• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4098 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۶ خرداد

جان و نان و كار

سيد علي ميرفتاح

حالا كه آقاي ناصر ملك‌مطيعي به رحمت خدا رفته، فرصت مغتنمي دست داده تا طرفداران آن خدابيامرز زبان به ملامت مديران فرهنگي دراز كنند و ضمن تكريم مبالغه‌آميز از او در تخفيف و تحقير مخالفان حضورش در سينما بكوشند. مديران فرهنگي البته هويت ثابت و واحد ندارند و عين هم نيستند. آنها را بشناسيد عرض مرا تاييد مي‌‌كنيد كه منش‌ها و روش‌هاي متنوع دارند و هيچكدام‌شان كليت فرهنگ و هنر كشور را نمايندگي نمي‌‌كنند. بعضي مديران باسليقه و باشعور و دانا و آگاهند و وسعت مشرب دارند و در پي تحقق جذب حداكثري هستند، بعضي‌ها هم نه. نه هنر مي‌شناسند نه از فرهنگ سر در مي‌آورند و نه مي‌دانند چطور با هنرمندان تعامل كنند. نه تنها در پي جذب حداكثري نيستند بلكه رسما طوري حرف مي‌زنند و از موضعي حكم مي‌كنند كه دست آخر هيچ‌كس در قطار فرهنگ و هنر كشور نماند، حتي رفقاي سابق خودشان هم پياده شوند. بعضي از مديران فرهنگي و سياسي اتفاقا دوست داشتند و دارند تا موانع را از سر راه ملك‌مطيعي و امثال ملك‌مطيعي بردارند و جلوي تنگ‌نظري‌ها و سختگيري‌هاي غيرضرور را بگيرند. اما زورشان به طرف مقابل نمي‌رسد و معمولا لابي‌ها و مذاكرات پشت پرده‌شان، حتي بده‌بستان‌هاي مديريتي‌شان راه به جايي نمي‌برد. خوب يا بد سنبه سختگيرها و تنگ‌نظرها پرزور است و حالا حالاها بعيد است موافقت‌شان را جلب كرد. سهل است، نمي‌شود تيغ‌شان را كند كرد يا هزينه مخالفت با ايشان را پايين آورد. حالا مي‌گوييد ملك‌مطيعي بازيگر قبل از انقلاب بود و جزو اركان فيلمفارسي به حساب مي‌آمد و مصداق فلان و بهمان بود، ربناي شجريان كه همه‌اش قرآن و مثنوي و نماز و روزه است. ببين طرف چقدر سفت و سخت است كه حتي راضي به پخش يك نواي رباني در ساعات ملكوتي معنوي‌ترين ماه نمي‌شود. فردا هم‌زبانم لال يك اتفاقي مي‌افتد و غم روي غم‌مان مي‌آيد و دريغ بر دريغ‌مان جمع مي‌شود و افسوس بر افسوس‌مان مي‌نشيند. اين وسط البته از قدرت و قوت نفس اماره نبايد غافل شد. گاهي اوقات ما تحدي‌ها و ستيزه‌جوي‌هاي نفساني‌مان را رنگ ايدئولوژيك مي‌زنيم و چنين وانمود مي‌‌كنيم كه به خاطر خدا و اسلام و انقلاب و كشور است كه نبايد ملك‌مطيعي يا هر هنرمند ديگري هنرنمايي كند. رگ گردن كلفت مي‌‌كنيم، جلوي سينما صف مي‌‌كشيم، تالارها را مي‌بنديم، فرياد وااسلاما و واانقلابا و واقرآنا سرمي‌دهيم كه اگر فلاني بخواند يا بهماني جلوي دوربين برود سقف آسمان بر سر زمين آوار مي‌شود و قيامت برپا مي‌شود و... اما چون نيك بنگري قصه چيزي جز خودبنيادي نفس اماره نيست. شيخ‌حسن خرقاني فرمود آن را كه نزد حق به جان ارزد در سراي ما حتما به نان ارزد. مي‌شود به فرموده شيخ اضافه كرد كه هركسي را خداوند جان داده و نانش روزي كرده، پس صاحب حق است كه كار كند و استعداد و هنر و توانايي‌اش را به منصه ظهور رساند. آيا به لحاظ حقوقي و اخلاقي و انساني و اسلامي كسي هست كه بتواند جلوي نوشتن نويسنده‌اي را يا نقاشي كردن نقاشي را يا خواندن خواننده‌اي را بگيرد؟ هنر به كنار آيا شما به مقني مي‌تواني بگويي چاه نكن، به بنا بگويي ديوار نساز، به راننده بگويي پشت رل ننشين و به معلم بگويي درس نده؟ از توجيهات حقوقي و عقيدتي بي‌خبر نيستم، اما بالاخره خدايي هست، قيامتي هست، پيغمبري هست، امامي هست... گيرم جواب من و امثال من را هم داديد، خانه پرش بر فرض كه تو دهن فضولي‌هاي بامورد و بي‌مورد ما هم زديد، اما آيا خدا را نيز با همين توجيهات مي‌شود قانع كرد؟ فكر نكنيد من الان بالاخواه ملك‌مطيعي خدابيامرز درآمده‌ام. فردا كه پير و جوان را در تشييع جنازه او ببينيد حساب كار دست‌تان مي‌آيد كه بالاخواه هنرمند چه كسي است. من اما از موضع تذكر برمي‌آيم و متواضعانه به عرض مي‌رسانم و مي‌گويم كه فردايي هست، خدايي هست، سوال و جوابي هست، آه مظلومي هست، اشك يتيمي هست... بنشينيد در اين شب‌هاي رمضان، در خلوت خودتان، كلاه‌تان را قاضي كنيد و جواب اين سوال را فكر كنيد ببينيد آيا در اين چهل سال كه ملك مطيعي بازي نكرد و شما با تيزهوشي و ذكاوت راه‌ها را بر او بستيد و نگذاشتيد جلوي دوربين سينما و تلويزيون خودي نشان دهد، بر اثر اين اقدامات زيركانه و هوشيارانه شما كدام توطئه‌ خنثي شد؟ كدام فسق جلويش گرفته شد؟ كدام خطر در نطفه خفه شد؟ كدام فرهنگ از تعدي و چپاول محفوظ ماند؟ و كدام مردم به او و به سبك كار او پشت كردند؟ بنشينيد حساب و كتاب كنيد ببينيد بابت اين هزينه هنگفتي كه پرداختيد و هنوز هم كرارا داريد مي‌پردازيد چه نصيبي برده‌ايد؟ آن نصيب را با ما هم در ميان بگذاريد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون