درسهاي كودتا
حسين مسعودنيا
پس از اشغال ايران در شهريور۱۳۲۰ و بركناري رضاشاه از قدرت، دوران جديدي در حيات سياسي ايران فرا رسيد. مهمترين ويژگي سياسي اين مقطع فروپاشي نظم دولتي و فراهم شدن فرصت براي كنشگري نيروهاي سياسي مختلفي بود كه در دوران رضاشاه مجبور به سكوت شده بودند و اكنون با باز شدن فصا به صحنه سياست بازگشتند. يكي از نخبگان سياسي فعال در اين مقطع دكتر محمد مصدق است كه در دوره رضاشاه تحت حبس خانگي قرار گرفته و اكنون مجددا به صحن سياست بازگشته و فعاليت ميكند. نيروهاي اجتماعي و سياسي با تاسيس احزاب و نهادهاي مدني با يكديگر رقابت ميكردند و همين فصا سبب شد تا دوران جديدي در حيات سياسي ايران فرا رسد كه از آن به عنوان بهار دموكراسي ياد ميشود. فضاي باز سياسي، شرايط وخيم اقتصادي، تحولات بينالمللي و مداخله خارجي همراه با رشد آگاهي سياسي مردم سبب شد تا به تدريج ناسيوناليسم ايراني در اين مقطع شعلهور شده و نوك پيكان آن متوجه نيروهاي خارجي به ويژه دولت بريتانيا و ابزار استعماري آن يعني شركت نفت ايران و انگليس شود. بدين ترتيب رقابت طرفداران آزادي و اجراي قانون با هواداران تداوم استبداد يعني دربار به تدريج به حوزه نفت و تلاش براي حقوق احقاق ملت ايران از نفت تغيير جهت داد. اين رويارويي منتهي به تشكيل جبهه ملي در آبان ۱۳۲۸ شد؛ سازمان سياسي كه ائتلافي از نيروهاي مختلف بود و رهبري سياسي آن با دكتر مصدق و رهبري مذهبي آن با آيتالله كاشاني بود.
مبارزات جبهه ملي به همراه تحولات بينالمللي سبب شد تا بالاخره دكتر محمد مصدق در ارديبهشت ۱۳۳۰ به عنوان نخستوزير انتخاب و نزديك به ۲۷ ماه، به استثناي چند روز در۳۰ تير۱۳۳۲، نخست وزير ايران بود. هدف مصدق به لحاظ داخلي اجراي قانون اساسي و سلطنت شاه نه حكومت وي و از نظر خارجي حاكميت ملت ايران بر منابع نفتي خود بود . علت اصلي سقوط دولت مصدق كودتاي امريكايي - انگليسي ۲۸ مرداد است كه امريكا نقش محوري در انجام آن دارد. اما بهرغم نقشه محوري امريكا در سقوط دولت مصدق واكاوي جنبش ملي شدن نفت حاصل درسهايي است كه ميتواند براي سياسيون ايران در مقطع كنوني نيز مفيد باشد كه مهمترين آنها به شرح ذيل است: ۱- جنبش ملي شدن نفت و دولت مصدق متكي به يك جبهه و نه يك حزب بود. در واقع جنبش ائتلافي از نيروهاي سياسي مختلف با آرمانهاي متفاوت بود، وضعيتي كه هنوز هم جنبشهاي اصلاحي در ايران و دولتها، حتي دولت كنوني، از آن رنج ميبرند. اين وضعيت سبب شده تا به تدريج اختلافنظر ميان اعضاي جبهه بروز كرده و شكاف در درون جبهه آشكار شود بهگونهاي كه وفاداران به دكتر مصدق هنگام كودتا كمتر از تعداد انگشتان يك دست بود؛ وضعيتي كه هنوز هم اصلاحات در ايران از آن رنج ميبرد و راه برونرفت از آن تشكيل حزب و به قدرت رسيدن دولت برآمده از حزب است. ۲- تصويب قانون ملي شدن نفت و خلع يد از شركت و به دنبال آن تحريم بينالمللي نفت ايران سبب شد تا دولت مصدق در داخل برنامه اقتصاد بدون نفت را اعلام كند؛ سياستهايي كه مهمترين نتيجه آن افزايش نرخ تورم، كاهش ارزش پول ملي و مهمتر از همه افزايش نارضايتي در ميان گروههاي مختلف جامعه بود. لذا با توجه به رابطه مستقيم ميان رضايتمندي اقتصادي و رفتار سياسي بدون ترديد شرايط اقتصادي بر كاهش ميزان مشاركت مردم و محبوبيت دولت مصدق نقش داشته است، موضوعي كه امروز نيز با تداوم تحريمها و تشديد وخامت اوضاع اقتصادي در جامعه قابل مشاهده است و دولت آقاي پزشكيان بايد يكي از اولويتهاي خود را خنثيسازي و لغو تحريمها قرار بدهد.