حلّ يا منحلّ يا تحمّل مساله؟!
سيد عطاالله مهاجراني
به نظرم يكي از علتها يا دلايل عقبماندگي شيوه حكمراني در مشرق زمين به شكل تاريخي و در ايران به نحو ويژه بازي كردن با صورت مساله، دستدست كردن، به امروز و فردا انداختن كارها و نهايتا «تحمّل» مساله است و نه «حلّ» آن. همان تعبيري كه در روايات ما با عنوان «تسويف» يعني امروز و فردا كردن از آن سخن گفته شده است. به همين دليل بين «تآجيل» يعني به عقب انداختن منطقي و موجّه يك تصميم براي مدتي معين تا با انديشه بيشتر تامل و تدبير بهتري كار سامان يابد؛ با «تسويف» كه در واقع تعطيل بدون انديشه و تدبير و زمانكشي است، تفاوت جدي وجود دارد. نصرت رحماني سروده است: «من وقتكشي ميكنم و وقت مرا كشت!» اين همان رخوت و ركود و فرو رفتن در مرداب يا گرداب تسويف است. باري به هر جهت امور را گذراندن است. محمد مصطفي (ص) به ابوذر توصيه كرد كه از تسويف بگريزد و كار امروز را به فردا نيندازد. هر روزي براي خود هويتي دارد. «يا أبا ذرٍّ إِيّاك و التّسْوِيف بِأمْلِك فإِنّك بِيوْمِك و لسْت بِما بعْدهُ » نكته قابل توجه و تامل در اين توصيه اين است كه ابوذر مسووليت حكومتي هم نداشته است. يعني حتي در زندگي شخصي و خانوادگي و اجتماعي او بايد كار را دستخوش امروز و فردا نكند. پيداست در امور ملي و حكمروايي اين موضوع و اين توصيه اعتبار و حساسيتي متفاوت پيدا ميكند. با نگاهي به شيوه حكمراني چه قبل از انقلاب و چه پس از آن ميتوان گفت در بر همان پاشنه ميگردد. مسائل در زمان خود حل نميشوند.
شاه اگر مسائل كشور و ملت را در زمان خود درست شناخته و به روشني ديده بود، ضرورت نداشت با صداي لرزان و رنگ پريده و تق و توقّ تپقهاي مكرر بگويد: «ملت عزيز ايران! صداي انقلاب شما را شنيدم!» آن وقتي كه چهچهه مستانش بود و به عنوان دست نشانده جام شامپاين در شب كريسمس با جيمي كارتر به هم ميزد، ياد زمستانش نبود!
مثالهاي مختلف و متعدد و شواهد گوناگوني براي اين مدعا ميتوان برشمرد. نميخواهم فهرست مسائل را بازگو كنم ورنه حكايتها بود! به يك نمونه كه فعلا دچارش هستيم، اشاره ميكنم؛ موضوع حجاب يا ابلاغ قانون حجاب و عفاف و شيوه مواجهه با اين موضوع. هر كس از زاويهاي متناسب با مصالحي يا منافعي سياسي يا اجتماعي با با انگيزه شريعتخواهي با اين موضوع روبهرو ميشود. هر كسي كه گذرگاه مصلحت يا منفعت سياسي را تنگ ميبيند، جريده ميرود. در اين ميان پزشكيان با صداقت و مروت و شوراي عالي امنيت ملي با خردمندي و موقعيتشناسي در برابر ابلاغ لايحه حجاب و عفاف كه بار سياسي- تبليغاتي ويژهاي داشت، ايستادند و پروژه ماجراجويان را متوقف كردند. اين رويكرد با جمع كردن ماجراي تحصن در برابر مجلس شمايل جديتري يافت. تصميم درست همين بوده و هست!
پيش از اين هم درباره حجاب اجباري كه به نظرم نميتواند توجيه شرعي و عقلاني و عرفي و اجتماعي داشته باشد، نوشتهام. در يك كلام چنانكه ما در اسلام نماز و روزه و حج و زكات و جهاد اجباري نداريم، حجاب از هيچ كدام از اين احكام اهميت بيشتري ندارد. اصلا ما در اسلام ايمان به خداوند متعال از سر اكراه و توحيد اجباري هم نداريم چه رسد به اينكه بانوي محترمي در دفاع از ابلاغ قانون حجاب به افسر نيروي انتظامي كه آيتي از خردمندي و شكيبايي بود، بگويد: «من همين امشب خودم را براي اين قانون ميكشم!» آن خانم محترم براي اينكه كسي نماز نميخواند هم نبايد خودش را بكشد.اكراه و اجبار در دين وجود ندارد. منتها بايد اين موضوع را حل كرد نه تحمل! و نه منحلّ! به نظر ميرسد نشست سران قوا و نشستهاي شوراي عالي امنيت ملي براي همين امور است. پرهيز از تسويف! باور كنيم كه در مسابقه توسعه در موقعيت مناسبي نيستيم. وقت را تلف نكنيم. در زنجيره مجامله تعارفات مرسوم آزارنده تصميمگيري را قرباني نكنيم. تصميمگيري روشن و بهنگام نشانه توانايي و سامان نظام حكمراني و تسويف نشانه ضعف مفرط ويرانگر است.