خيام يا جمالالدين ابهري؟
رضا ضياء
صبح است بيا بر ميگلرنگ زنيم / وين شيشه نام و ننگ بر سنگ زنيم
دست از املِ دراز خود باز كشيم / در زلفِ دراز و دامنِ چنگ زنيم
اين رباعي زيبا در اكثرِ چاپهاي معتبرِ خيام نيامده، ولي شاملو آن را به نام خيام او روايت كرده. در چاپِ گلپينارلي به نقل از نسخه شماره 595 كتابخانه بادليان آكسفورد (مورخ 865) آمده است. مصراع اول در آنجا «دمي بر ميگلرنگ» است. شاملو نيز «دمي با ميگلرنگ» خوانده كه هيچيك اصيل و صحيح به نظر نميرسد. استاد همايي هم آن را از «رباعيهاي مشكوك» دانسته است (ص 71، طربخانه) صورتِ صحيحي كه نقل كرديم از ص 974 جلد دوم «عرفات العاشقين»، و ص1354 جلد دوم «هفت اقليم»، و ص 660 مجمع الفصحا است كه همگي آن را از «جمالالدين ابهري» دانستهاند. شبيه اين تركيب در شعر حافظ هم آمده است: «فرصت نگر كه فتنه چو در عالم اوفتاد/ صوفي به جامِ ميزد و از غم كران گرفت». گويا بعدا كساني كه اين تركيب براي شان ناآشنا بوده، آن را به صورتهاي بعدي تحريف كردهاند.
«جمالالدين ابهريقزويني» را از شاعران قرن ششم دانستهاند و رباعي يادشده در جُنگ كتابخانه گنج بخش پاكستان نيز با رديفِ «زنم» به نام او ثبت شده است». (رباعيات خيام در شش منبع كهن، ص 18)