خاموشي چراغ نشريات كتاب
علي صارميان
سخنان افسانه گونهاي درباره نگه داشتن فرهنگ در سختترين شرايط جنگ در ذهنهاست. كتاب نجاتدهنده است و نشريات پارامتر زنده بودن گفتوگوي ملي و بين فكرهاي سازنده هر كشورند. گويا رهبري اشاره كرده بود كه صرفهجويي پنهان در امرفرهنگي و كتاب؛ ضررهاي آشكار به ملت خواهد زد. ايران شرايط سختي را ميگذراند ولي ايران را بعد از اين گردنهها، كدام ذهن پرسشگر و كدام تبلور انگيزهبخش سرپا نگه ميدارد. براي پژوهشگران مشخص است كه سبد كتاب، حياتي و بيجايگزين است. اين كتاب است كه آينده را ميسازد؛ اگر در سبد فرهنگي ما به جاي كتاب، كالاي ديگري بنشيند، اميدي به رويش فكر نيست. بليت سينما يا ديجيتال پرسرعت، نميتواند جاي كتاب را بگيرد؛ به خصوص در جايي كه تخصصي به جامعه اضافه ميشود و شكوفايي جامعهاي در دسترس قرار ميگيرد. متاسفانه گويي در دوران كرونا كتاب و لوازم معرفي كتاب و فكر نوشتها از ياد رفتهاند و همراه تلفات انساني، تلفات فرهنگي نيز بايد هزينهاي ساكت ولي تاثيرگذار بر جامعه ما بگذارد. كرونا ميرود ولي تلفاتش نبايد كتاب و جريان فكر مكتوب و نشريات باشد، چراكه نوشتهها و تفكر در ساقه جامعه نيست؛ ريشه و مغز اجتماع را كتابخوانان ميسازند.
يك دانه گاهي درختي ميشود. كتابخواني آن هسته و دانه است. البته اين جريان كتابخوان لوازمي نياز دارند. جريان فكر مكتوب هر جا باارزش و پرجمعيت شده؛ كشوري به جلو حركت كرده است. كتاب، خلوت انديشه است و تازهها و نوآوريهايش بايد به نظر اهلش برسد. از ميان آنها نشريات مهم و كم صدايي هستند كه آنها را ميتوان صداي كتاب دانست. نشرياتي كه در وسط جنگ نيز نمايه جريان كتابخوان و ناشران و زنجيره فكر هستند و چون قطعهاي حياتي در چرخيدن گردونه كتاب در كشور، نيازي مبرمند. ناقوس مرگ خاموش اين نشريات كه كتابهاي تازه را به آن درصدي از جمعيت ايران كه فكرهاي بزرگ و توسعه و پيشرفت كشور را رقم ميزنند، متاسفانه برخاسته است و نه خريداران تك نسخه و نه وزارت ارشاد و نه نهاد كتابخانهها، هيچ كدام مرگ اين نشريات را مسالهاي تاريخي نميدانند. يك ملت، به نجات توسط افراد كتابخوانش محتاج است. در همين كشور نزديك سه هزار كتابخانه عمومي وجود دارد كه بر خلاف تبليغات منفي، جمعيت نخبه را در خود نگهداري ميكند. اگر براي هر كتابخانه يك نسخه از نشريات معرفي كتب خريداري شود؛ اين نشريات نجات مييابند. اگر وزارت ارشاد يا صداوسيما و برنامههاي كتابباز، مددي ميرساندند؛ درصدي به مطالعه كه زمينهساز مطالبه وضعيتي مستقلتر و غنيتر براي كشور است؛ افزون ميشد. نميدانم بودجههاي فرهنگ؛ در اين كشور كي ميخواهد تفقدي به جوانههاي كتاب و درختان ريشهدار نشريات كتاب كه در زنجيره كتابخواني مهره اصلياند، فرمايند. اما ميدانيم كتاب نجاتبخش است و كتابخوانان بيهمتيها را در اين برهه كه نااميدي افسارگسيخته، نيازمند تمركز ذهنهاست را نخواهد بخشيد. اوضاع از اين قرار است كه كتابفروشان و ناشران ضعيف شدهاند تا با آگهي، نشريات كتاب را سرپا نگه دارند. آيا متوليان فرهنگ نبايد صرفهجويي پنهان و امساك از كمك به نشريات و كتاب؛ به خصوص نشريات كتاب را كنار بگذارند و چاره كنند. بيتفاوتي و عدم تدبير، راه باز كردن دست اغيار به تبديل خرمن فكر به زمين سوخته انديشه است. آنها به نسلهايي بدهكار خواهند بود كه كسي بودجهاي براي فكرشان كنار نگذاشته بود و بهانه را شكم خالي ملت معرفي كرده بود. در حالي كه اين مددرساني و مديريت و كمكرساني به نشريات كتاب و ساير كالاهاي فرهنگي به اندازه قيمت يك پاركينگ ماشين بيدردان در بالاي شهر نبود. نگذاريد دست اهل فكر كوته و سرنوشت ملت را بيدغدغهها رقم بزنند. ناقوس را خاموش كنيد و دستي در زنده ماندن اين دستگيرههاي نجات فكر كشور از بيقوارگي زيست فرهنگي ايرانيان ببريد. ما همگي مسوول اين شرايطيم، چون محصول آن را فرداي كشور يا به خوشههاي كشتزار پر كتاب يا با دست خالي و دور از رشد فرهنگ و خواندن و نوشتن با معيار، خوشه خواهيم چيد.