گزارش تلفيقي از روابط فرهنگي وزارت امور خارجه با وزارت فرهنگ و دانشگاه تهران در دهه ۳۰خورشيدي
زبان و خط فارسي ريشه يگانگي «جغرافياي ايران فرهنگي» است
هدف از سلطه استعماري زبان بيگانه در هندوستان و پاكستان بيگانگي وحدت ملل فارسيزبان بود
مريم مهدوياصل
اشاره ـ نخسينبار، وقتي مطالعه و استخراج خطي، اسناد فرهنگي وزارت امور خارجه در دورههاي قاجار، پهلوي اول و پهلوي دوم تا سال ۱۳۴۶ش. را از ديماه ۱۳۹۸ تا سال ۱۴۰۲ مورد بررسي قرار دادم، متوجه اين نكته شدم كه به احتمال زياد، ايران نخستين كشوري در جهان بوده كه «موافقتنامههاي فرهنگي» را ابتدا با پاكستان و تركيه و سپس با ساير ملل جهان منعقد كرده است. اما پيش از اينكه اين موافقتنامههاي فرهنگي به مرحله اجرايي برسند ـ البته پس از فعاليتهاي ديپلماتيك و در نهايت تصويب در مجلس سناـ شايد نزديك به دو دهه پيش از آن، براي آموزش «رايزنان فرهنگي» كشور، زمان و سرمايهگذاريهاي لازم و ضروري انجام شده بود. ضمن اينكه از زمان اجرايي شدن اين موافقتنامههاي فرهنگي، مشاهده ميشود، هر زمان نياز به تصويب قانوني جديد يا حداقل اصلاح قوانين موجود براي بهتر شدن كيفيت كار و رفع نواقص نياز بوده، كارشناسان مربوطه در وزارتخانههاي امور خارجه، فرهنگ و دانشگاههاي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران و ساير وزارتخانهها و دستگاههاي مربوطه در يك سيستم هماهنگ جمعي مبادرت به رفع و اصلاح اين نواقص قانوني كردهاند. از همين روي، در اين شماره از روزنامه «اعتماد» به بررسي و مطالعه اسنادي محتواي اجرايي شدن «موافقتنامههاي فرهنگي» ميپردازيم كه تا پيش از آن حتي كشورهاي اروپايي مانند انگلستان نهتنها از آن آگاهي نداشتند، بلكه صرفا متكي بر اداره «انجمنهاي فرهنگي» در ميان ملتهاي گوناگون بودند.
فرصت مطالعاتي ذبيحالله صفا
دكتر فرهاد، رييس دانشگاه تهران به تاريخ 22/7/1336 در نامهاي خطاب به سفارت ايران در پاريس، پايتخت فرانسه درخواست ميكند تا از دكتر ذبيحالله صفا، استاد دانشكده ادبيات كه براي مطالعات علمي به اروپاي غربي اعزام ميشود، همكاريهاي لازم انجام شود. اين ماموريت كه در راستاي فرصت مطالعاتي براي «نسخ خط فارسي و عربي» از كتابخانههاست، نخستينبار در ارديبهشت۱۳۹۹ش. در پوشه اسناد «مسافرت هياتها و شخصيتهاي فرهنگي ايراني به خارجه»، اداره روابط فرهنگي وزارت امور خارجه پهلوي دوم مورد جستوجو و سپس استخراج قرار گرفت كه متن آن بدین شرح است: «دانشگاه تهران ـ تاريخ 22/7/36- سفارت كبراي شاهنشاهي ايران در پاريس - چون آقاي ذبيحالله صفا استاد دانشكده ادبيات و رييس اداره كل انتشارات و روابط دانشگاهي با حفظ سمتهاي دانشگاهي براي مطالعات علمي به اروپاي غربي عزيمت ميكنند به ايشان ماموريت داده شده است كه در مدت توقف در پاريس و لندن از بعضي نسخ خطي فارسي و عربي كتابخانههاي فرانسه و انگلستان ميكروفيلمهايي تهيهكنند، بنابراين خواهشمند است كه اولا؛ از محل ۸۰۰۰۰۰ فرانك فرانسه كه به وسيله دانشگاه تهران به آن سفارت كبري حواله شده است، مبالغي كه براي تهيه ميكروفيلم صرف شده طبق صورت حساب ارسالي كتابخانههاي فرانسه پرداخت فرموده و صورتهاي مذكور را براي ضبط در پروندههاي موجود ارسال فرمايند. ثانيا؛ هنگام عزيمت آقاي دكتر صفا به لندن مبلغ مورد حاجت را به ليره استرلينگ حواله سفارت كبراي شاهنشاهي در انگلستان فرمايند تا بتوان ازآن براي تهيه ميكروفيلم مورد احتياج استفاده كرد. ثالثا؛ اقدامات لازم نسبت به معرفي آقاي دكتر صفا به سفارت مربوط به عمل آورند به نحوي كه مراجعه ايشان به كتابخانهاي براي تهيه ميكروفيلم كاملا تسهيل شود. ـ هرگونه اقدامي درباره موارد مذكور موجب امتنان دانشگاه است. ـ رييس دانشگاه ـ دكتر فرهاد. ـ رونوشت براي استحضار به وزارت امور خارجه ارسال ميشود. خواهشمند است دستورهاي لازم در اين باره به سفارت كبراي شاهنشاهي ايران در فرانسه صادر فرمايند. ـ رييس دانشگاه ـ دكتر فرهاد 22/7/36.»
