دومينوي نتانياهو
نصرتالله تاجيك
روزهاي سختي براي بنيامين نتانياهو در پيش است. اين اولينبار نيست كه چنين اتفاقاتي براي نتانياهو رخ ميدهد، صدور رسمي كيفرخواست عليه نخستوزير رژيم صهيونيستي، اولين مانع عمده در برابر قدرت او نيست....
او بارها تاكنون در مورد اتهامهاي فساد بازجويي شده است و چالشهاي حقوقي، امنيتي، سياسي و نظامي زيادي در 10 سال گذشته براي او رخ داده است و او توانسته از بسياري از آنها نجات پيدا كند. اما دور تازه انتخابات در سرزمينهاي اشغالي فلسطين، همانگونه كه پيش از اين انتخابات هم پيشبيني كردهبودم، يك رويداد حياتي براي نتانياهو بود، پيروزي و شكست در اين انتخابات، حكم مرگ و زندگي براي حيات سياسي اين سياستمدار است و ميتواند براي هميشه سرنوشت سياسي او را تعيين كند. شرايط در رژيم صهيونيستي پيچيده و سخت است. هيچكس توان كافي براي تشكيل يك دولت اكثريت ندارد، نه بنيامين نتانياهو و نه رقيبش بني گانتز موفق به تشكيل دولت نشدند و بعيد است كه هيچيك از نمايندگان پارلمان هم در فرصت 3 هفتهاي باقي مانده بتوانند اكثريت كنست را براي حمايت از خود قانع كنند. در همين شرايط دولت ايالات متحده امريكا، تلاش ميكند براي حفظ وضعيت كنوني و استمرار حاكميت نتانياهو، پوششي سياسي براي او ايجاد كند. همين هفته گذشته بود كه مايك پمپئو، وزير خارجه ايالات متحده امريكا با صدور بيانيهاي عملا به توسعه شهركسازي رژيم اشغالگر در سرزمينهاي اشغالي 1967 چراغ سبز داد. چنين اقداماتي در ادامه رفتارهاي پيشين دولت امريكا نشان ميدهد كه امريكا مايل است نخستوزيري نتانياهو ادامه پيدا كند و عملا در شرايط سخت تلاش ميكند تا پوشش و حمايت ضمني از او داشته باشد. واشنگتن تلاش ميكند كه مادامي كه يك نظم و ثبات در دولت رژيم اشغالگر پيش نيامده است، بقيه منطقه را نيز در تنش و تشنج نگه دارد. نتانياهو در سايه اين حمايتها دو انتخابات متوالي برگزار كرده است با اميد اينكه با ايجاد يك اكثريت نسبي در كنست رژيم صهيونيستي بتواند خود را از رسيدگيهاي قضايي مصون نگه دارد، او حتي تلاش كرد با انتصاب يك فرد نزديك به خود به عنوان دادستان كل، مسير تحقيقات را به نفع خود تغيير دهد، اقدامي كه در نهايت هم نتوانست او را از احضار به دادگاه نجات دهد. مجموعه شرايطي كه در سياست داخلي رژيم صهيونيستي رخ داده است نشان ميدهد كه روند توفيقهاي متوالي 10 ساله نتانياهو متوقف شده است و بخت سياست به او پشت كرده است. در چنين شرايطي، اميد نتانياهو به اقدامات سياسي و امنيتي دولت پشتيبانش، ايالات متحده امريكا است. تحركاتي كه امريكاييها تلاش ميكنند در سوريه، عراق و لبنان و حتي شايد در ايران انجام دهند، به شكل پنهاني، هدف ايجاد فضاي تنفسي براي نتانياهو با ايجاد شرايط اضطرار در منطقه دنبال ميكند. دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا كه يك سال مانده به انتخابات رياستجمهوري در كشورش، گرفتار پرونده جنجالي استيضاح شده است، لزوما اميدوار است كه با حفظ نتانياهو در قدرت، حمايت لابيهاي صهيونيستي راستگرا از جمله آيپك را از خودش حفظ كند. به نظر ميرسد كه اگر روند رويدادها با همين شتاب و همين جهتگيري پيش برود، اگر شواهد جديدي مبني بر نقش نتانياهو در فساد و رشوه در اختيار مقامهاي رژيم او قرار گرفتهباشد به نظر ميرسد كه ميتوان تصور كرد كه حيات سياسي نتانياهو كمكم رو به پايان باشد. اما تبعات منطقهاي و بينالمللي سقوط نتانياهو، ميتواند بسيار وسيعتر از سرنوشت شخصي