• ۱۴۰۳ جمعه ۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4268 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۸ دي

تعبير يا واقعيت

محسن رخصت‌طلب

بعد از آزادسازي خرمشهر، جمهوري اسلامي براي اينكه رژيم صدام به عنوان متجاوز محكوم شود و خسارات سنگيني كه به ايران وارد كرده، جبران شود هيچ راهي براي رسيدن به خواسته‌هاي خود نداشت جز اينكه سلسله عملياتي با عنوان تنبيه متجاوز انجام دهد. مجامع بين‌المللي چون خودشان صدام را تحريك و جنگ را آغاز كرده‌ بودند، نمي‌پذيرفتند كه صدام را به عنوان متجاوز اعلام كنند و...

خسارت جنگ را پرداخت كنند. لذا جمهوري اسلامي هم استراتژي تنبيه متجاوز را در خاك عراق به اجرا گذاشت تا با تصرف يك سرزمين با ارزش و مهم آنها را مجاب به پرداخت خسارت‌هاي وارد شده و تعيين و تنبيه متجاوز كند. بر همين اساس سلسله عملياتي در خاك عراق انجام شد كه از جمله آنها والفجر 8 بود. در جريان اين عمليات فاو به تصرف نيروهاي ايراني درآمد. طي جنگ توان نيروهاي مسلح ما در حدي نبود كه در دو يا سه ماه به صورت پي در پي عمليات انجام دهند. توان محدود و متكي به نيروهاي مردمي بود. نيروهاي مردمي هم در فصل زمستان بيشتر به جبهه مي‌آمدند. از همين رو برنامه‌ريزي‌هاي سپاه هم بر اساس فصل زمستان تنظيم مي‌شد، مخصوصا در جنوب كه اهداف سياسي و نظامي مهم‌تري براي جمهوري اسلامي داشت از طرف ديگر عمليات در فصل زمستان راحت‌تر بود. لذا مجموعه عواملي دست به دست هم مي‌داد تا سالي يك عمليات بزرگ و مهم انجام دهيم كه بسيج نيروها، جمع كردن امكانات، فصل زمستان و ... از عوامل تاثيرگذار در انجام اين عمليات‌ها بود. آن زمان بصره به عنوان يكي از اهداف استراتژيك جمهوري اسلامي تعيين شده بود. در طرح‌هاي عملياتي ما پيشروي گام به گام به سمت بصره و تصرف بخشي از بصره يا حومه اين شهر لحاظ شده بود با اين هدف كه دشمن را پاي ميز مذاكره بنشانيم. بر همين اساس عمليات كربلاي 4 به عنوان عمليات بزرگ و اصلي نيل به اين هدف طراحي شد. ماه‌ها براي اين عمليات برنامه‌ريزي شد، شناسايي‌ها انجام شد، امكانات فراهم شد، نيروها آموزش ديدند و سازماندهي شدند و اقدامات جامعي صورت گرفت. در نهايت قريب به 250 گردان نيرو براي اين عمليات در اختيار جنگ قرار گرفت. وقتي فاو تصرف شد، پيروزي بزرگ و چشمگير و تاثيرگذاري نصيب ايران شد. بعد از تصرف فاو شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه‌اي صادر كرد كه در آن از 4 خواسته ايران تنها به يكي از آنها اشاره شده بود و اين براي ايران كفايت نمي‌كرد.

براي مسوولان جمهوري اسلامي پيروزي فاو خيلي شيرين و دلنشين بود. به همين دليل وقتي سپاه پاسداران در حال برنامه‌ريزي براي عمليات بعدي بود، هر چه به عمليات نزديك‌تر مي‌شديم مسوولان ما هيجان زده مي‌شدند و بعضا در سخنراني‌هاي‌شان به آن اشاره مي‌كردند. به همين دليل شايع شد كه قرار است امسال عمليات سرنوشت‌سازي انجام شود. تكرار اين موضوع عمال دشمن را هوشيار كرد. دشمن رد نيروهاي اطلاعاتي- نظامي ما در مناطق را دنبال مي‌كرد تا متوجه شود عمليات بعدي ايران كجا انجام مي‌شود. به همين دليل به حضور ما پي برد. البته كمك‌هاي اطلاعاتي قدرت‌هاي جهاني در اين روند بي‌تاثير نبود. وفيق سامرايي، مسوول اطلاعات ارتش عراق و برخي از فرماندهان آنها بعدها اذعان داشتند كه برخي اطلاعات را از طريق ماهواره‌ها و عواملي كه در كشورهاي مختلف داشتند دريافت كردند تا مطمئن شدند كه عمليات بعدي ايراني‌ها، ابوالخصيب با هدف بصره است. همه‌چيز براي رفتن به سمت بصره از طريق محور ابوالخصيب برنامه‌ريزي و در موعد مقرر انجام شد. از آنجايي كه عراقي‌ها آماده ‌بودند و اين عمليات برايشان مهم بود، اقدامات پيشگيرانه خيلي جدي انجام داده‌ بودند. موانع، سازماندهي نيروها، خاكريز و دژ و انواع و اقدامات پيشگيرانه را انجام داده بودند تا جلوي عمليات را بگيرند.