علياكبر شهابي، رايزن فرهنگي ايران
دكتر علياكبر شهابي (۱367ـ ۱288ش.)، معلم، نويسنده، استاد زبان و ادب فارسي دانشگاههاي مشهد و تهران و همچنين «رايزن فرهنگي» ايران در كابل، پايتخت افغانستان بود. ايشان در سال (۱۳۳۸ش ـ ۱۹۵۹م.) گزارشي فرهنگي درباره توسعه زبان فارسي براي اتحاد و همپيوستگي كشورهاي فارسيزبان آن دوره كه شامل ايران، افغانستان، هندوستان و پاكستان ميشدند، براي «وزارت فرهنگ» نوشته بودند. اين سند فرهنگي كه در آرشيو اسناد وزارت امور خارجه پهلوي دوم وجود دارد، نخستينبار در ارديبهشت۱۳۹۹ش. و در پوشه «كميسيونهاي اداره روابط فرهنگي» اين وزارتخانه مورد جستوجو و سپس استخراج قرار گرفت كه متن آن به شرح زير است:
«وزارت فرهنگ ـ شماره۱۰ ـ تاريخ 19/5/1338 ـ شالوده يك پيشنهاد سودمند و اساسي براي حفظ و توسعه زبانفارسي و يكسان كردن اصطلاحات علمي و ادبي در كشورهاي فارسيزبان كه موجب اتحاد و پيوستگي ميان كشورهاي مذكور نيز خواهد شد ـ زبان فارسي و فرهنگ ايران يكياز بزرگترين علل حفظ مليت و بقاي بسياري از آداب و سنن ملي در كشورهاي فارسيزبان بوده است. آغاز جنبش استقلال و آزاديخواهي ايرانيان بعد از اسلام همزمان با نهضتي است كه نويسندگان و شعراي فارسيزبان شروع به سرودن شعر و نوشتن كتب به زبان فارسي كردند. بعد از پيدايش استقلال نيز بزرگترين مايه وحدت و استقلال و موجب پيوستگي ميان مردم كشور پهناور ايران در مقابل حوادث گوناگون همين زبان فارسي و فرهنگ ايراني بود. بر اثر قابليت و مايهاي كه در زبان شيرين فارسي و فرهنگ اصيل ايراني وجود داشت اين زبان كمكم در كشور وسيع هندوستان كه مردم آن ازحيث نژاد و زبان در اصل با ايرانيان يكي بودهاند از زمان محمود غزنوي به آن كشور راه يافت و به تدريج چنان نفوذ و رواجي در ميان مردم علاقهمند و مستعد آنجا پيدا كرد كه در قرون ۹ و ۱۰ و ۱۱ هجري بسياري از شعرا و نويسندگان و فضلاي ايران ساحت ايران را براي خود تنگ ميديدند و به سرزمين پهناور هندوستان سفر ميكردند و در آنجا آثار گرانبهاي خود را كه به زبان فارسي بود، منتشر ميساختند. از خود مردم هند نيز شعراي توانا و زبردستي برخاستند كه به زبان شيرين فارسي شعر ميگفتند و اكنون نيز هنوز عدهاي در آن سرزمين به فارسي شعر ميگويند. در نتيجه همين ارتباط و نفوذ زبان فارسي روش خاصي در شعر و ادب فارسي به نام سبك هندي پيدا شد كه گويندگان زبردستي از ايراني و هندي به اين سبك شعر گفتهاند.
