چند سال باقيمانده ...
سروش صحت
مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت:«از پسفردا هم كه دو هفته همه جا تعطيله» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت:«لعنت به كرونا» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «من كه كل اين دو هفته را ميخوام بخوابم.» مرد جلويي گفت:«ما كه كاسبيمون يه جوري تعطيل شده كه شبها هم ديگه خواب به چشممون نميياد.» مردي كه عقب نشسته بود، گفت:«من براي همين ميخوام بخوابم. ميخوام بخوابم كه ديگه به هيچي فكر نكنم نه به كرونا، نه به گروني، نه به ترامپ، نه دلار. به هيچي» زن گفت: «من با دخترم سريال نگاه ميكنيم.» مرد جلويي از راننده كه پا به سن گذاشته بود، پرسيد:«شما تو اين دو هفته چي كار ميكني؟» راننده گفت: كار ما تعطيلي نداره. هميشه هست.» مرد گفت:«حالا اگه دو هفته تعطيل ميشدين چي كار ميكردين؟» راننده مكثي كرد و گفت:«من هيچوقت تو زندگيام نهفميدم ميخوام چي كار كنم. اگر دو هفته وقت داشتم، ميشستم فكر ميكردم. اين چهار، پنج سال آخر را درست دارم چي كار كنم.» مرد جلويي و مردي كه عقب تاكسي نشسته بود و زن هيچكدام ديگر حرف نزدند.