خروج از وضعيت ناخوشايند
محمد كاظمي
با اينكه مثل بسياري از غائلهها و مصائب و پيشامدهاي تلخ كه حداقل طي نيم قرن اخير از سر ملت ايران گذشته است و اغلب جوهره مانا و ذاتي ايرانيان به نمايش گذاشته شد، ماجراي سهميهبندي بنزين و عوارض و پيامدهاي آن هم با عنايات خداوند رفع شده و خواهد شد ولي بايد بسان ملتي خردمند پيرامونش گفتگو كنيم، تجربه بياموزيم و از همه مهمتر عبرتها بگيريم. پيرامون اين موضوع تا هم اينجا بحثهاي زيادي مطرح شده و صاحبنظران با گرايشهاي مختلف سخن گفتهاند، اغلب از نوع تصميمگيري و زمان آن انتقاد شده است و عقيده بر آن است كه ميشد بسيار بهتر عمل كرد و شاهد كمترين بازتابهاي منفي اجتماعي بود. به هر حال حوادثي كه هرگز خوب نبودند، رخ داد و عدهاي فرصتطلب بر موج نارضايتي و ناراحتي مردم سوار شدند و خسارتهاي بسياري به وجود آوردند و در اين ميان جان دادن برخي از هموطنان بدترين قسمت ماجرا است كه اي كاش هر ميزان از خسارتهاي مادي اتفاق ميافتاد اما جاني گرفته نميشد. از پيامدهاي كوتاهمدت اغتشاشات اخير كه بگذريم متاسفانه اين حوادث خصوصا در كشور ما عوارض درازمدت زيادي دارد و بايد كوشش بسيار صورت گيرد تا از پيامدهاي منفي طولانيمدت آن كاسته شود. بيگانگان آماده بهرهبردارياند و فشارهاي خود را بر اساس آسيبپذيري ما تنظيم ميكنند. امريكا كه ميرفت تا از فشارهاي حداكثري خود نااميد شود چه بسا براي اعمال و ادامه تروريسم اقتصادي كه مرتكب ميشود به خود اميد بدهد و روي شناخت و آموزش و فعال كردن برخي از نيروهاي مستعد و اغتشاشگر تمركز بكند. سرمايهگذاريهاي اقتصادي كه براي كشور از نان شب واجبتر است احتمالا كمتر خواهند شد و اثر اين افت احتمالي در ميزان اشتغال و تورم خود را نشان خواهد داد.
اقتصاد كه دستورپذير نيست و با هر ميزان از كنترل از هر سو تاثيرات منفي ميپذيرد از پس اين ماجرا از دو سو در معرض تاثير منفي قرار خواهد گرفت. از سويي گراني بنزين هم بر اثر فضاي رواني و هم تاثيرات عيني به تورم دامن خواهد زد و از سوي ديگر اغتشاشات پس از سهميهبندي به صورت مستقل فشاري جديد به اقتصاد كشور وارد خواهد كرد. در بعد سياسي چه در داخل و چه در خارج از كشور زمان زيادي لازم است تا روال قبلي بازگردد و جريانهاي سياسي نسبت خود با اين حوادث را روشن كنند و موقعيت جديد خود را بازيابند. اما مهمترين تاثير منفي حوادث اخير در روحيه و ذهن و ضمير قاطبه مردم است كه آن هم با دستور و هر ميزان از تبليغات كليشهاي شكل دلخواه نميگيرد و معمولا به جايي ميرود كه حتي جامعهشناسان هم قادر به تشخيص دقيق سمت و سوي آن نخواهند بود. اگر بر اثر نوع رفتار مسوولان و زخم حاصله از گرانيها و آشوبهاي بعد از آن نگرانيهاي معمول مردم چه از نظر اقتصادي و چه از نظر سياسي و اجتماعي عمق يافته باشد و از اين زاويه به اميدشان آسيب رسيده باشد هرگز نبايد تعجب كنيم. مردم خصوصا در جامعه ما براي گذران زندگي، براي به ثمر رسيدن تلاشهاي خود، براي بزرگ كردن فرزندان، براي امنيت، براي آسايش چشم به دولت و حاكميت دارند. اگر احساس كنند كه كارآمدي، انسجام، دورانديشي، برنامهريزي و دلسوزي و احساس مسووليت لازم در آنها نيست نگرانيشان به اضطراب متمايل ميشود و اين آغاز آسيب ديدن اميد آنها خواهد بود. در فضاي نااميدي كه متاسفانه ذهن و ضمير مردم از سوي انواع شبكههاي ماهوارهاي و كانالها و سايتها همهروزه بمباران ميشود و پولهاي هنگفتي از سوي بيگانگان براي آن هزينه ميشود «خطر» كاملا نزديك و قابل لمس است. از مجموع حوادث و شرايط و آثار و پيامدها و عارضهها و ناملايمات، تلطيف فضاي جامعه، تغيير برخي از رويكردهاي خودمحورانه، باز كردن سپهر سياسي و جلب مشاركت و همدلي همگاني و رفع تنشهاي خارجي تنها راهي است كه ميتواند اميدها را برگرداند، بياعتماديها را بزدايد و اميدها را تقويت كند. كاش تصميمگيران كشور از كليشههاي رايج خود را برهانند و جامعه را از وضع كنوني به وضع مطلوب رهسپار سازند.