متاسفانه در قرون اخير به واسطه ضعف و انحطاطي كه در كشورهاي شرقي پيدا شد دستهاي بيگانه درصدد استعمار برآمدند و كوشش كردند كه ميان اين كشورها تفرقه اندازند. در نتيجه عامل وحدت كه زبان فارسي باشد رو به ضعف و انحطاط نهاد چنانكه كمكم در ميان مردمان هندوستان و پاكستان كه از دل و جان دوستدار زبان و شعر و ادب فارسي هستند اين زبان رو به خاموشي و فراموشي گذارد و زبان بيگانهاي در آن كشور قبل از حصول استقلال رسوخ يافت اكنون نيز كه دو كشور دوست و همسايه ما هندوستان و پاكستان به دريافت استقلال و آزادي خويش نائل آمدهاند و درصدد رسمي كردن خط و زبان آريايي هستند برخي كشورهاي ديگر فعاليت دارند كه به جاي زبان شيرين فارسي كه مدتها زبان رسمي و درباري اين دو كشور بوده و هنوز اشعار شيواي فردوسي و مولوي و سعدي و حافظ و ديگر شعراي فارسي زبان در سينه مردم آنجا جاي دارد و مورد علاقه و دوستي آنان است، زبان ديگري زبان رسمي شود. همچنين از چندي به اين طرف در كشور برادر همزبان و همكيش و همسايه ما افغانستان كه مهد زبان دري و مركز فارسي كنوني بوده است روي اغراض و علل غيرمنطقي (كه شايد به هوس شبيهتر باشد و بالمال بهطور قطع زيان بيشتر آن متوجه خود اين كشور خواهد شد) زبان پخته و پرمايه فارسي كه زبان اكثريت مردم است، مورد كم توجهي سياستمداران شده و زبان بومي و غيرادبي پشتو مورد توجه واقع شده است. در صورتي كه در واقع تعليم و تعلم و فهم اين زبان براي بيشتر مردم افغانستان امري تحميلي و مخالف طبع و ميل آنان است.
با ذكر اين مقدمه مختصر و با توجه به وضع كنوني زبان فارسي در كشورهاي فارسيزبان قطعا اگر حال به همين ترتيب ادامه پيدا كند و از طرف عقلا و زمامداران كشورهاي ايران و افغانستان و هند و پاكستان جنبشي ادبي و فرهنگي براي احيا و ابقاي مايه وحدت يعني زبانفارسي به عمل نيايد طولي نخواهد كشيد كه اين برادران چند هزار ساله كه همهگونه موجبات وحدت و اشتراك ميان آنان وجود دارد نسبت به يكديگر بيگانه خواهند شد و زيان بزرگي به هر يك از آنان وارد خواهد آمد.
از اين جهت اينجانب كه يكي از خدمتگزاران زبان و ادب فارسي بوده و هستم و وضع آشفته فعلي زبان فارسي و آينده نامطلوب آن را در صورت ادامه اين بيتوجهي ميبينم براي اينكه زبان شيرين فارسي مقام از دست رفته خود را باز يابد و مانند گذشته موجد وحدت و دوستي و برادري ميان كشورهاي فارسيزبان و فارسيدان شود، پيشنهاد ميكنم به منظور حفظ و احيا و ترويج زبان فارسي و يكسان كردن اصطلاحات علمي و ادبي مكالمات عمومي در ميان كشورهاي فارسيزبان و فارسيدان هر چه زودتر اقدام به تاسيس انجمن مشتركي بشود كه اعضا و اركان اصلي آن كشورهاي ايران و افغانستان و پاكستان و هندوستان باشد. پس از تشكيل انجمن و نوشتن اساسنامه و آييننامه ممكن است با نظر اعضاي انجمن بعدا از كشورهاي ديگر فارسيزبان و از كشورهاي علاقهمند به زبان فارسي نيز دعوت به عمل آيد. البته اين مجمع فقط جنبه ادبي و فرهنگي خواهد داشت نه جنبه سياسي ولي در عين حال مسلم است كه وجود چنين مجمعي يكي از وسايل مهم تحكيم روابط و علايق معنوي بين كشورهاي نامبرده خواهد بود چنانكه نظير اين مجمع ميان كشورهاي عربي زبان وجود دارد و تاكنون به خدمات بزرگي براي پيشرفت زبان عربي و ايجاد وحدت ميان ملل عرب نائل شده است.
براي تاسيس اين انجمن به فرمان همايوني از طرف كشور شاهنشاهي ايران كه مركز ممالك فارسيزبان است به وسيله وزارت فرهنگ و دانشگاه و مستشاري فرهنگي دربار از رجال علمي و ادبي كشورهاي ديگر دعوتي به عمل آيد و پس از حضور دعوتشدگان نسبت به چگونگي تشكيل انجمن و مركز ثابت يا سيار آن و كيفيت تشكيل جلسات و برنامه و دستوركار و اعضاي پيوسته و وابسته شور و بحث شود و هر چه زودتر شروع به كار كند. اميد است اين پيشنهاد كه از هر حيث از روي مطالعه و تجربه تهيه شده و به نفع كشور و موجب حفظ و ترويج زبان فارسي خواهد شد مورد توجه و عنايت قرار گيرد و در عملي شدن آن درنگ و توقف به عمل نيايد. در صورت لزوم نويسنده ميتواند توضيحات بيشتري نيز بدهد. خدمتگزار زبان و ادب فارسي. دكتر علياكبر شهابي، رايزن فرهنگي در كابل 17/8/38.»
روزنامهنگار و پژوهشگر