بازندهاي كه برنده ندارد
مرتضي ميرحسيني
فرانسويها در ايران: دويست و يازده سال پيش در چنين روزي يك هيات فرانسوي براي آموزش و سازماندهي نيروهاي نظامي ايران وارد تهران شد. ماموريت اين گروه، عمل به يكي از بندهاي قراردادي موسوم به قرارداد فينكناشتاين بود كه ميان فتحعليشاه قاجار و ناپلئون بناپارت امضا شد. آن زمان ايران در قفقاز با روسها درگير بود و از هر دستي كه براي كمك و اتحاد دراز ميشد استقبال ميكرد. ناپلئون نيز، هم با انگليسيها و هم با روسها در جنگ و كشمكش و رقابت بود و در آن مقطع، ايران را متحد مناسبي براي خود ميديد. خلاصه اينكه ايرانيها و فرانسويها در آن دوره دشمنان مشتركي داشتند و همين موضوع آنها را به يكديگر نزديك ميكرد. فرانسويها پس از ورود به ايران، به سرعت كار خود را شروع كردند، اما روند حوادث چنانكه قاجارها انتظار داشتند پيش نرفت و در عمل همه چيز به ضرر ايران تمام شد. چندي بعد روسها و فرانسويها باهم صلح كردند (صلح تيلسيت) و ناپلئون براي حفظ اين صلح، ايران و تعهداتي را كه به شاه قاجار داده بود رها كرد. دربار سرخورده قاجار هم به ناچار به انگليسيها پناه برد كه آنهم پيامدهاي به مراتب بدتري به دنبال داشت. ورود سربازان شوروي به افغانستان: سال 1979 در اين روز، حكومت شوروي تصميم خود براي عمليات نظامي در افغانستان را اجرايي كرد و بيتوجه به برخي اعتراضهاي داخلي و هشدارهاي بينالمللي، مرزهاي اين كشور اسلامي را زيرپا گذاشت. دليل يا بهانه اين لشكركشي، حمايت از دولت «جمهوري دموكراتيك افغانستان» بود؛ البته از آن نوع جمهوريهايي كه براي بقا به پشتيباني نظامي خارجي نياز دارند. سيطرهجويي و دخالتهاي تجاوزكارانه شوروي به همين يك تهاجم محدود نميشد، اما پيامدهاي مداخله در افغانستان تا مدتها ادامه يافت و هنوز هم ادامه دارد. در واكنش به اين عمليات نظامي، امريكا به پشتيباني تسليحاتي از قبايل مخالف شوروي و گروههاي مقاومت افغان برخاست و زمينه شكلگيري چرخهاي از خشونتها و درگيريهاي طولاني را از آنچه بود مهياتر كرد. حضور سربازان شوروي در خاك افغانستان، نه سال و پنج ماه ادامه يافت و در بهار سال 1988 با دستور ميخاييل گورباچف به پايان رسيد. در اين مدت طولاني، نزديك به يك تا يكونيم ميليون انسان جان خود را از دست دادند و پنج تا شش ميليون نفر نيز آواره شدند. برخيها عقبنشيني سربازان شوروي و خروج سربازان آن از افغانستان را «شكست» توصيف ميكنند و شايد حق با آنها باشد. اما نكته اينجاست كه در اين ماجرا، در مقابل طرف بازنده، طرف برندهاي وجود نداشت.اكران فيلم فيلادلفيا: سال 1993 در چنين روزي، فيلم سينمايي فيلادلفيا با بازي تام هنكس اكران شد. اهميت اين فيلم نه در بازي ستودتي هنكس يا حضور دنزل واشنگتن كه در موضوع آن بود؛ فيلادلفيا نخستين فيلم جريان اصلي هاليوودي محسوب ميشد كه به صراحت به بيماري ايدز و برخي مسائل پيش روي مبتلايان به آن ميپرداخت؛ گويا داستان فيلم، بازآفريني هنري ماجرايي واقعي است كه سال 1987 براي شخصيتهايي كم و بيش مشابه شخصيتهاي فيلم روي داده بود. فيلادلفيا به اعتبار پرداخت مستقيم به ايدز و برخي مسائل چالشبرانگيز مرتبط با اين بيماري، بهشدت مورد توجه قرار گرفت و حتي نامزد دريافت پنج جايزه اسكار شد كه البته درنهايت فقط يك جايزه، آنهم به تام هنكس تعلق گرفت. برخي حوادث ديگر در اين روز: هواپيماربايي در خط هوايي فرانسه به الجزاير؛ هواپيماربايان چهار الجزايري بودند (1994)؛ زمينلرزه در نيكاراگوئه حدود 10 هزار نفر را به كشتن داد و منجر به خانهخرابي بيش از 250 هزار نفر ديگر شد (1972)؛ اعدام هفت فرمانده نظامي ژاپن پس از جنگ دوم جهاني؛ جرم آنها ارتكاب جنايتهاي جنگي بود (1948)؛ مرگ واسكو دوگاما، دريانورد پرتغالي؛ وي نخستين ناخداي اروپايي است كه مسير دريايي اروپا به هند را طي كرد (1524).