گزينش بر اساس ضوابط نامتعارف با اتكاء ناموجه به «تبعيض ناروا ».
مردمان شريف، زن و مرد هم ندارند، شرافت به جنس آدمي هم وابسته نيست. معادلات رياضي، فحص و بحث براي تقواي شرافتمندان كاربردي ندارد، اين ابزارها كمياند و تنها براي شمارش تعداد اشراف مناسب هستند والا شرافتمندان را اينگونه جستوجو نميكنند!
اگر معيارها را درست بنيان نهيد، ضرورتي به زير و رو كردن، اقوام، مذاهب و اكثر و اقل كردن آدميان نيست كه اين عين دين و اعتقاد صالح است. هر كه با تقواتر، نيكوكارتر و هركسي نيكوكارتر، شريفتر و به اين ترتيب با متر و ضابطه نه تنها در گرداب خلق واژه نخواهيم افتاد بلكه از گزند طعنه و اتهام رقيب هم در امان خواهيم ماند.
معيار هايتان را ظريفانه بازنگري كنيد، نيازي نيست فلك را سقف بشكافيم تا طرحي نو در اندازيم؛ « يُكلِّفُالله نفْساً إِلاّ وُسْعها ».