او باشد. به هر حال نبايد فراموش كرد كه 10 سال نخستوزيري او در رژيم صهيونيستي، بخش عمدهاي از مسائل منطقه را به سرنوشت او گره زده است. از جمله اين مسائل، سياست امريكا در قبال مساله فلسطين است. دولت دونالد ترامپ طرحي با عنوان معامله قرن را معرفي كردهبود، طرحي كه تاكنون عليرغم همه تبليغات و اظهارنظرهايي كه در مورد آن شده است، رونمايي نشده و كسي از محتواي آن خبر ندارد. به گمان من طرح معامله قرن شبيه به يك شوخي بود. ادعاي وجود چنين طرحي بيشتر يك بازي با افكار عمومي يا به نوعي سر كار گذاشتن افكار عمومي از سوي امريكا بود. امريكا استراتژي جديدي در مورد خاورميانه ندارد، و رييس اين دولت، دونالد ترامپ بدتر از كليت حاكميت امريكا هيچ استراتژي مشخصي را در مورد خاورميانه دنبال نميكند، چرا كه او عميقا به شعار «امريكا نخست» خود اعتقاد دارد و معتقد است كه همه مسائل خارجي و ديپلماتيك اولويت كمتري نسبت به مسائل داخلي امريكا دارند. او در طول سه سال گذشته هيچ منبع ديپلماتيك، مالي و نظامي براي مساله مناقشه فلسطيني-اسراييلي تخصيص نداده است. همواره سياست دولتهاي پيشين امريكا اين بود كه دست كم ظرفيتي از سياست خارجي خود را به نمايش حل يا مديريت بحران فلسطين اختصاص بدهند. از دهه 1990 بلااستثنا همه دولتهاي امريكا از مادريد گرفته تا كمپديويد، به نوعي تلاش و ابتكاري ديپلماتيك براي حل بحران فلسطين اختصاص دادهاند. اما دولت ترامپ هيچ اهتمام و تلاشي براي اين پرونده نداشت. صحبت از معامله قرن، تبليغي براي پوشاندن فقدان استراتژي و سرمايهگذاري سياسي و ديپلماتيك در پرونده فلسطين بود، اقدامي كه قرار بود با ديپلماسي فردي ميان جارد كوشنر، داماد او با همراهي بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل و محمد بنسلمان، وليعهد سعودي پيش برود. منهاي قضيه معامله قرن، به گمان من با حمايت صددرصدي دولت ترامپ از نتانياهو، با اقداماتي مانند انتقال سفارت به قدس اشغالي، قطع كمكهاي بشردوستانه به فلسطينيان، قطع روابط ديپلماتيك با تشكيلات خودگردان فلسطيني، تاييد الحاق جولان اشغالي به سرزمينهاي تحت اشغال رژيم صهيونيستي و حتي هفته گذشته صدور مجوز شهركسازي در سرزمينهاي اشغالي 1967 سرمايهگذاريهاي وسيعي بود كه واشنگتن روي شخص بنيامين نتانياهو انجام داد. با سقوط نتانياهو همه اين سرمايهگذاريها دود ميشود و به هوا ميرود. اقدامات يكجانبه امريكا، با شتاب زيادي متحدان غربي اين كشور در قضيه فلسطين را نيز با سياست امريكا بيگانه كرده است و دست فلسطينيها را در جامعه جهاني بالاتر برده است. تقريبا تمامي كشورهاي جهان و نهادهاي بينالمللي اظهارنظر وزير خارجه امريكا در خصوص مشروعيت شهركسازي رژيم صهيونيستي در سرزمينهاي اشغالي 1967 را محكوم كردند و آن را غيرقانوني و خلاف قطعنامههاي شوراي امنيت عنوان كردند. قطعا سختتر شدن شرايط نتانياهو و احتمال سقوط او از قدرت، تبعات متعددي در منطقه خاورميانه خواهد گذاشت، چه در مناقشه فلسطين و چه در مسائل پيرامون فلسطين، جهان عرب و مجموعه غرب آسيا، شاهد تحولاتي خواهد بود كه بايد در آينده شاهد آن بود. اينكه روند اين تحولات به كدام سو برود، ما شاهد انتفاضه جديد فلسطينيها باشيم، يا اينكه مداخلات خارجي در كشورهاي پيرامون فلسطين باعث ايجاد آشوبها و بيثباتيهاي بيشتر شود يا اينكه شاهد گفتوگوهاي تازهاي در منطقه باشيم، از جمله تبعاتي است كه بعد از سستتر شدن جايگاه نتانياهو در رژيم صهيونيستي، بايد نظاره كرد.