• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4217 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۳ آبان

«عوض» شدن يا «عوضي» شدن؟!

احمد پورنجاتي

«آميب»ها هنوز هستند، اما دايناسورها هزاران سال است كه ديگر نيستند. آميب موجود تك‌ياخته‌اي حيرت‌انگيزي است. با وجود
ريزه ميزگي ميكروسكوپي‌اش، از ماموت‌ها و دايناسورها و بسياري از گونه‌هاي دارويني انسان‌هاي اوليه، جان سخت‌تر و توانمندتر بوده در پذيرش دگرگوني احوال عالم و همگرايي و تطبيق با شرايط پي در پي تازه شونده. به جاي سرشاخ شدن كور و بي‌حاصل يا وادادگي و بي‌خيالي در برابر «خلاف آمد عادات» و تغيير احوال، راهي و چاره‌اي براي همراهي و انطباق مبتكرانه پيدا كرده است. مي‌دانم كه خواننده اين نوشته مي‌داند كه از اين مثال براي ساده‌سازي طرح يك موضوع مهم بهره برده‌ام. اما به گواهي بلنداي تاريخ- طبيعي و اجتماعي- گريزي از تغيير نيست. گويي، اصل اول قانون اساسي آفرينش است: هر لحظه به رنگي بت عيار درآيد. تغيير يا عوض شدن و عوض كردن، به گمان من مهم‌ترين نشانه زنده بودن و ضامن ادامه زندگي است. حتي مرگ نيز، خالي از تغيير نيست. مرده نيز دست به گريبان هژموني تغيير است: پوسيدگي! به گمانم اينكه برخي خيال مي‌كنند هيچ تغييري نكرده‌اند يا نخواهند كرد، به اين دليل كه خيلي مقاوم و تاثير ناپذيرند يا دچار نوعي اختلال حواسند يا تقلاي بي‌حاصل مي‌كنند. سنگ‌ها و سنگواره‌ها نيز تغيير مي‌كنند، هر چند همراه با درد و زخم و فرسايش و خرد شدن و فرو ريختن. اما نكته اصلي مورد توجه اين نوشته، اصل تغيير نيست. مي‌خواهم هر چند اندكي، به نگران‌كننده‌ترين چالش «عوض شدن» بپردازم. به «عوضي شدن!» انسان مي‌تواند و چه بسا خيلي هم خوب است كه با نگرشي خردمندانه و نقادانه، با بهره‌گيري از دانش و تجربه بشري و لابد به اتكاي نگرش و ارزش‌ها و باورهاي خود، به گونه‌اي مبتكرانه و مدام، در حال عوض شدن باشد و نيز عوض كردن. من براي سنجش درست و نادرست فرآيند و نتيجه اين عوض شدن يا عوض كردن، معياري همگاني‌تر، در دسترس‌تر و البته دقيق‌تر از «وجدان اخلاقي متكي به خردجمعي» نمي‌شناسم. اين سنجه را قابل‌تر و با مهارت‌تر يافتم براي ارزيابي فرآيند تغيير معطوف به رستگاري و خرسندي و بهتر شدن احوال انسان. البته شايد براي شما و ديگران، چيزهاي ديگري ملاك باشند. مهم اين است كه تغيير، خواه عوض شدن يا عوض كردن، شاخص و معياري موجه داشته باشد. گستره و قلمروي تغيير مي‌تواند متفاوت باشد. از ارزش‌ها و باور‌ها گرفته تا هنجارها و عادت‌ها و رفتارها و در حوزه خصوصي و فردي يا اجتماعي و عمومي. اما هيچ شايسته و موجه نيست اگر ديمي و تقليدي و هيجاني و شيداگونه يا تبعي محض و موج انگيخته و واكنشي و حتي گاه -خيلي بدتر و ناجور‌تر- از سر لجبازي و دق دلي باشد. جوانه هرزه «عوضي شدن» از همين روزنه‌ها سرك مي‌كشد. از ولنگاري و ساده‌پنداري و بي‌اهميت دانستن شاخص موجه براي عوض شدن يا عوض كردن. «عوضي» چه ويژگي‌ها و نشانه‌هايي دارد؟ برخي را برمي‌شمارم:

۱- دروغ مي‌گويد. مثل ريگ. فراوان و با خونسردي آشكارا و خرسندي پنهان. نه تنها به ديگران بلكه حتي به خودش. خط توليد دروغ به راه مي‌اندازد. اگر سوژه مورد نظرش را در مستند واقعيت‌ها، يافت كه يافت و اگر نيافت، فيلم آن را در قالب داستاني و سينمايي مي‌سازد يا نمونه مشابهش را از آرشيوها مي‌دزدد و به نمايش مي‌گذارد.