۳- در سياست خارجي بايد هدف تامين منافع ملي با استفاده از راهكارهاي مناسب بر اساس سياست واقعيات باشد. مصدق با اعتماد بيش از حد به شعارهاي ناسيوناليستي دولتمردان امريكا به دنبال استفاده از شكاف موجود ميان امريكا و بريتانيا بود حال آنكه واقعيتهاي سياست بينالملل چيزي جز اين بود و امريكا براي تامين منافع ملي و نفتي خود بين ايران و بريتانيا، انگليس را انتخاب كرد و حاضر به همكاري با اين دولت براي انجام كودتا شد. موضوعي كه امروز نيز بايد مورد توجه سياستمداران ايران قرار بگيرد و اين مهم را سرلوحه كار خود قرار بدهند كه اولا تمام تخممرغهاي خود را در داخل يك سبد قرار ندهند و ثانيا از اين مهم آگاه باشند كه در صورت ضرورت چين و حتي روسيه بين ايران و امريكا، امريكا و غرب را انتخاب خواهند كرد.۴- كنشگري سياسي در داخل و تصميمگيري در حوزه سياست خارجي بر اساس اصل همه چيز يا هيچ چيز راه عاقلانهاي نيست. مصدق در تمام طول دوران نخست وزيري خود درصدد اجراي تمام و كمال قانون 9 مادهاي در خصوص ملي شدن نفت بود .تاكيد مصدق و طرفدارانش بر اين اصل سبب شد تا مصدق امكان تفاهم را از دست بدهد و همين موضوع سبب شد تا بريتانيا نهايت استفاده را از اين موضوع كرده و بتواند عليه مصدق و فروش نفت ايران اجماع بينالمللي تشكيل بدهد، چراكه رابطه دوطرف دعوا يعني ايران و بريتانيا بر اساس بازي با حاصل جمع صفر بود و اين وضعيتي است كه امروز در روابط ايران و امريكا حاكم است. در چنين وضعيتي برعهده سياستمداران است تا مديريت را كم تنش كرده و مانع از افزايش تنش شوند، چراكه در اين مرحله امكان مصالحه بين دو طرف دعوا وجود ندارد.۵- رقابتهاي سياسي ميان احزاب و گروههاي سياسي در دوره مصدق اگرچه در مقطعي مورد استقبال كنشگران قرار گرفت، اما به تدريج اين رقابتها به دليل رفتار حذفي احزاب و گروههاي سياسي در قبال يكديگر سبب بروز نوعي دلزدگي از سياست و انفعال سياسي در ميان هواداران جبهه ملي شد وضعيتي كه متاسفانه در جامعه كنوني ايران نيز به دليل رفتار حذفي احزاب و گروههاي سياسي در مقابل يكديگر قابل مشاهده است . لذا به نظر ميرسد در چنين جوامعي آنچه ضروري است، نهادينه كردن فعاليت احزاب و گروههاي مدني همراه با قاعدهمند شدن بازي رقابت ميان آنها و از همه مهمتر تشكيل دولت وفاق ملي باشد، موضوعي كه اكنون آقاي دكتر پزشكيان آن را درك و درصدد عملياتي كردن آن است .خلاصه كلام اينكه تامل در دولت مصدق و كودتاي ۲۸ مرداد بيانگر چند نكته كليدي است كه بايد در جامعه كنوني ايران نيز مدنظر قرار بگيرد: ۱- دولت نيازمند پايگاه حزبي است.۲- در سياست خارجي امكان تحقق همه چيز يا هيچ چيز ممكن نيست، مهم تامين منافع ملي با مدنظر قرار دادن سياست واقعيات است. ۳- ميان رضايتمندي اقتصادي و رفتار سياسي مردم رابطه مستقيم وجود دارد.۴- رفتار حاكم بر احزاب و گروههاي سياسي در قبال يكديگر بايد نه بر اساس بازي با حاصل جمع صفر، بلكه بر اساس بازي با حاصل جمع مضاعف باشد. ۵- اداره جامعه از طريق موجسواري و سياستهاي كلنگي ممكن است در مقطع كوتاهي به نتيجه برسد، اما سياستگذاري در جامعه مستلزم داشتن استراتژي و برنامهريزي درازمدت است. به اميد آنكه اين نكات مورد توجه سياستگذاران جامعه امروز ايران قرار بگيرد.