فرزند زمين
علي شكوهي
پدرم را بايد «فرزند زمين» بخوانم، چون تمام عمرش را به كار بر زمين كشاورزي گذراند. در نوجواني و جواني در كنار پدرش در كار تهيه چوب از جنگل براي ساخت خانه اهالي محل مشغول بود و همزمان به پرورش گاو و گوسفند هم ميپرداخت، اما از وقتي داشتن دام در شهر و برداشت چوب از جنگل ممنوع شد، او ديگر سراغ اين پيشهها نرفت. در واقع او بيش از 80سال از عمر 90سالهاش را روي زمين كار كرد و به شاليكاري، پنبهكاري، كاشت آفتابگردان و سويا و گندم و صيفيجات و اداره باغ مركبات و... مشغول بود. من تمام عمر - جز اين چند سال آخر كه ديگر رمق كار كردن نداشت- او را در حال كار روي زمين ديدم.
حاصلش شد تامين رزق حلال براي ما كه به همين دليل به او مديونيم و هميشه به شكرانه داشتن يك زندگي شرافتمندانه دستهايش را ميبوسيديم. پدر سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما تا چند سال قبل كه حواسش سرجايش بود، همه اخبار ايران و جهان را پي ميگرفت. من كمتر فرد بيسوادي را ديدهام كه مانند پدر اهل سياست باشد و جغرافياي سياسي جهان را درك كند و در جريان جنگ سرد شرق و غرب باشد و منازعه فلسطين و اسراييل را بفهمد و اخبار سياسي جنگ ايران و عراق را پي بگيرد و مشتري مباحث سياسي باشد و در جمع اعضاي خانواده و دوستان كشاورز و اهالي محل و نمازگزاران مسجد، حرفهاي سياسي بزند و عدهاي را دور خودش جمع كند و آنان هم واقعا حرفهايش را بشنوند و آن را جدي بگيرند.
حيف است از مشاركت پدر در كارهاي خير چيزي نگويم. پدر انساني متمول و پولدار نبود، اما از كودكي به خاطر دارم كه برخي خانوادهها از كمكهاي او برخوردار بودند و تا آخر عمرش اين روند خيرخواهي ادامه داشت. در ساخت چندين مسجد مشاركت داشت و از جمله در بازسازي مسجد امام حسين(ع) (نصيرخان) بهشهر يك قطعه زمين ارثي پدرش را فروخت و پولش را تماما به اين كار اختصاص داد. اهالي ميدانند كه بخش بزرگي از زمين مدرسه گراييلمحله را او هديه داد و ساختمان اداره ارشاد بهشهر و سالن اجتماعات آن در زمين پدر ساخته شده است. بخشي از زمينهاي پدر در گسترش شهري به خيابان و كوچه تبديل شدند كه او بدون هيچ مطالبهاي از شهرداري و اهالي محل، اقدام به واگذاري اين زمينها كرده بود. الان هم مطابق وصيت، بخش بزرگي از زمينها و منزل مسكوني خودش را به امور خيريه اختصاص داده است كه ما فرزندان بايد به آن عمل كنيم. خداوند را شاكرم كه با تصميم به مهاجرت از تهران و اقامت در بهشهر، در اين چند سال آخر عمرش در كنارش بودم و به همراه ديگر برادران و خواهرانم، سهمي ناچيز در امر شريف «پدرداري» داشتم. اميدوارم پدر از ما راضي بوده و دعاي خيرش در حق فرزندان مستجاب و مداوم باشد و رضايت خداوند و رحمت و غفران الهي نصيب او شود. وظيفه خودم ميدانم از همه دوستان و آشنايان و بستگان و همشهريها كه در اين مصيبت در كنار خانواده ما بودند، به نيكي ياد كنم.
مهر و محبت عزيزان از هنگام بيماري پدر شامل حال ما بود و بعد از درگذشت آن مرحوم با شركت در تشييع جنازه و خاكسپاري و حضور در مجالس عزا و همدردي با اعضاي خانواده تداوم يافت. از همه عزيزان كه با حضورشان در مراسم مختلف عزاي پدر يا با تماس تلفني يا دادن پيام در فضاي مجازي يا انتشار آگهي در جرايد و ارسال پيام مكتوب و... با ما در عزاي پدر همدردي كردند و تسليبخش خانواده ما بودند، تقدير و تشكر ميكنم. خداوند همه اين عزيزان را در پناه خود سالم نگه دارد، رفتگانشان را غريق رحمت كند، بزرگانشان را حافظ باشد و عاقبت همه ما را ختم بهخير كند.