پيش از اين، حضور پرتعداد خبرنگاران و عكاسان در كنفرانسهاي مطبوعاتي وزارت امور خارجه، اين تصور را به وجود ميآورد كه در دوران طلايي فعاليت رسانهاي در حوزه ديپلماسي هستيم و اكنون بالاترين سطح همكاري با رسانهها در وزارت خارجه وجود دارد.
نقطه عطف اين تصور، دوران مذاكرات هستهاي بود كه گروه بزرگي از خبرنگاران و عكاسان همراه «ظريف» شدند و در كنار اخبار مذاكرات، مصاحبههاي اختصاصي و عكسها و سلفيهاي يادگاري با او و معاونش ميگرفتند.
در اين سالها كمتر به اين موضوع توجه شد كه رسانههاي غيردولتي و سازماني و خبرنگاران آزاد در تحولات منطقهاي مانند جنگ در عراق، سوريه، يمن و... حضور ندارند و نيستند.
اما اين روزها اتفاقي كه به وضوح منفعل بودن دستگاه ديپلماسي در حمايت از رسانهها در چنين مواردي را نشان داد عدم حضور خبرنگاران و عكاسان ايراني در مراسم تعطيلي مركز اصلي آزمايشهاي اتمي كره شمالي بود.
گروه بزرگي از عكاسان و خبرنگاران اروپايي، امريكايي و چيني در مراسم تعطيلي مركز اتمي كره شمالي شركت كردند. خبرنگاران و عكاساني از كشورهايي كه اكثرا مخالف سرسخت و حتي دشمن كره شمالي محسوب ميشدند، از مهمترين تحول سياسي اين كشور عكس گرفتند و خبر تهيه كردند اما هيچ خبرنگاري از ايران كه سالها حامي و دوست كرهشمالي محسوب ميشد، حضور نداشت.
حالا بايد از دستگاه ديپلماسي پرسيد، رايزنيهاي رسانهاي شما چرا موفق نبوده است كه در اين مراسم خبرنگاراني از كشورمان حضور داشته باشند؟
اگر سه سال پيگيري و درخواست براي تهيه مجموعه عكسي از كره شمالي را نداشتم و از نزديك شاهد پيگيري خبرنگاراني ديگر براي گرفتن ويزاي خبري از اين كشور و كشورهاي ديگري مانند سوريه و عراق نبودم، شايد اكنون برايم باورپذير بود كه درخواستي براي حضور و فعاليت رسانهاي در اين كشورها وجود نداشته است تا وزارت خارجه از آن حمايت كند.
اما وقتي نتيجه بيش از سه سال پيگيري و ارسال نامه به وزارت خارجه براي سفر به كره شمالي، توضيح كوتاه سفير ايران در اين كشور بود كه «فعلا مصلحت نيست»، غير از تصور منفعل بودن و عدم درك فعاليت رسانهاي، هيچ تصوري از وزارت خارجه ندارم.
پيش از اين نيز آقاي سفير در پاسخ به درخواستها و پيگيريهاي مكرر من اعلام كرده بودند كه «فعاليت رسانهاي در كره شمالي غيرقانوني است.» اما در همان زمان عكاس امريكايي كه دولتش سرسختترين مخالف دولت كره شمالي است و كشورش پايينترين سطح روابط ديپلماتيك با كره شمالي را دارد، آزادانه در اين كشور مجموعه عكسي از زندگي مردم تهيه ميكرد تا ثابت كند كه فعاليت ديپلماسي تنها رايزنيهاي ديپلماتيك نيست و حمايت از رسانهها هم بخش مهم فعاليت دستگاه ديپلماسي كشورها محسوب ميشود.
جاي خالي خبرنگاران و عكاسان ايراني در كنار خبرنگاران غربي و چيني نشان ميدهد كه هنوز هم براي حضور رسانههاي ايران در تحولات بينالمللي، مصلحتي نيست و بايد از مسوولان خوشروي وزارت خارجه پرسيد كه اين مصلحتها، دقيقا چه كمكي به حفظ منافع ما كردهاند؟ و آيا خبر داريد كه سالهاست كشورهاي پيشرفته دنيا، تقويت خبرنگاران و عكاسان بينالمللي را از اولويتهاي خود قرار دادهاند؟ و آيا ميدانيد كه ما چند خبرنگار و عكاس حرفهاي بينالمللي داريم؟
در واقع به نوعي همه با اين موضوع كنار آمديم و اكنون خيلي طبيعي به نظر ميآيد كه براي پر كردن صفحههاي بينالملل روزنامه، نشريات و حتي خبرگزاريها، مطالب رسانههاي جهاني ترجمه ميشود و به راحتي عكسهاي اين رسانهها نيز در مطبوعات ايران منتشر ميشود؛ همانطوري كه عكسها و خبرهاي رويترز و بيبيسي از تعطيلي مركز آزمايش اتمي كره شمالي در رسانههاي ايران جاي گرفت.
با ادامه اين رويه ما فاصله زيادي با رسانههاي جهاني داريم و گرفتن عكس سلفي و خوشرويي مسوولان دولتي هم نميتواند جاي حمايت اساسي و موثر از رسانهها را پر كند.