مهم و غيرمهم
سروش صحت
مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «واي چقدر هوا گرم شده» كسي چيزي نگفت.
چند لحظه بعد مرد دوباره گفت: «چقدر گرمه... آتش از آسمان ميياد.»
جواني كه عقب تاكسي نشسته بود گفت: «كريستيانو رونالدو رفت يوونتوس.»
مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود گفت: «واي، بيچاره شديم، فقط همين را كم داشتيم كه رونالدو بره يوونتوس» جوان گفت: «مسخره ميكنيد؟» مرد گفت: «آخه پسر خوب، اين همه دردسر و گرفتاري داريم، چه فرقي ميكنه رونالدو كجا باشه.»
پسر جوان گفت: «براي من فرق ميكنه، چون من رئالي هستم.»
مرد گفت: «حالا مثلا تو ناراحت باشي كه رونالدو رفته يوونتوس، چيزي فرق ميكنه؟... رونالدو برميگرده رئال؟»
جوان گفت: «مگه شما كه هي ميگي هوا گرمه، هوا گرمه، چيزي فرق ميكنه يا هوا خنك ميشه؟»
راننده گفت: «اين كه هوا گرمه براي شما مهمه، اين كه رونالدو هم رفته براي شما مهمه، هيچكدام را هم هيچ كارياش نميشه كرد، دنيا پر از چيزهاي مهميه كه هيچ كارياش نميشه كرد.»
زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «پر از چيزهاي مهمي كه يك كارياش ميشه كرد، هم هست»
راننده گفت: «بله» و بحث همين جا تمام شد.