بيماري چندبعدي اعتياد
حبيب بهرامي
آنچه در مورد جامعه عاري از اعتياد ميتوان گفت، اين است كه مافياي مواد مخدر به دليل گردش مالي قاچاق جهاني مواد مخدر، رقمي كه شايد از بودجه بعضي دولتها هم بيشتر باشد، هميشه يك قدم از پليس جلوتر است. اين ادعا را اينطور مستند ميكنم كه سالهاست شيشه وارد كشور ما شده ولي هنوز نتوانستيم جايگزين قانوني براي شيشه پيدا كنيم و هميشه بعد از مواجهه با آسيب يك ماده مخدر جديد، اقدام ميكنيم كه نمونه بارز آن هم، اجراي ماده 16 اصلاحيه قانون مبارزه با مواد مخدر و طرحهاي ضربتي جمعآوري است كه بعد از سالها تلاش در مقابله با اعتياد اجرا ميشود. بسياري از كشورها هم سعي كردند اعتياد را در كشورشان به صفر برسانند و حتي ما هم اين تجربه را به شكل سختگيرانهتر در كشور خودمان داشتيم؛ در زمان آقاي خلخالي، سختگيريها در مورد فروش و مصرف مواد مخدر به مراتب بيشتر بود ولي حتي جواب نداد كه امروز بيشتر از گذشته معتاد داريم. كشورهاي پيشرفته، انرژيشان را روي بحث كاهش تقاضا متمركز كردهاند. به اين معنا كه فعاليتهايي انجام ميدهند كه تقاضا، دسترسي و مصرف مواد مخدر كاهش يابد. البته اقدامات پليس جاي تشكر دارد چون براي مقابله زحمت ميكشد و بسياري از نيروهاي پليس و سربازان و درجهداران نيروي انتظامي را در درگيريهاي مرزي و داخلي در مقابله با مواد مخدر از دست دادهايم. منتها موضوع اين است كه اعتياد، بيماري چندبعدي است و با يك بيماري هيچگاه نبايد مبارزه كرد. بيماري، راهكار تخصصي خودش را دارد. البته من با مبارزه با فروشندههاي مواد مخدر و مبارزه با ورود مواد مخدر به كشور موافقم، اما برخورد با اعتياد را بايد به افراد متخصص بسپاريم. متاسفانه در كشور ما موضوع اعتياد و درمان اعتياد تا حدي با نگاه سياسي درآميخته و آن طور كه بايد، به صورت تخصصي دنبال نميشود.
چرا به اين فكر ميكنيم كه جامعه بايد از وجود كارتنخواب و معتاد پاك شود؟ من در مدرنترين كشورها ديدهام كه معتاد هم دارند و سعي كردهاند با اين افراد سازگار شوند و يك همزيستي مسالمتآميز پيدا كنند. اين پديده، واقعيتي است كه نميشود از آن فرار كرد و ما هم شاهد بوديم كه هر چه سعي كرديم با اعتياد مبارزه كنيم، رو به افزايش رفت. به نظر من، به جاي آنكه به پاك كردن جامعه از وجود معتادان كارتنخواب فكر كنيم، شايد بتوانيم شرايطي ايجاد كنيم كه كارتنخوابها، كمترين آسيب را به جامعه بزنند و حتي شكل جامعه هم از اين حالت بيرون بيايد. اين تغيير، مستلزم تمركز جدي ستاد مبارزه با مواد مخدر و شوراي اجتماعي كشور بر بحث كاهش آسيب اعتياد است. من اين قول را ميدهم كه اگر برنامههاي كاهش آسيب اعتياد دنبال شود، خروجي اين اقدام براي حاكميت و دولت، بهتر از مبارزه جواب ميدهد. ميتوانند خانوادهها را درگير كنند، ميدانم كه روي همين موضوع، دارند كار ميكنند كه من هم با اين طرح موافقم و اگر تمركز بر خانوادهها امكانپذير شود، هر خانواده به يك درمانگر و يك كارشناس كاهش آسيب اعتياد تبديل خواهد شد و به جاي صرف بودجههاي ميلياردي، خانوادهها اين خروجي را به دست ميآورند. اگر اين قبيل طرحها، مورد حمايت قرار بگيرد، اتفاق خوبي خواهد افتاد، چون بسيار منطقي است. من با درمان اجباري مخالفم چون تمايل، شرط اصلي درمان است و فكر ميكنم پولهايي كه براي درمان اجباري خرج ميشود، ميتواند براي زيرساختهايي در حوزه پيشگيري هزينه شود كه شرايط كشور، براي نسلهاي آينده هم مطلوب باشد چون براي من به عنوان كسي كه سالها مجري ماده 16 (درمان اجباري اعتياد) بودم، مسلم است كه مدل درمان، خروجي نميدهد و حتي طولانيتر شدن زمان درمان اجباري، صرفا طولانيتر شدن مدت نگهداري اين افراد در يك چارچوب عاري از مواد مخدر است. به اين معنا كه چارچوبي عاري از مواد مخدر طراحي ميكنيم كه مسلما هر فردي در اين چارچوب قرار بگيرد، چون به مواد مخدر دسترسي ندارد، مواد مخدر مصرف نميكند. اما چه تضميني وجود دارد كه بعد از ترخيص هم مصرف نكند؟ ما اين تجربه را داشتيم و به همين دليل ميگويم كه بهترين گزينه، اين است كه معتادان كارتنخواب را واقعا به چشم يك بيمار نگاه كنيم و به آنها كمك درماني و خدمات كاهش آسيب بدهيم؛ به آنهايي كه تمايل به ترك مصرف دارند، كمك درماني برسانيم و به آنهايي كه تمايل به ترك مصرف ندارند، خدمات كاهش آسيب اعتياد بدهيم. ما ميتوانيم يك فرد معتاد را با يك دست لباس تميز و غذاي خوب و آموزش خوب، به معتادي تبديل كنيم كه حداقل، ريخت شهر را به هم نريزد، ولي متاسفانه بودجهها به سمت برنامههاي بدون خروجي متمايل شده است.