نيروهاي ايران به‌طور طبيعي قبل از عمليات دشمن را رصد مي‌كنند و پي برده‌ بودند كه دشمن هوشيار و فعال است اما اينكه اين هوشياري چه ميزان است و چقدر جديت در آن وجود دارد براي نيروهاي نظامي و فرماندهان قطعي نبود تا اينكه عمليات شروع شد. اينكه مي‌گويند با وجود هوشياري دشمن و آگاهي نيروهاي نظامي به اين موضوع چرا عمليات انجام داديد، بايد پاسخ داد كه اين هوشياري حد و اندازه‌اي دارد. عراق هوشيار شده و فعاليت‌هايي انجام داده ‌بود اما مشخص نبود كه ميزان اين هوشياري صد در صد است يا پنجاه درصد يا سي درصد يا ... ؟وقتي متوجه اين موضوع شديم كه وارد شده بوديم. وقتي عمليات شروع شد و يگان‌ها به سمت دشمن رفتند، پي بردند كه دشمن با آمادگي صد در صد منتظر نيروهاي خودي است. به نظر من هوشمندي خاصي صحنه نبرد را مديريت مي‌كرد. اطلاعات خطوط درگيري از همه محورها كسب شد و تقريبا بين 4 تا 5 ساعت پس از آغاز عمليات درست زماني كه مشخص شد هوشياري دشمن صد در صد است، توقف عمليات و متعاقب آن دستور عقب‌نشيني صادر شد. دستور توقف وعقب‌نشيني عمليات در حالي انجام شد كه حدود 40 گردان از نيروهاي ما وارد صحنه شده ‌بودند. در عمليات كربلاي‌4 در جبهه‌اي به طول 25 كيلومتر ما با ارتش عراق درگير بوديم. در اين 25 كيلومتر چندين تيپ و لشكر وارد درگيري شده ‌بودند. شب كه عمليات شروع شد به صبح نكشيده بود كه فرماندهي دستور توقف عمليات را داد و اعلام كرد كه نيروها به عقب برگردند. به طور طبيعي عقب‌نشيني هم بايد گام به گام و حساب‌شده صورت بگيرد. همان طور كه پيش‌روي گام به گام است. اگر آب باشد، قايق‌ها نيروها را موج به موج به عقب بر مي‌گردانند. به محض اينكه دستور توقف عمليات صادر شد، نيروها آرام آرام عقب آمدند. اينگونه نيست كه عمليات به آني متوقف و عقب‌نشيني به سرعت انجام شود. دشمن رها نمي‌كند لذا نيروها، آماده عقب‌روي بودند و عقب‌نشيني هم كردند اما تا فردا شب اين روند ادامه داشت. در واقع نيروهاي جلو درگير بودند تا نيروهاي عقب‌تر به آرامي عقب‌نشيني كنند. لذا در درگيري نيروها در واقع اگر در اجراي طرح به اشكال و نقصان پي برديد و جلوي آن را گرفتيد جاي تقدير دارد. اما متاسفانه فضاي جامعه به صورتي است كه اين موضوع را به يك سوءمديريت تعبير مي‌كند. نمي‌دانم آقاي رضايي با چه هدفي موضوع كربلاي‌4 را عمليات فريب بيان كردند. ما با واقعيتي مواجه هستيم؛ نيروهاي سپاه در جريان انجام يك عمليات بزرگ متوجه شدند كه عمليات لو رفته پس آن را متوقف كردند و اتفاقا بعدا به عمليات كربلاي‌5 تبديل شد. عمليات فريب در واقع يك تعبير است نه واقعيت.

بعد از توقف عمليات و عقب‌نشيني، ارتش عراق به‌شدت احساس پيروزي داشت. از منظري هم اين حس درست بود. قرار بود به سمت ابوالخصيب برويم. از آنجا با توجه به تواني كه داريم به سمت بصره حركت كنيم. مقصود اشغال بصره نبود بلكه به دليل نيروي كم حركت به سمت بصره هدف بود. وقتي ما عقب‌نشيني كرديم عراقي‌ها خيلي احساس پيروزي كردند و همين باعث شد تا دچار اشتباه استراتژيكي شوند. عراقي‌ها تصور كردند همه‌ چيز تمام شده است. لذا ارتش عراق به يك مرخصي اساسي رفت. كليه يگان‌ها و فرماندهان هم تشويقي گرفتند، در بغداد جشن گرفتند و همه به مرخصي رفتند اما نيروهاي ما به محوريت «آقا محسن» معتقد بودند كه بايد از نيرو و امكانات موجود استفاده لازم را ببريم و فرصت را از دست ندهيم.

از 250 گردان، فقط 40 گردان وارد عمليات شده بود و بعد عقب‌نشيني اتفاق افتاد. بخشي از اين 40 گردان به عقب آمدند و بخشي هم شهيد و مجروح شدند. ضمن اينكه با همين عمليات حفره‌اي در محور شلمچه براي نفوذ به مواضع عراقي‌ها پيدا شد. شلمچه داستان عجيب و پيچيده‌اي دارد. نزديك به 6 سال در منطقه جنگي شلمچه حضور داشتيم، عراقي‌ها شلمچه را سهل‌الوصول‌ترين محور براي دسترسي به بصره مي‌دانستند لذا قوي‌ترين استحكامات و موانع را در اين محور ايجاد كرده ‌بودند. سپاه و ارتش بارها روي اين محور كار كرده ‌بودند نه اينكه عمليات داشته ‌باشند اما متوجه شدند كه اين محور به استحكامات غيرقابل نفوذي تبديل شده است. اين موضوع در اذهان همه فرماندهان و تصميم‌گيران بود تا اينكه عمليات كربلاي‌4 انجام شد. در اين عمليات محور شلمچه محوري فرعي بود. قرار بود از اين محور تلاش‌هايي صورت بگيرد تا تمركز عراقي‌ها به هم بريزد و نيروها بتوانند از محور اصلي كه ابوالخصيب بود به آن سمت شط‌العرب بروند. كسي هم باور نمي‌كرد كه اين محور فرعي در شلمچه موفق شود. همه اطمينان داشتيم كه شلمچه قفل است اما اتفاقا لشكر 19 فجر و لشكر 57 ابوالفضل سپاه توانستند در نقطه‌اي و با حداقل تلفات

وارد مواضع عراقي‌ها در شلمچه شوند. اين براي همه عجيب بود كه چطور با حداقل تلاش به مواضع بسيار پيچيده عراقي‌ها نفوذ كرديم. براي فرمانده سپاه هم برگ برنده‌اي از شكست كربلاي‌4 شد. از همين رو آقاي رضايي روي همين برگ برنده پافشاري كرد و فرماندهان را پاي كار آورد و عمليات كربلاي‌5 شكل گرفت.

اين كه چرا آقاي رضايي چنين حرفي زده‌ است را بايد از خودشان پرسيد اما «عمليات فريب» تعبير است نه واقعيت. در واقع تعبير آقاي رضايي اين است كه كربلاي‌4 انجام شد و نتيجه نگرفتيم اما در كربلاي‌5 كه عراقي‌ها به مرخصي رفته ‌بودند با حداقل زمان به منطقه شلمچه ورود كرديم و فائق شديم.

عمليات كربلاي‌4 ادامه پيدا نكرد چرا كه اگر ادامه مي‌يافت تلفات ما به‌شدت بالا مي‌رفت و فهميديم اشتباه كرديم پس برگشتيم و از يك سمت ديگر وارد شديم، از سمتي كه دشمن در مورد آن كاملا در غفلت بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون