• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4729 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۶ شهريور

هر جا كه هستي مراقب همه ما باش رفيق

سامان بختياري|
شب قبلش دست به دعا بودم، من و همه بچه‌ها. همه ‌چيز زندگي شوخي بزرگي است، كي فكر مي‌كرد لابه‌لاي اين همه قصه تلخ اين روزها كه به نظرم از نوع شوخي‌هاي بي‌ربط زندگي بود، با خبر شويم كه سهيل گوهري با ويروس تازه‌وارد كرونا دست‌وپنجه نرم مي‌كند.
بچه‌ها دنبال بستري كردنش در بيمارستان مسيح‌دانشوري بودند. مگر باور كردني بود، سهيل؟ به همين سادگي؟
دلشوره مثل خوره تمام وجودم را چنگ انداخته بود، اگرچه مطمئن بودم سهيل استوار‌تر از اين حرف‌هاست كه كم بياورد، ولي خب اين دلهره مرگ‌آور كم‌كم داشت فكرم را زير و رو مي‌كرد، سوال‌هاي متعدد در سرم مي‌چرخيد. 
«سهيل؟ نكنه خدايي نكرده بمي...؟ نكنه نتونه طاقت بياره؟ و...»
پنجشنبه ۲۶ تير ظاهرا سطح اكسيژن پايين‌تر آمده بود. آخرين تصويري كه از سهيل در گوشي موبايلم ثبت شد خوابيده بر تخت بيمارستان با ماسك اكسيژن كه لبخند زيباي هميشگي‌اش از پشت ماسك برق مي‌زد. طبق معمول داشت مي‌خنديد. مثل هميشه با لبي خندان بي‌آنكه چهره درهم كند و عبوس از رنج زندگي خودش را عنق نشان دهد. ظاهرا نمي‌خواست آخرين تصويري كه از خودش به‌جا مي‌گذارد بدون لبخند باشد. عكسش را ديدم گفتم سهيل بلند شو. مسخره‌بازي درنيار پاشو همه منتظرن، سهيل از جنس آدم‌هاي واقعي بود، آدم‌هايي كه زندگي‌شان عمق دارد و به هستي معنا مي‌دهند. آدم‌هايي كه اعتبارشان را از خودشان مي‌گيرند. آن‌قدر ثابت‌قدم بود كه نام و نانش را به هيچ ملعبه‌اي آلوده نكرد، سهيل به معناي واقعي خودِخودش بود همين و بس. 
جمعه ۲۷ تير اول صبح سهيل به همه ما خنديد و با همان لبخند هميشگي بلند شد و رفت ماسك اكسيژن را كنار گذاشت و به راه افتاد، استوار گام برمي‌داشت، اين ما بوديم كه زانوهاي‌مان مي‌لرزيد. سهيل به سمت مبدا هستي به راه افتاد براي همه ما دست تكان داد، نديديم.
 زمزمه كرد «بچه‌ها با هم مهربان باشيد.» نشنيديم. 
سهيل رفت و اشك بيشتر از اين نمي‌گذاشت تا به چهره خندانش نگاه كنم. 
سهيل جان هر جا كه هستي مراقب همه ما باش رفيق.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون