بزنگاه
آدما تو خطر پست ميشن، وقتي خطر از سرشون گذشت دوباره ميرن تو جلد خودشون... شايد بهتر باشه از زشتيا و غصهها چيزي بهت نگم، فقط از دنياي شاد و قشنگ برات حرف بزنم. ولي نميخوام سرت شيره بمالم بهت بگم كه زندگي مث يه قالي نرمه كه ميتوني پابرهنه روش راه بري، نه. زندگي يه جاده كج و كوله پر از سنگ و كلوخه؛ كلوخايي كه تو رو زمين ميزنه، خوني ماليت ميكنه. سنگايي كه فقط با چكمههاي آهني ميشه از روشون گذشت. تازه اين كافي نيست چون وقتي پاهاتو بپوشوني هم يكي پيدا ميشه كه به سرت سنگ بپرونه! نامه به كودكي كه هرگززاده نشد- اوريانا فالاچي
فلاشبك
استاد: اگه دو نفر به قيمت دوستي مجبور باشن تا آخر عمر به هم دروغ بگن، بهتره تنهايي بشينن و به چيزايي فكر كنن كه دوست دارن. شبهاي روشن- فرزادموتمن