متولدان سال هزار و سيصد و يك عمر درخشش
كيوان مهرگان
با مرگ قابل پيشبيني اما باورنكردني احمدرضا احمدي، باز هم نگاه به سوي نسلي رفت كه انگار ماموريتي تاريخي داشتند تا دست ايران را از دوران ماقبل مدرن بگيرند، چند قدم راه ببرند و بگذارند در دست نسلي مدرن، معترض و نافرمان. محمدرضا شجريان، عباس كيارستمي، علي اشرف درويشيان، مسعود كيميايي، آيدين آغداشلو، بهمن فرمانآرا، اسفنديار منفردزاده، محمود دولتآبادي، صمد بهرنگي و ناصر تقوايي جملگي به فاصله چند ماه در سال 1319 به دنيا آمدهاند.
مگر در اين سال چه خبر بوده كه ديناميك آن تا نزديك به يك قرن بعد از خودش در زندگي ما جاري و ساري است؟ براي فهم نبوغ اين نسل طلايي ايران كه هركدامشان سرآمد رشته خود هستند، بايد به نيم قرن پيش از تولدشان برگشت. ما از زمان شاه سلطان حسين صفوي تا پايان سلسله قاجار، «تقريبا» زندگي يكنواختي داريم. عثماني بين ما و مغرب زمين فاصله انداخته و در حالي كه غرب لباس مندرس سنت را از تن بيرون آورده، ما در حال وصله پينه كردن لباسهاي قرون گذشته هستيم تا ميرسيم به روزهاي گرم مرداد 1284 خورشيدي كه با فشار مردم ايران، مظفرالدينشاه در خانه مشيرالدوله فرمان تاسيس مجلس را با خط احمد قوام السلطنه تقرير كرد. از اينجاست كه ايران از پوسته كهنه و فرسوده خودش بيرون ميزند. از آن به بعد تا نيم قرن بعد، اين كشور حوادثي بس عجيب را پشت سر ميگذارد كه در شكلگيري ذهن اين نسل نقشي تعيينكننده دارد. همين حوادث است كه هم روي كيفيت فكر كردن و هم روي فرم فكر كردن اين نسل تاثيرات عميقي ميگذارد؛ از به توپ بستن مجلس تا كودتاي سوم اسفند. از انقراض سلسله قاجار تا آغاز مدرنيزاسيون ايران توسط بازماندگان مشروطه. از حمله متفقين تا تبعيد رضا شاه. اين نسل وقتي از آب و گل بيرون ميآيد با كودتاي غمبار 28 مرداد نخستين زمستان سخت عمرش را تجربه ميكند ولي دو اتفاق در زندگي اين نسل، انقلاب به پا ميكند. يكي تاسيس راديو در سال 1319 (همسن همين نسل طلايي) و دومين اتفاق مهم، تاسيس كانون پرورش فكري كودكان در سال 1344 درست زماني كه اينان ميخواهند از نيروي جوانيشان بيافرينند. راديو به مثابه يك شبكه همسانساز، ايدهها، سليقهها و مكانيسيم فكر كردن اين نسل را متحول ميكند. براي همين است وقتي كانون پرورش فكري تاسيس ميشود هر كدام از آنها از يك شهر ايران ميآيند. يكي از مشهد، يكي از گرگان، يكي از كرمان، يكي از كرمانشاه، يكي از آبادان و ديگري از آذربايجان. در ادامه حيات اين نسل، بازهم شاهد اتفاقات بزرگي هستيم. از انقلاب 57 و سرنگوني سيستم پادشاهي و تاسيس يك جمهوري، از تجربه جنگ هشت ساله با عراق تا بالا رفتن از استيج گراند لومير و رسيدن به نخل طلاي كن. از راهيابي به گالريهاي بزرگ جهان تا ترجمه كتابها به بيست زبان زنده دنيا فقط بخشي از تجربه زيسته اين نسل درخشان است. مرگ احمدرضا احمدي، برگي از كتاب متولدان سال هزار و سيصدو يك عمر درخشان ايران را ورق زد. اينان در تاريخ زاده شدند. در تاريخ بزرگ شدند و تاريخ را ساختند. ما نسل بلند اقبالي بوديم كه با آنها زيستيم و جان و جهان اين نسل را در زمان حياتشان لمس و درك كرديم.