مهدي بيك اوغلي
در روزهايي كه مردم ايران، نظارهگر صعود نرخ دلار به رفيعترين قلل ممكن هستند و دولت نهايت تلاش خود را براي تنشزدايي و حل مشكلات مردم در دستور كار قرار داده، آگاهي از اين واقعيت كه در زير پوست جامعه ايراني چه ميگذرد و مردم چگونه ميانديشند؟ واجد اهميت ويژهاي است. به اعتقاد تقي آزاد ارمكي، نشانههاي مطلوبي از پايان يافتن تعارضات دروني نظام مشاهده ميشود كه آنها را ميتوان ذيل عنوان دستاوردهاي دولت قرار داد. اين استاد جامعهشناسي اما معتقد است كه اين توفيقات دولت، نيازمند دستاوردهاي مكملي است كه بدون آنها دستاوردهاي قبلي هم فاقد اهميت خواهند شد. مهمترين پرونده پيش روي دولت پايان دادن به مشكلات معيشتي مردم، مهار تورم و رفع تحريمهاست. ضرورتهايي كه در گروی تحقق ايده تنشزدايي دولت براي رفع تحريمهاست. به اعتقاد اين جامعهشناس رويكردهاي افراطي در داخل باعث توفيق جريانات راديكال خارجي شده و كشور را با امواج اعتراضي مهار ناشدني مواجه ميسازد.
جامعه ايراني اين روزها در شرايط خاصي قرار دارد. هرچند دورنمايي از آينده بهتر، پس از شكلگيري دولت چهاردهم پيش روي جامعه ارائه شده، اما در عين حال بحرانها و چالشهاي بنياديني در برابر جامعه قرار دارد. تحليل شما از وضعيت جامعه چيست ؟
ايران در دوره جديدي از يك مشكل بنيادين و مهم سالهاي قبل عبور كرده كه همانا تعارضات درون نظام سياسي است. اگر يك دهه يا دو دهه و... به عقب بازگرديم، متوجه ميشويم كه در ايران حاكميت چند پارچه وجود داشته است. راستگراهاي افراطي، چپگراهاي افراطي، تعارضات متعدد بين مجلس و رييسجمهور، هر دو با قوه قضاييه و بعضا ديدگاههاي متفاوتي كه ممكن بود روساي قوا با منويات رهبري داشته باشند، كشور را دچار مشكلات بسياري ميساخت. رهاورد مهم دولت پزشكيان ابتدا براي حاكميت و پس از آن براي كشور مهم است، چرا كه پزشكيان توانسته توافقي در حد گفتار ايجاد كند. در واقع، اين روزها صدايي از تعارض بين رييس مجلس و رييس دولت و رييس مجلس با دستگاه قضايي و... شنيده نميشود. اين روند باعث شده جامعه با آرامش نسبي مواجه شود. تا ديروز كساني كه مدافع رييسجمهور بودند در مقابله با قوه قضاييه تنشهايي را در جامعه ايجاد ميكردند. روزنامهها و رسانهها به صورت فلهاي بسته ميشدند و فعالان سياسي و اجتماعي و مدني مدام با برخوردهاي سخت مواجه بودند. دولت اما توانسته آرامش نسبي در حاكميت ايجاد كرده و نهايتا اين آرامش را به جامعه تسري بدهد.
آيا با اين آرامش نسبي آن هم در گفتار همه مشكلات كشور حل و فصل ميشود؟
اين آرامش گفتاري اگر با گزارههاي مكمل همراه نشود، خطرناك ميشود. چرا كه حاكميت تصور ميكند با اين آرامش نسبي همه مسائل حل شده است! همين امروز كه مسوولان صحبت ميكنند، گويي كار بسيار بزرگي در كشور انجام شده و به دليل آشتي رييسجمهور با روساي قواي ديگر مثلا مساله فيلترينگ يا حجاب و... حل شده و ديگر تمام. اما اين روند آرامش نسبي بايد منجر به حل مسائل اساسي كشور شود. مساله اساسي ايران مسائل اجتماعي، رفع تحريمها و حل مشكلات اقتصادي و بهبود معيشت مردم است. اگر بهبودي در اين زمينه ايجاد نشود، امواج اجتماعي به حركت درميآيند. ايران با يك دوره پيچيده، خطرناك و اضطرابآفرين روبهروست. اگر ديروز در جامعه، جنبش مهسا اميني ايجاد ميشد، جرياني وجود داشت كه همه كاسه و كوزهها سر آنها خرد ميشد. مثلا عنوان ميكردند، اصلاحطلبان فتنه و اغتشاش ميآفرينند يا ليبرالها و نئو ليبرالها و... متهم ميشدند! امروز اما جامعه به سمت و سويي رفته كه اولا حاكميت دچار گمراهي شده و مهمتر از آن ديگر گروهي باقي نمانده كه مسائل به او حواله داده شود.
اين روند ناهنجاري و كژكاركردي چه شرايطي
را ممكن است پيش روي جامعه ايجاد كند؟
من به عنوان يك جامعه شناس معتقدم جامعه ايراني مملو از حوادث، اتفاقات، هيجانات اجتماعي و سياسي است. گرانيهاي گسترده، دلار 89هزار توماني، اجارههاي نجومي، مشكلات بهداشتي، مهاجرت، فقر مطلق و... گلوي ايرانيان را فشار ميدهد. اين پروندهها روي زمين مانده و كسي درباره آنها راهحل ارائه نميدهد. اگر فكري به حال اين بحرانها نشود، به زودي در شمايل دملهاي چركين ظهور و بروز پيدا ميكنند. اگر مشكلات ادامهدار باشند در آيندهاي نه چندان دور مردم اعتراض خواهند كرد. تا ديروز حاكميت ميتوانست، اعتراضات خياباني را محكوم كرده و ريشه آنها را به گردن اصلاحطلبان و... بيندازد، اما امروز ديگر ميانجيهايي وجود ندارند كه بتوانند تكانههاي رخ داده ميان حاكميت و جامعه را مهار كند. پيشبيني من اين است كه اگر مشكلات معيشتي مردم تداوم داشته باشد و فكري به حال رفع تحريمها و... نشود، با مجموعهاي از اعتراضات با محوريت موضوعات اقتصادي و اجتماعي مواجه خواهيم شد. چرا كه حاكميت فراموش كرده كه بحرانهايي چون ناترازي انرژي، فقر، كارتنخوابي، آسيبهاي اجتماعي و... هنوز زير پوست جامعه در حال رشد و نمو است. هرچند آشتي رييسجمهور و سران قوا مطلوب است اما بايد همراه با راهبردهايي براي حل مشكلات شود. از سوي ديگر نبايد فراموش كرد، ذهنيت مردم امروز در اختيار مرجعيت داخلي قرار ندارد. اگر تا ديروز دانشجويان، روزنامهنگاران، روشنفكران و... نسخههاي عملياتي ارائه ميكردند، امروز رهبري فكري مردم در اختيار گروههاي ناشناخته و مبهم است. اين روند كشور را با دردسرهاي اساسي روبهرو ميكند.
شما از معضل فشار اقتصادي و معيشتي صحبت كرديد. اين فشار تا كجا ميتواند تداوم داشته باشد؟
اگر دولت و حاكميت طي يك اعلان عمومي به مردم بگويند، ايران ديگر از مرحله توسعه و آباداني كشور گذشته و امروز فقط بايد به فكر نيازهاي اساسي مردم بود. در اين صورت نارضايتي مردم كاهش مييابد. چراكه توقع مردم كاهش يافته و نان و آب و برخي نيازهاي ضروري مردم به عنوان اولويت مطرح ميشود. جامعه در اين صورت به ضرورتها تن ميدهد. اين روند در دهه 60 تكرار شده بود. اگر حاكميت بتواند جامعه را به اين شرايط مجاب كند، ميتواند براي بحرانهاي پيش رو مواجه باشد. در اين مرحله حاكميت به نقش آفريني طبقه متوسط نياز دارد. طبقهاي كه طي سالهاي اخير مدام تضعيف شده است. اما اگر مدام از ضرورت توسعه و پيشرفت صحبت شود و ائمه جمعه و صداوسيما، رسانههاي حكومتي و چهرههاي سياسي و... مدام از بهبود وضعيت صحبت كنند، ميتواند باعث بروز حوادث بسياري شود. كساني كه درآمد ثابت دارند و حقوقبگير هستند، اعتراض ميكنند كه ما ديگر نميتوانيم اجارهبها يك واحد حداقلي را بدهيم، نميتوانيم، غذاي مورد نياز خانواده را تامين كنيم، آموزش فرزندانمان را تامين كنيم و... در اين صورت بخش قابل توجهي از جمعيت ايرانيان كه درگير فقر و نزول اقتصادي شدهاند در شمايل معترضان اجتماعي و سياسي وارد ميدان ميشوند.
كنشگران ديگري هم در فضاي اجتماعي و سياسي حضور دارند كه تندروها و راديكالها هستند. آنها مدام به دولت اعتراض ميكنند و تصوير تاريكي از شرايط ارائه ميكنند. در سال 96 نتيجه كنشگري مخرب اين طيف در بروز تكانههاي اجتماعي تجربه شد. كنشگري اين طيف را چطور ميتوان تعريف كرد؟
ما نميتوانيم مجلسي داشته باشيم كه ضرورتهاي مردم را پاسخ بدهد، بعد گروههاي تندرويي وجود داشته باشد كه تلاش كند براي دولت حاشيهسازي كند. اين گروهها بايد مهار شده و در راستاي منافع كل حاكميت حركت كنند. متاسفانه در بسياري از موارد منافع گروههاي تندروي داخلي با تحركات گروههاي راديكال خارجي و حتي دشمنان ايران در يك راستا قرار گرفته است. اگر اين گروهها مهار نشوند، خودشان باعث بروز تكانههاي اجتماعي شديد شوند. همانطور كه در سال 96 اين گروههاي راديكال با هدف ضربه زدن به دولت، حركتهاي اعتراضي را شكل دادند كه در ادامه به شكل يك سونامي بزرگ عمومي و فراگير ظهور كرد. برنده اين تندرويها، اپوزيسيون خارج از كشور بودند. در صورتي كه در شرايط فعلي هم تندرويها مهار نشود، در ادامه در شمايل يك موج فراگير در ميآيد و باعث آسيب ديدن كليت سيستم ميشود. نبايد اجازه داد بحرانهاي اجتماعي به شكل بحرانهاي امنيتي به حركت درآيند.
اگر قرار بود شما پيشنهادي به دولت و رييسجمهور داشته باشيد، به چه مواردي اشاره ميكرديد؟
ميگفتم دولت بايد به تامين ضرورتهاي مردم بازگردد و با مردم صادقانه صحبت كند كه شرايط كشور به اين دلايل اينگونه شده است. در مرحله بعدي دعوت ميكردم از افرادي كه در اين كشور صاحب نفوذ هستند. دولت از متشرعان، ، ثروتمندان، مراجع بزرگ، طبقه متوسط، نخبگان كشور، هنرمندان، سلبريتيها و... دعوت كرده و كارها را به آنها واگذار كند. اقتصاد را بخش خصوصي، فرهنگ را به دانشگاهيان و هنرمندان، رسانه را به روزنامهنگاران واقعي و... واگذار كند. مسووليتهايش را كاهش بدهد تا با داشتههايش بتواند كارهايي صورت بدهد. سوم اينكه دولت بايد برخي از دوگانگيهاي موجود در سيستم در حوزههاي اقتصادي، فرهنگي، هنري و... را به چالش بكشد. نهادهايي كه بيشترين ثروت و سرمايه كشور دست آنهاست مسووليتي در بروز مشكلات نميپذيرند! دولت بايد اين جريانات را فراخوانده و با آنها گفتوگو كند. به جاي اينكه آقاي پزشكيان اين همه جلسه با عمر و زيد بگذارند، بايد با نهادهاي بانفوذ و بنيادهاي داراي قدرت جلسه بگذارد و مسير كشور را مشخص كند. نهايتا هم ايده تنشزدايي را در عاليترين سطح عملياتي كند. اينها پيشنهادهایی است كه من براي دولت و شخص آقاي رييس جمهور دارم.