28 مرداد يك واقعه دو تجربه
زهرا نژادبهرام
حدود 70 سال از واقعه دردناك كودتاي 28 مرداد سال 1332 گذشته است، اما همچنان درسهاي آن براي سياستورزي و سياستمداري راهگشاي حفظ منافع ملي و پيشرفت كشور است و با تامل بر آن ميتوان پنجرههاي نويني را مشاهده كرد.واقعهاي كه در آن نخست وزير دولت ملي، محمد مصدق بركنار شد تا امر سياستورزي قانونمدار و مردمگرايي به حاشيه رانده شود و استبداد و نفوذ بيگانگان جاري شود . مصدق تصويري از هويت ايرانيان در بستر تاريخ است، او با تلاش و عشق به ملت و كشور به ميدان سياست آمد تا روزنهاي براي بهبود جستوجو كند . وي ملي شدن صنعت نفت از طريق ابزارهاي حقوق بينالملل و عزم سياسي را از مهمترين راهها براي پيشرفت كشور دانست. مصدق با بهرهگيري از دانش حقوق بينالملل و باور به خشونتپرهيزي و ضرورت گفتوگو با حاكميت توانست ملي شدن صنعت نفت را رقم بزند . اما وقتي در مسير خشونتزدايي و خشونتپرهيزي با سياستورزي فعاليت ميكرد، ابزارهاي خشونتزا براي حذف او به كار گرفته شد و با كودتا و خشونت راه او را مسدود ساختند . اما اين اتفاق تاريخي، با همكاري آنهايي صورت گرفت كه حفاظت از منافع ملي ايران براي آنها خسارت سنگيني را به بار آورده بود و آنها تاب تحمل ادامه فعاليت اين دولت را نداشتند. از اين رو شايد بتوان گفت درسهاي 28 مرداد 1332 درس تاريخ نيست كه هست، درس پايمردي و حراست از منافع ملي نيست كه هست، درس استواري سياستمدار وطندوست نيست كه هست، درس خشونتپرهيزي و سياستورزي نيست كه هست. اما اين واقعه دو درس را بهطور همزمان براي ما به يادگار گذاشت؛ نخست آنكه سياستورزي خشونتپرهيز و گفتوگومحور با صاحبان قدرت و مردم الزامي است و دوم آنكه صداقت با ملت و ترميم شكافهاي ملت - دولت ضرورتي است كه قادر به قطع پاي خشونتورزان و نامحرمان از كشور خواهد شد . درسهاي آن روز، سنگ زيرين مقاومت در برابر نااهلان و خشونتورزان را در همگرايي ملت و دولت در آينه منافع ملي بيان ميكند . درسهاي آن روز اعتماد ميان ملت و دولت كه كمرنگ شده بود را به تصوير ميكشد، درسهاي آن روز باور به ابزارهاي غيرخشونتآميز را پاس ميدارد.
اما الزاماتي ديگر را نيز براي سياستورزي مدرن تعريف ميكند كه ابزارهاي خاص خود را طلب ميكند! درسهاي آن روز ضرورت پر كردن شكافها را شفاف ميكند و آن را تداومبخش حيات سياسي كشور به دور از خشونت ميداند. اكنون با درسهاي آن روز و گراميداشت و بزرگداشت ياد و خاطره، نخست وزير ملي ايران كه فرصت تاريخي را ايجاد كرد تا مهمترين سرمايه ملي به كشور بازگردد، لازم است درسهاي آن روز را در بستر امروز به كار بگيريم تا از آن شكافهاي دروني و شيطنتهاي بيروني فاصله بگيريم و راهي را جستوجو كنيم تا منافع ملي و هويت ايراني با چالش همراه نشود.
از اين رو لازم است، دو تجربه آن روزگار را امروز با نگاهي به دولت وفاق ملي كه گفتمان ريس جمهور پزشكيان است، تلفيق كنيم تا مفهوم پر كردن شكافها را در بستر همگرايي برخاسته از شنيدن و گفتن، در فضايي مشترك با هر نوع تفكر و باور و گرايش و تفاوتي براي همه ايرانيان ايجاد كنيم .
تجربه نخست: كاهش شكافهاي ملت - دولت كه منجر به نفوذ بيكانگان و بدخواهان از يك سو و تشديد فرقهگرايي ميشود را بايد با بهرهگيري از همه ظرفيتهاي اطلاعرساني، پاسخگويي به تعهدات و باور مردم به انجام رسانيد . اين مهم تنها در شرايطي امكانپذير است كه امكان دسترسي به فرصتهاي تصميمسازي و تصميمگيري براي ملت فراهم آيد . صداي مردم در قالب مطالبه و نيازها شنيده و فرصت گفتن به آنها داده شود . اين تجربه مهمترين فرصت براي ايران و پزشكيان است تا بتواند با تكيه بر آن راه را براي بروز و ظهور هر نوع بدانديشي نسبت به منافع ملي مسدود كند .
تجربه دوم: سياستورزي امري آشكار است و نميتوان در سايه و به دور از انظار اين مهم را به انجام رسانيد مگر آنكه سازماندهي و ساماندهي رسمي براي آن تعريف كنيم، اين امر به معني آن است كه افراد و گروههايي كه به نوعي از ذينفعان و ذينفوذان هستند بايد سياستورزي را در اشكال حقوقي و شفاف تعريف كنند و از گعدهمحوري و فرقهگرايي فاصله بگيرند تا تحول سياسي براي منافع ملي شكل بگيرد.
ناكارآمدي احزاب در گذشته سياسي ايران منجر به بروز نوعي گعدهنشيني و خوشنشيني براي سياستورزي شده كه در بستر تمايلات گروهي و فرقهاي معناي نوين سياستورزي را با چالش روبهرو كرده و فضاي نقد و بررسي را از جامعه نسبت به عملكردها و ديدگاههاي آنها مسدود ساخته است . اگر در 28 مرداد 1332 احزاب و گروههاي سياسي با تصويري شفاف از خود در جامعه آن روز فعاليت ميكردند، ادبيات فرقهگرايي قادر نبود فضا را براي وقوع اين شكست سياسي شكل بدهد و كشور را از داشتن فرصتي تاريخي براي پيشرفت و توسعه محروم بگرداند. اين مهم در جهان امروز بارها تجربه شده و كشورهايي كه پايبند به سياستورزي آشكار و شفاف بودهاند كمتر دستخوش حركات خشونتزا، بنبست سياسي و بروز شكاف ميان سياستورزان بودهاند، چراكه در بستر گردش سياسي سازمان يافته و هويتمدار قادر به بيان ديدگاهها و نظرات خود بوده و سازمان سياسي كلان كشور پشتيبان و حافظ آنهاست تا آنها بتوانند در بستر قانون به سياستورزي بپردازند . به عبارت ديگر در آن زمان، نبود سازمانهاي سياسي كارآزموده، فعال و منفعت مليمحور موجبات درهم پيچيدگي سياستورزي را در كشور ايجاد كرده بود، آنگونه كه برخي فرقهگرايان سياسي بدون در نظر داشتن منافع ملي با كودتاچيان همراستا شدند و برخي ديگر سكوت كردند و هزينه سنگين آن را مردم و دولت ملي پرداخت كرد . باشد كه درسهاي تاريخ معاصر سياسي كشور را بياموزيم و راه را براي پيشرفت و توسعه و بهبود شرايط ملي و بينالمللي تدارك ببينيم .