چك سفيد
عباس عبدي
اين چهارمين و آخرين يادداشت من درباره چرايي اعتقادم به امتناع برنامهريزي در ايران است كه در اين يادداشت ايدهاي را براي حل آن پيشنهاد ميكنم. معتقدم كه جز اين راه ديگري را در دسترس نداريم. در حقيقت براي دولت و حكومت ما هيچ فرصتي باقي نمانده است. بايد هر چه زودتر حكومت و جامعه را به مرحله برنامهريزي برسانند. مشكلات و ناترازيهاي بر زمين مانده، ديگر قابل تحمل نيست. متولي اصلي رفع اغلب اين مشكلات نيز دولتها به نمايندگي تامالاختيار از حكومت هستند. ولي اين اشتباه را نكنند كه گمان کنند مسووليت اين مساله فقط متوجه دولتها است و حكومت و ساختار سياسي ميتواند خود را مبرا از مسووليت بداند. حكومت از نظر مردم و به درستي يك كل يكپارچه است. حكومت مثل يك تيم است. در برد و باخت آن ممكن است بازيكن خاصي اشتباه نمايد، يا خوبتر از انتظار بازي كند، ولي اين تيم است كه ميبرد يا ميبازد. كسي نام بازيكن را در بُرد يا باخت ثبت نميكند. هيچ بازيكني در يك تيم به تنهايي بازنده، يا برنده محسوب نميشود و برعكس. بنابراين ما با تيم حكومت روبرو هستيم و نه بازيكنان گوناگون آن؛ به ويژه در شرايط جديد كه همه بازيكنان از جمله دولت، تحميلي نيستند، بلكه انتخاب صاحب تيم هستند. اولين اولويت اتحاد و انسجام درونساختاري است. بدترين علامتي كه ميتواند از يك تيم يا حكومت به بيرون مخابره شود، شكاف و اختلاف داخلي است. تيمهاي ورزشي با اظهارات اختلافانگيز درون تيم بهشدت برخورد ميكنند. كوچكترين بدگويي يا انتقاد عمومي، تيم را دچار چالش ميكند. حالا چگونه است كه اين مساله به اين سادگي در ايران فهميده نميشود، خدا ميداند. در ايران پيامهايي كه بيانگر شكاف بلكه ستيز درونساختاري است فراوان مخابره ميشود و عجيب اينكه سطح برخي از سياستمداران آنچنان پايين و سخيف است كه حتي نميتوانند اين اختلافات را از ديد ديگران پنهان كنند و آگاهانه و عامدانه بر آتش آن ميدمند. هر گونه برنامهريزي در ايران با وجود چنين شكافهاي عميق درونساختاري غير ممكن است. خودروي برنامهريزي ايران راننده ندارد يا اگر هم رانندهاي باشد، مهار اجزاي آن در دست او نيست.
مهمتر از همه اينكه مقصد سفر نيز معلوم نيست، يا اتفاقنظر نسبت به آن وجود ندارد. تعداد مسافران آن اضافه بر ظرفيت هستند. سوخت كافي هم ندارد. خلاصه با اين خودرو نميتوان رانندگي كرد و سالم به جايي رفت. همچنان كه در دو دهه گذشته نتوانسته است. چه بايد كرد؟ اول از همه بايد موضع خود را نسبت به آقاي پزشكيان روشن كنيم. معتقدم كه هر كسي ميتواند نسبت به او انتقادي داشته باشد. اين مساله مهمي نيست. نه تنها نسبت به وي كه به همه ديگران هم انتقادهايي وارد است. ولي در مجموع ميتوانيم به پزشكيان اعتماد كنيم. به چند دليل مشخص. اول از همه اينكه در آنچه كه ميگويد صداقت دارد. ممكن است همه حرفهاي راست را نزند، ولي دروغ هم نميگويد. حرفهاي راست را هم بايد از فاصله ميان خطوط كلمات او پيدا كرد. دوم اينكه در بند اين صندلي نيست؛ يا نبوده است و به نظر نميرسد كه اين روحيه را از دست بدهد، حداقل تاكنون چنين فكر ميكنم. سوم اينكه بنيانهاي فكري او در حوزههاي گوناگون بهطور نسبي قابل دفاع است و مهمتر اينكه رويكرد او متضمن فصل مشترك قابل اجرايي براي بخش مهمي از نيروهاي طرفدار است. نگاه مثبت او به اقتصاد بازار و نيز نگاه او به عدالت، هر دو اهميت دارد. تعهدات ديني و مذهبي او با رويكرد آزادمنشي او و احترام به حقوق ديگران و دفاع از اصل مديريت و برنامهريزي علمي و كارشناسيمحور تركيب مناسبي را ايجاد كرده است. اعتماد به او از سوي منتقدان وضع كنوني در كنار اعتقاد او به مقام رهبري و نظام و جلب اعتماد نظام نيز ويژگي مهمي است كه در حال حاضر هيچ سياستمداري واجد آن نيست. از نظر من انتقادپذيري يا حداقل آزادگي او در شنيدن نقدها در كنار نداشتن كينه و نفرت نسبت به ديگران و ادبياتي روان و مردمي و محترمانه نيز ويژگي مهم ديگر او است. اين ويژگيها موجب ميشود كه همه نيروهاي طرفدار اصلاحات و توسعه و پيشرفت كشور آخرين شانس خود را با حمايت از او براي عبور از اين وضعيت خطير به آزمون بگذارند. اين شانس از طريق حمايت بدون قيد و شرط از پزشكيان براي ايجاد يك تفاهم عام درون ساختاري است؛ تفاهمي كه بايد به حل مسائل مردم كمك كند و در تعارض با خواستهاي اصلي جامعه و مردم نباشد. پرداختن آقاي پزشكيان به هر مساله ديگري جز اين فقط اتلاف وقت است. تفاهم درباره سه مولفه مشخص شامل تحليل وضعيت، مقصد حركت، مديريت و راهبري امور. اين تفاهم بايد در بالاترين سطح قدرت انجام شود. احاله امور به سطوح پايين و... جز شكست هيچ نتيجه ديگري ندارد. تحليل وضعيت بايد روشن باشد. شرايط خطير است. در همه زمينهها دچار مشكل جدي هستيم. بايد تغييرات رويكردي را در دستور كار قرار داد. با رويكردهاي قبلي به همين جايي ميرسيم كه اكنون رسيدهايم. اگر اين وضع خوب است، صريحا اعلام شود و آقاي پزشكيان هم آن را به مردم و طرفداران خود منتقل كند. ترديد ندارم كه پزشكيان بيش از هر كس ديگري اين وضعيت خطير را درك ميكند. اين وضعيت نيز محصول سياستهاي گذشته است. پس اولين اقدام بايد تغيير رويكردي باشد. در گام دوم بايد مقصد معين شود. در اسناد رسمي مقاصد خوبي نوشته شده است، ولي مشكل آنجاست كه اين مقاصد خوب لزوما در جهت همافزايي يكديگر نيستند. مثلا هدف رشد ۸ درصدي و كاهش تورم با برخي اهداف ديگر به ويژه در سياست خارجي تطابق ندارد. مشكل اينجاست كه اگر تعداد اهداف خوب زياد باشد، همه آنها بياعتبار ميشوند. بايد يكي- دو هدف معين را تعيين كرد و ساير مولفهها را براي تحقق آنها تنظيم و هماهنگ كرد. همه خوبيها با هم جمع نخواهند شد. بايد آمادگي كافي براي پذيرش و پرداخت هزينههاي اين اهداف را داشت.
رسيدن به هدف بدون هزينه ممكن نيست. بنابراين سر هم كردن تعدادي از اهداف خوب و قابل قبول به عنوان هدف، نه تنها هيچ مشكلي را حل نميكند، بلكه زيانبار هم هست، زيرا اهداف بايد محدود و داراي اولويت باشند. اهداف با اولويت كمتر را ميتوان و ميبايد قرباني اهداف با اولويت بالاتر كرد. در گام بعدي بايد راننده اين خودروي برنامهريزي معلوم شود. اينگونه نيست كه هر كس گوشهاي را به تصرف خود در آورده، و جزاير مستقلي را تشكيل دهند. آقاي پزشكيان حتما بهتر از خيليها ميداند كه اتفاقات و اعتراضات سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ چگونه شكل گرفت و چه كساني آتش بيار معركه بودند. اين گروهها عملا نقش تخريبي فراواني دارند. بايد از سطوح بالاي قدرت مساله آنان را حل كرد. منافع آنان پايانناپذير است. در همين مصوبه رفع فيلترينگ از واتساپ، عملا امتياز اصلي خود را كه تداوم نياز مردم به فيلترشكن بود گرفتند و همچنان بازار فيلترشكن رواج دارد. برنامهريزي در ايران نميتواند معطل جلسات پايانناپذير و كماثري مثل شوراي عالي فضاي مجازي باشد، بيش از ۱۰۰ شوراي عالي وجود دارد كه در عمل جز معطل كردن امور، كار ديگري نميكنند. گمان نكنيد كه همه اين اتلاف وقتها آگاهانه است. اصولا اين نظام اداري بسيار بيجان است. نگاهي به برخي از وزراي خود بكنيد تا ببينید چگونه منفعلانه ساكت هستند، يا حتي از ترس تندروها در برابر يك شادي كودكانه كه خيلي هم طبيعي و حتي مثبت است واكنش عجيب و غير معقولانهاي از خود نشان ميدهند. آقاي پزشكيان تاكنون مجبور شده كه در چند مورد به گرماي بيش از حد محيط اداري يا روشن بودن لامپهاي ادارات شكايت كنند، حتي در يك مورد وزير مخاطب اعتراض به جاي آنكه شرمنده اين وضع شود طلبكار هم شده است. ظاهرا مساله صرفهجويي انرژي فقط مساله خود آقاي رييسجمهور است. با اين رويكردها و فضاي عمومي چگونه ميخواهيد رويكرد موثر، تفاهم و وفاق جمعي يا وحدت مديريت و راهبري ايجاد كنيد؟
خلاصه اينكه همه نيروهاي سياسي مخاطب اين پيشنهاد هستند كه بايد آمادگي حمايت بدون قيد و شرط، از پزشكيان را براي رسيدن به يك تفاهم جدي جهت عبور كشور از اين وضع فراهم كنند و آقاي رييسجمهور نيز بايد قدر اين حمايت را دانسته و بهترين رويكرد و توافق و وفاق را در بالاترين سطح رقم بزند. در غير اين صورت در حل هيچ كدام از مسائل كشور موفقيتي حاصل نخواهد شد. تجربه رفع فيلترينگ بايد حساب كار را به دست دولت داده باشد كه ۵ ماه معطل هيچ بوديد و در آخر هم چند تا موتورسوار مملكت را معطل خود خواهند كرد. بدون اين تفاهم هم حتما اتفاقات خوبي را ميتوان ايجاد كرد، ولي اينها بسيار جزيي و ناپايدار خواهد بود و با كوچكترين توفانها نيز از ميان خواهد رفت.
جناب آقاي رييسجمهور خود دانيد.