۲- اثبات خودش را در نفي ديگري مي‌داند. ديگري متفاوت كه از نظر او مزاحم است، چه بسا او را لو مي‌دهد، دروغ او را آفتابي مي‌كند، يا موجوديت حبابي‌اش را به حاشيه مي‌برد.

۳- هر كاري براي او مجاز است به اين شرط كه به تحكيم موقعيت او، به اقناع فريبكارانه مخاطبان او و به فرجام خواسته‌هاي مورد نظر او، كمك كند.

۴- به هيچ چيز باور قلبي ندارد جز خداي خودساخته‌اش. فغان و فرياد از اينكه خداي او از خمير دين يا ايدئولوژي، آسماني يا زميني ساخته شده باشد. عوضي ايديولوژيك، ترسناك‌ترين دشمن وحشي و درنده انسان و جامعه انساني است.

۵- دير يا زود، كم يا زياد، پنهان يا آشكار، سرانجام سر از آخور يا توبره خيانت در مي‌آورد. خيانت مزدوري براي بيگانه يا كارگزاري براي كسي يا كساني پيشكسوت‌تر و رييس‌تر از خودش در عوضي بودن.

۶- ناسزا، بي‌پروايي در هرزه‌گويي، مصرف واژه‌هاي پلشت، همه براي از ميدان به در كردن حريف
-هركس كه ناهمراه و مزاحم است- مهم‌ترين آلت دفاعي يا حتي تهاجمي عوضي‌هاست.

۷- كثيف كردن شيشه پنجره‌ها، ماشين‌ها، عينك‌ها. به هر ترفند و ابزار. در هر موقعيتي كه چنين فرصتي فراهم باشد. براي چه؟ براي ايجاد اختلال در ديد مردم. براي پنهانكاري گند زدن‌ها، براي پوشاندن كپك زده‌ها.

۷- پخش بلند و سرسام آورموسيقي هوشخراش. ابزار و ساز موسيقي و صدايي كه از آن برمي‌خيزد، مهم نيست. همسرايي گرگ‌ها براي ترساندن، جيرجير موش‌ها براي احتياط كردن و خودسانسوري و خفقان گرفتن، چكاچك شمشيرها و سپرها براي به كنج خلوت بي‌تفاوتي بردن يا راندن و بازنشر پياپي هارت و پورت‌هاي يك رهزن قلدر سر گردنه بي‌صاحب مانده جهان سياست.

۸- آدم‌فروشي و خيانت. از دورترين كسان تا نزديك‌ترين‌ها: پدر و مادر و فرزندان و دوستان. كه پيش از همه اينها، خودفروشي را تجربه كرده است. چون كه صد آمد، نود هم پيش ماست.

۹- «عوضي‌ها» خيلي بيش از نرمال، «خوب و خواستني» و مبادي اخلاق و ايمان و تشرع و جانماز آب‌كشي و انسانيت به نظر مي‌آيند. قالتاق‌ها! به همين علت، خيلي شك‌برانگيزند.

۱۰- دغدغه روز مبادا -روز برگشتن ورق روزگار- واهمه مرگ، دلشوره فردا، فوبياي در كمين افتادن و همه رشته‌هاشان پنبه شدن و خلاصه احساس نهايت درماندگي اگر از پي امروز بود فردايي. اينها موجب مي‌شود كه عوضي‌ها، همواره باريكه راهي براي بستن فلنگ در آخر‌الزمان خويش، در نظر داشته باشند و زير سر.

«عوضي شدن» يك فرآيند است. گاه به قدري خزنده و نامحسوس كه آدم حالي‌اش نمي‌شود يا به اشتباه مي‌افتد كه دارد از سر انديشه و سنجيدگي، عوض مي‌شود يا عوضي.

به فكر كردنش مي‌ارزد. نمي‌ارزد؟!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون