روابط مسكو - واشنگتن
صابر گلعنبري
از قراين و شواهد اينگونه برميآيد كه روابط امريكا و روسيه در صورت پيروزي دونالد ترامپ در دور دوم انتخابات رياستجمهوري راه متفاوتي نسبت به گذشته طي كند. ترامپ پس از به قدرت رسيدن به انحاي مختلف رغبت خود را به توسعه روابط با روسيه نشان داده؛ اما با دو مانع عمده روبهرو است؛ يكي پرونده روسيه گيت و دخالت احتمالي اين كشور در انتخابات رياستجمهوري امريكا كه به پيروزي ترامپ ختم شد و اخيرا جيمي كارتر رييسجمهور اسبق امريكا آن را نامشروع خواند. اما مانع دوم ساختار روسيهستيز در امريكاست كه ميراث جنگ سرد و منازعه قدرت دو بلوك شرق و غرب در عرصه بينالملل پس از جنگ جهاني دوم است. به نظر نگارنده، مانع اصلي ترامپ اولي است نه دومي. او در طول حدود سه سال رياستجمهوري از بيم تاثيرگذاري منفي هرگونه نزديكي حساب نشده به پوتين و روسيه نتوانست ميل دروني خود را عملي كند و چه بسا تحت تاثير آن ساختار روسيهستيزانه نهاد قدرت امريكا و به خاطر دور كردن شبهه و اتهام تباني از خود، تحريمهايي را همچون اسلاف خود عليه روسيه وضع كرد. با وجود آن، ترامپ تمايل خود را براي توسعه روابط با مسكو پنهان نكرد و بارها زبان به تعريف و تمجيد از پوتين تزاري گشود. در كنار آن هم سطوحي از همكاري متفاوت ميان دو طرف در چند پرونده به ويژه در مساله سوريه شكل گرفت. به نظر ميرسد ترامپ بتواند در دور دوم رياستجمهوري خود (در صورت پيروزي كه احتمالش زياد است) به آرزوي خود در توسعه روابط با روسيهِ پوتين برسد؛ از آن جهت كه از يك سو خود را رها يافته از مانع نخست يعني پرونده روسيه گيت خواهد يافت و از سوي ديگر نيز احتمالا با برداشته شدن اين مانع بتواند مانع دوم را نيز با رويكرد جسورانه خود دور بزند. واقعيت اين است كه اگر هم مساله وامداري ترامپ به پوتين به خاطر تسهيل پيروزياش در انتخابات ۲۰۱۶ هم در كار نبود...
البته به فرض صحت دخالت روسيه در آن انتخابات، باز هم ترامپ و هم پوتين انگيزه كافي براي توسعه روابط دارند. هر دو شخصيتي نزديك به هم دارند و از اين منظر زبان يكديگر را بهتر ميفهمند. همچنين ترامپ برخلاف ديگر روساي جمهور امريكا نه گير حقوق بشري به روسيه ميدهد و نه از خاستگاه ارزشهاي غربي به روابط با روسيه شرقي مينگرد. از ديگر سو، هم پوتين و هم ترامپ «معاملهگر» هستند و اين هم تسهيل كننده است. پوتين در چند سال اخير با توجه به شرايط داخلي همتاي امريكايي خود، او را درك كرد و از گفتار و كردارش در اين مدت در قبال ترامپ و امريكا پيدا بود كه نميخواهد براي وي دردسر ايجاد كند. امروزه فارغ از اين بحثهاي شخصي ميان ترامپ و پوتين، دو كشور امريكا و روسيه بيشتر از گذشته در منطقه، اشتراك منافع پيدا كردهاند. هر دو قدرت هم به نوعي رويكردي مشابه در قبال تحولات سالهاي اخير در جهان عرب در پيش گرفتهاند و همين مساله آنها را در مناطق پرآشوبي چون ليبي در كنار يك طرف عليه ديگر طرفها قرار داده است. اين اشتراك منافع امروزه به گونهاي است كه هر دو كشور را در كنار همپيماناني مشترك قرار داده است. روسيه در سالهاي اخير به شكل قابل توجهي به همپيمانان امريكا در منطقه نزديك شده است؛ از اسراييل گرفته تا مصر، عربستان، امارات، قطر و غيره. البته اين مساله به همان اندازه كه گوياي تقارب ديدگاههاي دو طرف امريكايي و روسي به مسائل منطقه است، به معناي تلاش مسكو براي گرفتن جاي واشنگتن در روابط با اين كشورها نيست. در اين ميان، آنچه اهميتي مضاعف پيدا كرده است، جايگاه متغير اسراييل در روابط منطقهاي واشنگتن و مسكو است. البته سياست خاورميانهاي امريكا همواره از دهه هفتاد ميلادي قرن گذشته بر پاشنه اين متغير چرخيده است؛ اما به نظر ميرسد با درجهاي پايينتر و متفاوتتر روسيه نيز به نوعي به اين سمت در حال حركت است. البته آنچه گفته شد نافي چالشهاي كنوني در روابط دو طرف كه غالبا ميراث دوره جنگ سرد است، نيست. اما به نظر تحولات جهاني در حال گذاري نرم و آرام از فاكتورهاي تاريخي است و... امروزه فاكتورهاي نوين در عرصه سياست بينالملل غلبه دارد. از اين رو، در تحليل روابط امريكا و روسيه نبايد در گير ودار تناقضات ايدئولوژيك و معادلات قديمي ميان شرق و غرب ماند و صرفا از ديد رقابتي و تنازعي به اين روابط نگريست. حال بايد منتظر ماند و ديد ترامپ در صورت پيروزي در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ چه گامهايي در جهت توسعه روابط با روسيهِ پوتين برخواهد داشت و آيا خواهند توانست با معاملاتي بزرگ سمت و سوي ديگري به روابط دو كشور ببخشند.