راهبرد بازگشت به مردم و ديپلماسي هوشمندانه
قادر باستانيتبريزي
روند تحولات اخير در سياست خارجي ايالات متحده، بهويژه سخنان صريح ترامپ درباره ايران، نشاندهنده تغييراتي در رويكرد امريكا نسبت به جمهوري اسلامي است. برخلاف دورههاي پيشين كه سياست درشتگويي و فشار حداكثري بر ايران دنبال ميشد، اكنون به نظر ميرسد ترامپ با واقعبيني بيشتري به مساله ايران مينگرد. اين تغيير نهتنها از تجربيات انباشته او درباره ايران نشأت گرفته، بلكه تحت تاثير اولويتهاي جديد سياست داخلي امريكا، بهويژه در چارچوب «امريكاي ماگا» قرار دارد. در چنين شرايطي، نوع مواجهه ايران با اين تحولات ميتواند به شدت تعيينكننده باشد. در معادله پيچيدهاي كه ميان ايران، امريكا و اسراييل شكل گرفته است، تصميمات ايران مسير آينده را ترسيم ميكند. كشورمان بايد با درك صحيح از مختصات اين بازي، سياستي هنرمندانه و مبتني بر عقلانيت اتخاذ كند تا واشنگتن را از نزديك شدن بيش از حد به تلآويو بازدارد. اين راهبرد البته نيازمند يك پشتوانه داخلي مستحكم است كه آن را ميتوان در مفهوم «بازگشت به مردم» جستوجو كرد. در شرايط حساس كنوني، بيتصميمي، انشقاق، انفعال، جناحگرايي و آرزوپنداري ميتواند كشور را با صدمات جبرانناپذير تاريخي مواجه سازد. ايران نميتواند به سادگي از كنار مسالهاي به اين پيچيدگي عبور كند و بايد در مواجهه با امريكا و اسراييل، راهبردي منسجم و سنجيده در پيش گيرد. سياستهاي ديپلماتيك موفق در گروی مديريت هوشمندانه تنشهاست؛ پاسخي شتابزده به تحولات ميتواند هزينههاي جبرانناپذيري داشته باشد. در اين ميان مذاكره، رابطه، توافق و مديريت سيگنالهاي ديپلماتيك هر كدام وزن و معناي خاص خود را در مقاطع مختلف زماني دارند و نبايد آنها را به عنوان ابزارهايي ثابت و بيانعطاف تلقي كرد. در چنين فضايي، سياست داخلي ايران تعيينكننده مسير آينده خواهد بود. نميتوان از دولت انتظار داشت در عرصه بينالمللي موفق عمل كند، در حالي كه در داخل، سرمايه اجتماعي لازم را در اختيار ندارد. بازسازي اعتماد عمومي و افزايش سرمايه اجتماعي، ضرورتي انكارناپذير براي پيشبرد سياستهاي خارجي كشور است.
مردم كه بنيان انقلاب اسلامي را تشكيل ميدهند، بايد بار ديگر در اولويت سياستگذاريهاي كلان قرار گيرند؛ يعني پذيرش اين واقعيت كه خواستههاي ۸۶ ميليون ايراني بايد در مركز توجه حاكميت باشد، چه اين خواستهها مطابق ميل مسوولان باشد و چه نباشد. در اين ميان، رسانهها و روزنامهنگاري حرفهاي، نقشي كليدي در تحقق «بازگشت به مردم» ايفا ميكنند. رسانههاي مستقل با انعكاس خواستهها، دغدغهها و نظرات مردم، پلي ميان حاكميت و جامعه باشند. آنها با شفافسازي و اطلاعرساني دقيق، به افزايش اعتماد عمومي و شكلگيري اجماع ملي ياري رسانند. رسانهها همچنين با نقد منصفانه و سازنده، به اصلاح سياستها و عملكردها كمك كرده و از انحراف سياستگذاريها جلوگيري كنند. يكي از مهمترين گامها در مسير اصلاح سياست خارجي، ورود به گفتوگوهاي مستقيم با ايالات متحده است. البته گفتوگو به معناي توافق نيست، اما ميتواند فوايد متعددي براي ايران داشته باشد. نخست، اين اقدام ميتواند روايتي كه در ميان مردم شكل گرفته است مبني بر اينكه «حاكميت تحريم را يك نعمت ميداند»، تضعيف و اعتماد عمومي را تا حدي ترميم كند. دوم، گفتوگو با امريكا از تسلط روايتهاي ضدايراني جلوگيري كرده و مانع از آن خواهد شد كه اسراييل و ساير مخالفان منطقهاي و بينالمللي ايران، سياستهاي خود را بدون مانع به پيش ببرند. سوم، اين گفتوگوها به نخبگان ايراني كمك ميكند تا ارزيابي واقعبينانهتري از مواضع ايالات متحده داشته باشند و تحليلهاي خود را بر اساس دادههاي عيني تنظيم كنند. در نهايت، گفتوگو ميتواند به نزديكي ديدگاههاي دو طرف و كنترل بحرانهاي احتمالي كمك كند. بر همين اساس ضروري است كه ايران با يك ايده مشخص و تيمي توانمند، روند گفتوگو با امريكا را آغاز كند. اين روند، فارغ از نتيجه نهايي ميتواند زمينهساز مديريت تنشها و كاهش فشارهاي بينالمللي باشد. از سوي ديگر، اگر اين گفتوگوها به مذاكره و سپس توافق منجر شود، امكان بهبود شرايط اقتصادي و اجتماعي كشور فراهم خواهد شد. با اين حال، موفقيت چنين رويكردي در گرو اصلاحات داخلي است. بازگشت به مردم، احترام به مطالبات آنان و شفافسازي درباره تصميمات كلان كشور، گامهاي ضروري براي موفقيت سياستهاي ديپلماتيك است. جمهوري اسلامي ايران در يكي از حساسترين مقاطع تاريخي خود قرار دارد. مسير آينده آن، بهويژه در عرصه سياست خارجي تا حد زيادي وابسته به ميزان اجماع داخلي و بازسازي سرمايه اجتماعي است. در اين ميان، سياستگذاران كشور بايد درك كنند كه تعامل با قدرتهاي جهاني، بدون توجه به مطالبات داخلي، نهتنها بينتيجه خواهد ماند، بلكه ممكن است مشروعيت حكمراني را نيز با چالش مواجه كند. بنابراين راه برونرفت از بحرانهاي موجود، تنها در اتخاذ سياستهاي عقلاني در عرصه ديپلماسي خلاصه نميشود، بلكه بازگشت به مردم و ايجاد زمينه براي مشاركت عمومي در تصميمات كلان، كليد عبور از شرايط نفسگير كنوني است. نظام حكمراني بايد نشان دهد كه صداي مردم را ميشنود و اراده جدي براي اصلاح امور دارد. راه آينده روشن است. ايران بايد با تركيبي از عقلانيت ديپلماتيك و اصلاحات داخلي، مسيري را انتخاب كند كه منافع ملي را تامين كرده و كشور را از چالشهاي كنوني عبور دهد. بازگشت به مردم، نه يك شعار، بلكه يك ضرورت تاريخي است كه در شرايط حساس كنوني، بايد در راس اولويتهاي سياستگذاران قرار گيرد.