زنده باشي آقاي قصهگو
نزديك به چهل و هشت ساعت است كه توييتر فارسي و كاربرانش، تحتتاثير ويديو حضور بهرام شاهمحمدلو در جشنواره قصهخواني و تقدير از او هستند. آنها اين ويديو را همخوان ميكنند و از خاطرههاي روزگار كودكي و «آقاي حكايتي» ميگويند. اين طور است كه هشتگ «آقاي حكايتي» در توييتر فارسي داغ شده و آنچه ميخوانيد، منتخبي از نوشتهها در اين هشتگ است:
«تقدير از بهرام شاهمحمدلو تو جشنواره قصهگويي، من رو ياد وقتي انداخت كه پس از سالها اتفاقي شعر آقاي حكايتي رو شنيدم. يك چيزي بود بين حسرت و شوق. عجيب بود خيلي. تو تاكسي به گريه افتادم و اشكم بند نمياومد.»، «آقاي حكايتي تو اون دوره پر از التهاب سرشار از حس خوب بود»، «اي جان اي جان، عمرت دراز باد آقاي حكايتي كه كودكيمون ساختي و بهترين خاطره جمعي رو رقم زدي. چه خوب كه چنين بزرگداشتي براي او برگزار شد هر چند در برابر اين انسان دوست داشتني كمترين كاري بود كه ميشد انجام داد»، «يك سري نخهاي ظريف رنگي هستن كه يك نسل رو به هم پيوند زدن؛ جدا از همه اختلافهاي سياسي و فكري، جدا از فحشهايي كه به هم شليك ميكنن. زنده باشي آقاي قصهگو كه يكي از همون نخهاي رنگي پيوند مايي. زنده باشي آقاي حكايتي ما»، «آقاي حكايتي عزيز و دوست داشتني كه كودكي ما دهه شصتيها با صداي دلنشين و برنامه جذاب شما همراه بود. شاد و سربلند باشيد»، «يكي از آرزوهاي من اينه كه آقاي حكايتي دوباره يك برنامه درست كنه براي يك مشت آدم سي چهل ساله بشينه قصه بگه»، «آقاي حكايتي قد كودكيهاي يك نسل به گردن من حق داره...»، «آقاي حكايتي، چقدر با شما خاطره داريم ما، چقدر دوستتون داريم»، «نميشه تيتراژ «زير گنبد كبود» رو ديد و اشك نريخت. براي همه روزهاي كودكي كه گذشت و ديگه اون حسهاي پاك تكرار نشد. براي موهاي سفيد آقاي حكايتي، براي معصوميت كودكي و آرزوهاي از دست رفتهمون. براي جاي خالي اين حجم از حال خوب و سرخوشي و بيدغدغهگيمون. براي دنيايي كه قشنگتر بود»، «آدما بايد اينجوري بزرگ بمونن.. مرسي آقاي حكايتي عزيز»، «كاش زمان در صميمت سيال دوران كودكي متوقف ميشد. كاش زندگيمون خلاصه ميشد در داستانهاي آقاي حكايتي. كاش»، و «آقاي حكايتي عزيز ممنون كه عصر و شبهاي سرد و تاريك سالهاي جنگ و دهه اول بعد از آن را با قصههايتان براي ما بچههاي دهه شصت روشن و پر اميد كرديد.»