• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4558 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۹ دي

خداحافظ غنيمت اژدري

فاطمه باباخاني

بيست و نهم بهمن ماه 1396 هواپيماي ياسوج كه سقوط كرد، هادي فهيمي هم در دنا جا ماند. آن سال مهندس هوشنگ ضيايي پيشكسوت محيط زيست ايران به همراه ناهيد همسر هادي و گروه زيادي از فعالان حيات وحش خودشان را به پادنا رسانده بودند. ناهيد مي‌نوشت هادي همان بالاست، او مي‌داند چطور در اين آب و هوا جانش را براي او و ديگران زنده نگه دارد. هيچ كس جرات نداشت تسليت بگويد، حتي وقتي كلمه‌اي درباره مرگ گفت، ديگران توبيخش مي‌كردند و مي‌گفتند هادي زنده است، هادي الان از قله در حال پايين آمدن است تا به ناهيد برسد. هفته‌اي گذشت و سهم ناهيد از همسرش تنها حلقه‌اي بود كه روزي آن را به نشانه زندگي مشترك در دست كرده بود. همين چند وقت پيش كه ناهيد را در حاشيه همايش بيماري‌هاي حيات وحش در سالن پرديسان ديدم، موهايش همه سفيد شده بود. در اين مدت او براي حفاظت از خرس سياه و محيط زيست كم تلاش نكرده و كم بين تهران و كرمان نرفته و نيامده.

غنيمت هم امروز از ميان ما رفت، غنيمت اژدري سال‌ها بود كه از شيراز به تهران آمده و براي حقوق عشاير و تنوع زيستي فعاليت مي‌كرد و امروز هر فعلي كه درباره‌اش به كار مي‌رود، مربوط به گذشته است. او يكي از مسافران پرواز اوكراين بود و هنوز از تهران اندكي دور نشده بود كه به زمين نشست. هركسي اگر يك بار به سازمان محيط‌زيست گذرش افتاده باشد، ردي از غنيمت را در آنجا مي‌بيند. اولين‌بار غنيمت را در موسسه سنستا ديدم، نقشه‌هايي كه جامعه محلي از قلمروهاي عرفي‌شان كشيده بودند را نشان‌مان مي‌داد. براي دكتر تقي فرور، غنيمت يكدانه‌اش بود. نمي‌شد جايي تقي فرور باشد و ردي از غنيمت نباشد، از همين‌رو بود كه سال‌هاي اول ورودش به تهران، مانند دخترش در خانه تقي و كاترين زندگي مي‌كرد، با آنها مي‌رفت و مي‌آمد و در سفرها همراه‌شان بود. تقي فرور كه در ميگون آرام گرفت، غنيمت از خاك جدا نمي‌شد، من و كاترين در گوشه ديگري ايستاده بوديم و مي‌ديديم چطور شاگردان تقي فرور كنار خاكش نشستند و مويه مي‌كنند. غنيمت يكي از همان‌ها بود كه مويه‌اش قطع نمي‌شد و از دكتر مي‌خواست بلند شود. با اين همه قرار بود كار ادامه پيدا كند و همه خودشان را جمع و جور كنند. غنيمت هم در راه حفاظت از تنوع زيستي ايران مدام در سفر بود، در پرونده آشوراده همراه سازمان‌هاي مردم‌نهاد و در كنفرانس‌هاي بين‌المللي نماينده‌اي از سازمان‌هاي مردم‌نهاد ايران. خودش قشقايي بود و مي‌دانست زندگي ايل به قلمرو وابسته است، از اين‌رو مدام به دنبال قلمرو عرفي‌شان مي‌گشت، آن را با ريش‌سفيدان و گيس‌سفيدان مي‌كشيد و در ادارات دولتي مدام از حقوق آنها مي‌گفت...

پرواز تهران- كي‌يف كه بلند شد لابد غنيمت نگاهي به آن بيرون انداخته، كمربند را بسته و در صندلي‌اش آرام گرفته‌، به چه چيز فكر مي‌كرده‌، به جلسه‌اي كه قرار بوده در آن شركت كند، يا خانواده‌اش در شيراز، يا دكتر و كاترين و ساير دوستانش در سنستا. آيا توانسته لحظه‌اي چشم به هم بگذارد يا نه! آن لحظه محتوم كه مي‌دانسته در حال سقوط است به چه فكر مي‌كرده. آيا فرياد كشيده يا همين‌طور آرام بي‌هيچ صدايي به زمين برخورد كرده و تمام شده! تصويرهاي هواپيما هيچ چيزي از غنيمت نشان نمي‌دهد.

به سنستا كه بروم ديگر كسي نيست بگويم كي به آن خانه قديمي دعوتم مي‌كني و او بگويد بارها گفته‌ام و نيامده‌اي. غنيمت رفته و باز نمي‌گردد، بگويم راهش ادامه دارد چيزي از غم نبودنش كم نمي‌كند، بي‌شك محيط‌زيست و جامعه بومي و عشايري ايران سرمايه‌اي را از دست داده و عزادارش خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون