درباره فيلم «چشمان بزرگ» تيم برتون
داستان واقعي يك سرقت هنري
فلامك جنيدي
«چشمـان بــزرگ»ساخته تيــم بـرتون داستاني واقعـي دارد. اين فيلم صحنــــههاي بسيــار جذابي داشته و بسيار خوشساخت و روان است. در اين فيلم كلاهبرداري هنري بزرگي كه در دهه 60 ميلادي در امريكا روي داد به تصوير كشيده شده است. در آن زمان تابلوهاي نقاشي والتر كين از كودكان سرراهي، با چشمان بزرگ و اشكآلودشان در محافل هنري سر و صداي زيادي درست كرد و والتر كين فردي كه گفته ميشد اين تابلوها را خلق كرده از محل فروش آنها به ثروت زيادي رسيد. سالها بعد معلوم شد كه اين تابلوها را نه والتر كين بلكه همسرش مارگارت كشيده است و او به نام خودش آنها را ميفروخت. در اين فيلم «ايمي آدامز» در نقش مارگارت و «كريستوفر والتز» در نقش والتر كين بازي ميكنند؛ بازيگران معروفي كه نقشخود را تمام و كمال ايفا كردهاند. در اين فيلم برتون در واقع به شكل زندگينامهاي به داستان زندگي اين زوج ميپردازد. داستاني كه در ابتدا نشان داده ميشود كه اين زوج زندگي آرام و خوبي دارند اما به تدريج دزدي هنري والتر كين از همسرش فاش ميشود. والتر كين خود را با نقاشان صاحبنام مانند رامبراند مقايسه و مارگارت را تحقير ميكرد. هر يك از آنها خود را نقاش اين آثار ميدانست. سالها جدال حقوقي در نهايت به آنجا ختم شد كه قاضي از هر دو خواست در دادگاه نقاشي بكشند. والتر شكست خورد و مجبور شد ميليونها دلار بپردازد، هرچند همچنان خود را خالق آثار ميدانست. اين فيلم برخلاف ديگر آثار برتون كه فضاي سوررئال و فانتزي دارند و كارگردان هميشه دنياي تخيلي و دروني خود را در شخصيتهايش بروز ميدهد، در اين فيلم نشاني از فضاي سوررئال و فانتزي نميبينيم. شايد تنها صحنهاي كه بخشي از علاقه برتون به فضاي سوررئال نمايش داده ميشود، چشمهاي نقاشيهاي مارگريت باشند كه بيش از حد بزرگ و غير واقعي هستند. در فيلم ديگر او «ماهي بزرگ» كه برتون در سال 2003 با اقتباس از رمان ماهي بزرگ فيلمي سينمايي با همين عنوان ساخت، اين فضاي سوررئال مانند ديگر فيلمهايش همچنان ديده ميشود. داستان اين رمان درباره پسري است كه ميكوشد با روايت داستانهاي پدرش او را ناميرا كند. در نگاه او پدرش چهرهاي اساطيري است و با وجود غيبت مداوم پدر، او در خلال قصههاي روايت شده، وجوه افسانهاي اين شخصيت را ميشناسد. تيم برتون فيلمسازي است كه سبك و روش خاص خودش را دارد و بيشتر آثارش تخيلي و فانتزي هستند. او دلبستگي عجيبي نسبت به دنياي وهمآلود و ترسناك دارد اما در «چشمان بزرگ»، برتون از خود هميشگياش دور شده و تخيل او مقدمهاي بر خلق جهان ذهنياش سوءاستفاده مردي از همسرش است. شايد بتوان گفت كه اين فيلم از اين نظر قدري فضاهاي وودي آلني دارد و برتون پا به دنياي رئال گذاشته است. نقاشيهاي مارگريت در اين فيلم خوش رنگ هستند و نوع نورپردازي فيلم نيز با حال و هواي نقاشيهاي او همخواني دارد. نكتهجالبي كه در مورد اين فيلم وجود دارد اين است كه اثر تنها نشانههاي تيم برتوني دارد و چشمان بزرگ مانند ديگر فيلمهاي او نيست. اين اثر علاوه بر اينكه سوژه جذابي دارد اهميتش در داستان واقعياش است.
فيلم چشمان بزرگ هر چند كه به اندازه ديگر فيلمهاي تيم برتون پروژهاي بزرگ نيست، اما فيلم خوبي است و خوبياش اين است كه تماشاگر را تا پايان فيلم راضي نگه ميدارد. من از ديدن اين فيلم لذت بردم، فيلمي روان و خوشساخت بود اما شايد طرفداران برتون توي ذوقشان بخورد زيرا فيلم فضاي وهمآلودي را كه در ديگر كارهاي برتون ديدهايم ندارد. از سوي ديگر بازي ايمي آدامز و كريستوفر والتز در اين فيلم بسيار درخشان بود.