اندر مصايب ابوالمشاغل
مهدي استاد احمد
شما كه چند تايي شغل داري/ دلم ميسوزد از بس گرم كاري
نميدانم براي حال و تفريح/ چگونه وقت گاهي ميگذاري
بميرم من نداري وقت حتي / كه يك لحظه سر خود را بِخاري
نداري هيچ وقت استراحت / بميرم من كه تو تحت فشاري
بميرم من كه غرق كيف و حالم / و تو درگير كاري بيستوچاري