گفتوشنود به وقت يلدا
فرهنگ ارشاد
شايد شب يلدا بهطور نمادين بتواند يادآور گفتوگو باشد، اما به دلايل تاريخي و فرهنگي ريشه اين گفتوگو آنقدر ضعيف است كه ما در زبان خود ديالوگ را به «گفتوگو» برگرداندهايم. هر دو فعل گفتوگو به معناي گفتن است و آنچه در اين ميان خبري از آن نيست، شنيدن است. با اينكه تغيير ظاهري يك كلمه و بزك كردن آن نميتواند چندان دردي از ما دوا كند، اما اگر «گفتوگو» را «گفتوشنود» تعبير ميكرديم، يعني يكي ميگفت و ديگري نه به دلايلي اخلاقي و انساني، بلكه به دلايل منطق امروز آن سخن را ميشنيد، آن وقت شايد ماجرا كمي متفاوت ميشد. در گفتوشنود نميتوانيم با آنچه ميشنويم، منفعلانه برخورد كنيم. ما نه تنها بايد به سخن ديگران گوش كنيم، بلكه اين گوش كردن بايد فعال باشد، اينجاست كه مبادله سخن به گفتوشنود ميانجامد. فرض كنيد كه دو نفر در حال صحبت با هم و همتراز هستند، آن كسي كه ميشنود، از آن كسي كه ميگويد مسووليتي بسيار سنگينتر دارد. اين گفتوشنود به شرطي ميتواند به يك نتيجه مثبت و حتي اميدواركننده برسد كه طرف مقابل بشنود و مسووليت پاسخگويي خود را اعمال كند. گفتوشنود صرفا يك كنش ارزشي يا فرهنگي نيست، بلكه اين گفتوشنود بعد اخلاقي، سياسي و اقتصادي هم دارد و از آن مهمتر، بعد دموكراتيك آن است. آن كس كه مقابل گوينده مينشيند و سخنانش را ميشنود، بايد بداند مسووليت سنگيني دارد و گوينده در انتظار پيامد گفتههايش خواهد بود. شنونده بايد چنان مسووليت بپذيرد كه نتيجه تبادل كلام به عمل منجر شود. شايد در شب يلدا بتوانيم از اين موقعيت براي گفتوشنود استفاده كرده و تمرين كنيم. شب يلدا سنتي است كه در آن مردم دور هم مينشينند و لختي غصهها و سختيهاي زندگي را زمين ميگذارند. گرچه ما شب يلدا را بهانه شادي قرار ميدهيم، اما اين شادي و اين تمرين گفتوگو بايد ماندگار شود.
ميگويند آدمي زاد است و نشخوار آدمي سخن است، اما سخن در روزگار ما راهي جز عقلانيت و مسووليت اجتماعي ندارد، صحبت كردن و گوش دادن كنش اجتماعي هستند و بدون پذيرفتن مسووليت اجتماعي سرنوشتي جز اين نخواهند داشت كه نشستيم و گفتيم و برخاستيم.