تلاش بيهوده فرانسه
مرتضي مكي
پس از تحولاتي كه در منطقه خليج فارس طي چند ماه گذشته رخ داد و چند نفتكش مورد هدف حملههاي متعدد قرار گرفت، كشتي نفتكش ايراني در جبلالطارق توسط بريتانيا توقيف شد و در طرف مقابل، ايران نيز يك كشتي نفتكش انگليسي را توقيف كرد. در چنين شرايطي بود كه امريكاييها موضوع ائتلاف براي صلح در خليج فارس را مطرح كردند تا از اين طريق بتوانند يك مجموعهاي از كشورهاي اروپايي و كشورهاي منطقه را عليه جمهوري اسلامي ايران به دور خود جمع كنند. اما ابتكار امريكا با برخورد سرد اروپا روبهرو شد و حتي انگليسيها ابتدا آن را رد كردند و بحث ائتلاف اروپايي را مطرح كردند كه آن هم چندان مورد استقبال قرار نگرفت. اما كاري كه دولت فرانسه قصد انجام آن را دارد و موضوع ائتلافي را براي تامين امنيت آبراه خليج فارس قصد انجام آن را دارند چندان قطعي نيست و به نظر ميرسد آنها به دنبال ايجاد ترتيبات امنيتي اروپايي هستند. هر چند كه قصد دارند با اين نوع اقدامات، حوزه نفوذ خود را در مناطق امنيتي و حياتي جهان با توجه به علايق استعماري گذشته گسترش دهند. اما اينكه فرانسويها بتوانند در مسير رسيدن به اين هدف موفق شوند، جاي سوال جدي وجود دارد چراكه نه تنها فرانسه بلكه ساير كشورهاي موجود قدرت تشكيل چنين ائتلافي را ندارند و در مقابل تصميمي كه امريكا براي اجراي چنين طرحي گرفته به هيچ عنوان قابل مقايسه نيست چراكه نه تنها قدرت نظامي دو طرف يكسان نيست بلكه نفوذ سياسي و امنيتي دو طرف در منطقه نيز بسيار متفاوت است. حتي فرانسه از نفوذ لازم در اروپا نيز برخوردار نيست كه بتواند ساير كشورهاي اتحاديه اروپا را در ايجاد ائتلاف نظامي همراه خود كند و اگر نتواند يك اشتراك منافع ميان كشورهاي اتحاديه اروپا در مسير تشكيل اين ائتلاف ايجاد كند قطعا ائتلاف به نتيجه نخواهد رسيد.
در حال حاضر به نظر ميرسد، اعلام خبر ايجاد مركز فرماندهي ائتلاف اروپايي در امارات متحده عربي بيشتر جنبه سياسي و تبليغاتي از سوي فرانسه دارد. پس از آنكه امانوئل ماكرون، رييسجمهور فرانسه بحث مرگ مغزي ناتو را اعلام كرد به نظر ميرسد در اين چارچوب فرانسويها تلاش ميكنند اين سخنان را توجيه كنند.
البته اين نكته را نبايد فراموش كرد كه طي سالهاي اخير هر ائتلاف نظامي يا يك پيمان امنيت دسته جمعي در چارچوب يك سياست خارجي مشترك قابل تحقق است. با به قدرت رسيدن دونالد ترامپ در امريكا و با اختلافات سياسي و امنيتي كه بين امريكا و اروپا ايجاد شده يك شكاف بين قدرتهاي دو سوي آتلانتيك افزايش پيدا كرده است. از همين رو در حال حاضر نميتوان انتظار داشت كه اين كشورها به سمت ايجاد يك ائتلاف مشترك پيش بروند. سياستمداران اروپايي طي سالهاي اخير به صراحت اعلام كردند كه ديگر نميتوانند به امريكا براي تامين امنيت و منافعشان اتكا كنند و اين تلاش دولتهاي اروپايي ناشي از شكاف سياسي و امنيتي است كه بين اروپا و امريكا ايجاد شده است. حتي آلمان كه به شدت سياست خارجي محافظهكارانه دارد و منافع اقتصادي آن مهمتر از منافع سياسي و امنيتي اين كشور است به صراحت اعلام كرد كه ديگر نميتواند به امريكا اتكا كند. در عين حال بعد از سخنان ماكرون در مورد مرگ مغزي ناتو، آلمان اعلام كرد كه اروپا بدون امريكا نميتواند منافع خود را تامين كند اين موضوع ناشي از ناتواني دولتهاي اروپايي براي رسيدن به يك ائتلاف سياسي و امنيتي مشترك است. به هر حال آنها خواستهاي دارند كه اين خواسته منطبق با تواناييهاي نظامي و امنيتي آنها نيست. بنابراين به نظر نميرسد، طرحي كه فرانسه براي ايجاد يك نوع ترتيبات مستقل امنيتي در سر دارد چه در خليج فارس و چه در نقاط ديگر جهان انتظار نميرود به لحاظ عملي در كوتاهمدت قابل تحقق باشد.
اكنون اثرات اين اقدام فرانسه بر روابط ميان ايران و اروپا نيز بسيار حايز اهميت است. جمهوري اسلامي همواره اعلام كرده، حضور قدرتهاي خارجي در خليج فارس ناامنكننده و بيثباتكننده است. به هر حال ائتلاف كشورهاي منطقه ميتواند تامينكننده صلح و امنيت خليج فارس باشد و طرح امنيتي ايران موسوم به صلح هرمز در اين چارچوب ارايه شده است. اگر بخواهيم در يك نگاه كلان و استراتژيك به موضوع نگاه كنيم هر چند اين نوع حضور خارجي در چارچوب سياستهاي دفاعي و امنيتي ايران در خليج فارس قرار ندارد اما با توجه به حضور سنگين سياسي و امنيتي كه امريكاييها در خليج فارس دارند، حضور سياسي- امنيتي فرانسه در خليج فارس در كوتاهمدت باعث توازنبخشي براي ايران ميان دو قدرت بزرگ جهاني شود. هر چند ديدگاههاي امنيتي ايران با فرانسه همخواني ندارد اما ميتواند حضور فرانسه فشار همه جانبه امريكا عليه ايران را تعديل كند و شاهد مخالفت همه جانبه ايران با حضور فرانسه در خليج فارس نباشد. از سوي ديگر اين نكته را بايد مد نظر قرار داد كه امارات، عربستان و ديگر كشورهاي حاشيه خليج فارس از جمله مشتريان و مصرفكنندگان تسليحات نظامي فرانسوي هستند و اين حضور نظامي را ميتوان در راستاي فروش بيشتر تسليحات به اين كشورها نيز در نظر گرفت.
به هر حال اين را نميتوان ناديده گرفت كه ايران چارچوب طرح صلح هرمز خود را بر پايه ايجاد امنيت پايدار با كمك كشورهاي حوزه خليج فارس طراحي كرده است و قطعا ابتكار عمل فرانسه بيتاثير در روند اجراييسازي اين طرح نخواهد بود چراكه هدف طرح صلح هرمز اين بود كه اختلافات ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس به خصوص با ايران را كاهش دهد. اما حضور نظامي كشورهاي خارجي از جمله فرانسه در يك نگاه كلان همچنان تحت سياست امنيتي مشترك با امريكا تعريف ميشود و در اين چارچوب، تهديدي براي طرح صلح هرمز خواهد بود.