بزنگاه
آدم وقتي جوان است به پيري جور ديگري فكر ميكند. فكر ميكند پيري يك حالت عجيب و غريبي است كه به اندازه صدها كيلومتر و صدها سال از آدم دور است، اما وقتي به آن ميرسد، ميبيند هنوز همان دخترك پانزده ساله است كه موهايش سفيد شده. دور چشمهايش چين افتاده، پاهايش ضعف ميرود و ديگر نميتواند پلهها را سه تا يكي كند و از همه بدتر بار خاطرههاست كه روي دوش آدم سنگيني ميكند.
چهل سالگي نوشته ناهيد طباطبايي
فلاشبك
رضا: مامان بابا خيلي خوبن، سهيل... به خدا ! وقتي نيستن ميفهمي ! باور كن... به خاك آقام.