شعر؛ معشوقهاي تماميتخواه
عليرضا پنجهيي
شعر، اين هنر ديرپا و تاثيرگذار، همواره دغدغه انسان بوده و شاعران، به عنوان واسطههاي اين هنر، نقشي بيبديل در انتقال احساسات و انديشهها ايفا كردهاند. اما شعر، تنها يك هنر نيست؛ بلكه ميتواند به معشوقهاي تماميتخواه بدل شود كه زندگي شاعر را تحت تاثير خود قرار ميدهد.
زيبايي در شعر چيست؟
يكي از پرسشهاي بنيادين در حوزه شعر، تعريف زيبايي در اين هنر است. از ديدگاه اين شاعر، زيبايي در شعر چيزي جز تناسب بين اجزاي نحوي و ساختاري آن و همچنين استفاده هنرمندانه از صنايع بلاغي نيست. هر شعر، بازتابي از ظرفيت و توانايي شاعر است و بايد براساس هدفي كه شاعر درنظر داشته، با مخاطب ارتباط برقرار كند. نكته مهم اين است كه لزوما هر كسي كه با شاعر دوستي دارد، مخاطب شعر او نيست. در واقع، مخاطب با جهانبيني، زبان و نحوه استفاده شاعر از كلمات ارتباط برقرار ميكند. اگر شعر تاثيري ماندگار بر مخاطب بگذارد، اين تاثير ميتواند تا پايان عمر با او بماند.
شاعر چگونه شعر مينويسد؟
چگونگي شكلگيري شعر در ذهن شاعر، موضوعي پيچيده و جذاب است. من، به نه نحوي سنتانديشانه، به نوعي «الهام» شاعرانه اعتقاد دارم و با اين تلقي كه نخستين «آن» شاعرانه به نوعي «هديه خدايان» است، همراهم. گاه در خواب يا بيداري، هنگام دوش گرفتن، عبور از عرض خيابان،رانندگي در جاده و از اين دست مكانهاي نامتناسب با دفتر كار يا به قول فرنگيها آفيس، ناگهان جرقهاي در ذهن زده ميشود و شاعر را وادار به نوشتن ميكند. پس از اين الهام يا آن اوليه شاعرانه، دانش و تجربه شاعر است كه به او كمك ميكند تا شعر را شكل دهد و آن را از توفان ذهن به ساحل كلمات برساند. مراحل ويرايش و اصلاح شعر، پراهميت است، چه به صورت تحريري و نگارشي و چه به صورت اجرايي، تاكيد دارم كه شعر، تا زماني كه شاعر زنده است، همواره با اراده طي مسير تغيير و بهبود پيش ميرود و تا زماني كه شاعر زنده است، نميتوانيم بگوييم آخرين نسخه از شعر فلان شاعر، چون پس از اين همه كار روي آن اگر در رسانهاي هم منعكس شود، حتي كتاب هم بشود و پس از چند مرحله چاپ، باز توسط شاعر ممكن است ويرايش شود.
مراحل ايجاد شعر چگونه است؟
مراحل ايجاد شعر، از الهام اوليه تا ويرايش نهايي، فرآيندي پويا و چندوجهي است. تجربه شخصي من، اينگونه است كه الهام شاعرانه، اغلب به صورت ناگهاني و غيرمنتظره رخ ميدهد. در خواب يا در ميانه فعاليتهاي روزمره، ناگهان جرقهاي در ذهن زده ميشود و وادار به نوشتنت ميكند. اين جرقه، ميتواند يك تصوير، يك كلمه، يك احساس يا يك ايده در نحو ديگري از زبان رايج باشد. پس از اين الهام يا شكل مادي آن «آن» اوليه و غليان شاعرانه، شاعر به پردازش آن ميپردازد و با استفاده از دانش، تجربه و مهارت خود، آن را به شعر تبديل ميكند. اين فرآيند براساس دغدغهها و سبك و سياق زندگي و مطالعات و تعلقات شاعر براساس هدايتي كه مضمون در جهت فرمگيري آن غليان شاعرانه ميكند شامل انتخاب كلمات مناسب، يا ساختن جملات موزون، استفاده از آرايههاي ادبي و رتوريك موردنياز اثر درنهايت، ويرايش و اصلاح شعر در خدمت شعر توسط شاعر خرج ميشود و شعر به تشخيص شاعر قابليت ارايه مييابد.
شعر چگونه در شاعر شكل ميگيرد؟
شعر، نه تنها يك محصول نهايي، بلكه فرآيندي دروني و پيوسته است كه در ذهن شاعر جريان دارد. شعر، همواره در من شاعر دروني شده و به نوعي با زندگي من شاعر عجين شده است. اين من شعر هيچگاه به صورت ارادي به سراغ شعر نميرود، بلكه شعر همواره در او وجود داشته و در لحظات غيرقابل پيشبيني و اغلب با غافلگيري، خود را بروز داده است. مگر كه شاعر سفارش ترانه يا ساخت شعري داشته باشد كه در آن صورت درصد غلظت خلوص شاعرانه كم ميشود در اين حالت آيا بخش اراده با تكيه بر معلومات شاعر و ورزيديم شاعرانهاش آيا بتواند در دل مخاطبانش جا باز كند يا نه، ديگر قابل ارزشگذاري نيست تا از تنور بيرون بيايد، درست مانند آردي كه ماهيتش لزوما باب دل نيست و خمير و ورز و... مراحل تخميرش طبيعي نيست و تنور نيز در قواره آرماني و هميشگي آماده طبخ نيست، حالا نانوا چقدر بايد از تجربه و زندگي خود خرج كند و چه ناني دست مشتري بيايد تا از تنور بيرون نيايد مشخص نيست، اين نشان ميدهد كه شعر، نه تنها يك مهارت فني، بلكه يك تجربه زيستي و دروني است كه در طول زمان در شاعر شكل ميگيرد و تكامل مييابد.
مخلصكلام
شعر، به عنوان يك پديده انساني، همواره در حال تغيير و تكامل است و شاعران، هر يك بنا بر جايگاه خود و تسلط بر معارف و بايدها و نبايدهاي پيراموني ادبيات و به قول خواجه حافظ شيرازي به مدد «فيض روحالقدس...» بسا كه بتوانند با خلاقيت و نوآوري خود نه صرفا آفرينه توليد كنند كه اثرمند ظاهر شوند.