ژوزف ويسارينويچ استالين
مرتضي ميرحسيني
اريك هابسبام ميگفت هر رژيمي كه به حزب يا اقليتي عزلنشدني متكي باشد، خواه ناخواه و دير يا زود به سمت ديكتاتوري ميرود و آنچه در شوروي، در دوران زمامداري استالين اتفاق افتاد مثالي براي اثبات اين قاعده است.
البته ژوزف استالين از معناي متعارف ديكتاتور هم فراتر رفت و حتي در روسيهاي كه استبداد در آن سنتي ريشهدار بود، به نمونهاي بيهمانند در خودكامگي تبديل شد. زماني به قدرت رسيد كه روسيه از جنگ داخلي گذشته و در اين گذر خونين بسياري از ارزشهاي دموكراتيك انقلاب قرباني شده بود.
همچنين ميان او و همفكرانش اين باور وجود داشت - و حادثه به حادثه هم تقويت شد - كه آنان اقليتي در محاصرهاند و هرچند در مسير درست تاريخ رو به جلو گام برميدارند، اما خلاف ميل عموم مردم عمل ميكنند و نيز اقتصاد دستوري و تصميم به انقلاب صنعتي از بالا، حكومت شوروي را بيشتر و بيشتر به تصاحب و در انحصار گرفتن همهچيز سوق داد و حتي مجبور به اعمال قدرت، آنهم بيرحمانهتر از سالهاي جنگ داخلي كرد. «هر سياستي مبتني بر مدرنيزه كردن سريع شوروي ناگزير در اوضاع و احوال آن زمان بيرحمانه ميبود و از آنجا كه برخلاف ميل تودههاي وسيع مردم تحميل ميشد و قربانيان زيادي را ميطلبيد، ضرورتا تا حدي قهرآميز و اجباري ميبود. اقتصاد دستوري متمركز كه با برنامههاي خود اين موج را هدايت ميكرد بيشتر به عمليات نظامي شبيه بود تا اقدامي اقتصادي.» هيچ نيروي موثر تعديلكنندهاي هم سد راه اين برنامههاي آمرانه نبود و كوچكترين مخالفتي تحمل نميشد. اما هرچقدر هم روي اهميت ساختارها و روندها در شكلگيري دوره ارعاب و اختناق شوروي تاكيد كنيم، باز اين واقعيت كه استالين خودكامهاي منحصر به فرد بود مخدوش نميشود. فيلمها و عكسهايي كه از آن دوره به جاي مانده اين نكته را نشانمان نميدهند كه استالين مردي كوتاهقامت بود و قدش به زحمت به 160 سانتيمتر ميرسيد.
باهوش بود، به شعر مخصوصا شعرهاي بوريس پاسترناك علاقه داشت، به نويسندگاني مثل ماكسيم گوركي و آلكسي تولستوي احترام ميگذاشت و گويا نشانههاي شوخطبعي هم در شخصيتش ديده ميشد. اما به همهچيز و همهكس مشكوك بود و حتي به نزديكترين ياران و همفكرانش هم اعتماد نداشت.
البته از در دست داشتن و اعمال قدرت و از ترسي كه بر دلها ميانداخت لذت ميبرد و براي حفظ رهبري خود بر حزب و كشور هر جنايتي را مجاز ميديد.
او چند ميليون نفر را به كام مرگ فرستاد كه آمار دقيق آن هرگز به درستي معلوم نشد و در حد تخمين باقي ماند.
به قول باسيل كربلي «از تلفات دامهاي شوروي در اين دوره بيشتر اطلاع داريم تا از تعداد مخالفان رژيم كه سر به نيست شدند.»
ميگويند اين عدد به 15 ميليون يا شايد 20 ميليون نفر ميرسد كه به قول هابسبام «چيزي جز ننگ نيست و هيچ چيز آن را پاك نميكند، چه رسد به توجيه آن.»
استالين سال 1878 ميلادي در چنين روزي در گوري گرجستان متولد شد، 74 سال عمر كرد و مارس 1953 از دنيا رفت.