• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3514 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۹ ارديبهشت

شهريار قصه‌گو

اسدالله امرايي

«كجا هست توي اين دنياي بزرگ كه من بتوانم بدون ترس، سيري نگاهت بكنم و بروم. بروم، همين طور با خيال صورتت بروم و نفهمم به بيابان رسيده‌ام. و توي بيابان زير سايه كوچك يك ابر كوچك بنشينم. ديروز كه آمدي از كنار قبر حافظ رد شدي، سايه‌ات افتاد روي پله‌هاي صفه قبر. وقتي دور شدي. زانو زدم دست كشيدم به جاي سايه‌ات. نترس، كسي شك نمي‌كند. سر قبر حافظ زانو زياد مي‌زنند. هر كه ديده باشد خيال مي‌كند تربت جمع كرده‌ام. » شرق بنفشه مجموعه 9 داستان كوتاه از شهريار مندني‌پور داستان نويس شيرازي است. روايت بسيار دلنشين و زباني سكرآور دارد. شرق بنفشه داستان عشق است و نه عاشقي. مضموني كه مندني‌پور در ديگر آثار خود هم كم و بيش دنبال كرده. شهريار مندني‌پور در ۲۶ بهمن ۱۳۳۵ در شيراز به دنيا آمد نخستين مجموعه داستان او به نام «سايه‌هاي غار» در سال 1368منتشر شد. مندني‌پور از مهم‌ترين نويسندگان نسل سوم داستان‌نويسي ايران است كه داستان‌هايش به لحاظ فرم و زبان از اهميت قابل‌توجهي برخوردار است. شرق بنفشه را نشر مركز منتشر كرده و بارها تجديد چاپ شده است. «حالا كه دانسته‌اي رازي پنهان شده در سايه‌ جمله‌هايي كه مي‌خواني، حالا كه نقطه نقطه اين كلام را آشكار مي‌كني، شهد مينو به كامت باشد؛ چرا كه اگر در دايره‌ قسمت، سهم تو را هم از جهان دُرد داده‌اند، رندي هم به جان شيدايت واسپرده‌اند تا كلمات پيش چشمانت خرقه بسوزانند. پس سبكباري كن و بخوان. در اين كتاب رمزي بخوان به غير اين كتاب: من اين رمز را از ذبيح و ارغوان آموختم. به روزي باراني، باراني … نگفته بوديم ببار، اما مي‌باريد…» مندني‌پور در امريكا بورسيه گرفته و اغلب آثارش در ايران منتشر شده است. او از جمله نويسندگاني است كه گلشيري آنها را اميدهاي داستان‌نويسي مي‌دانست «ياخته‌هاي لغزان بر يخ لبه كيهان، روشن از نور فسيل... تن تنها عشق ورز در خلأ، موازي سايه برج كه سايه‌اش كش آمده تا چشم شنگرفي كره «مشتري» و هجده‌سالگي‌ام با تن سالم و بي‌چربي كنار دريا دراز كشيده و آفتاب خوب كه همه‌چيز را ورز داده در‌آش غليظ اين درياي مهبط... كاش همه پسران بي‌جفتي را ماهي‌ها برمي‌گرداندند به اعماق سرد و تاريك آب، به نورهاي فسيل تا ديگر اشكي نبود و هجراني نبود و سوگي نبود و گوري نبود و حرصي نبود و جنايتي نبود و ريايي و ناحقي و پوزخندي... به حال خوشا به حال مرده‌هاي نخستين كه نه خبر مرگ مادر را شنيدند و خبر مرگ فرزند را، بي‌آنكه بدانند اينكه مي‌ميرند، مرگ است. » دل دلدادگي از هفت كتاب و يك درآمد تشكيل شده است؛ با نام‌هاي چهار مادران هجران، باد و خاكستر زيتون، خاك شيداي سرانديب، خنياي آب، دوزخ آشام و آتش آشام، دانايي دانه افرا، درناهاي نقره‌اي و درياي بهشت. مندني پور چهار مادران هجران را با اين جمله آغاز مي‌كند: «سحري غباري بر جنازه‌هاي نهاده در پياده‌رو مي‌دميد» درد و رنج پدر و مادري را كه فرزندشان را در زلزله از دست داده‌اند به تصوير كشيده است. از ديگر آثار او مي‌توان به مجموعه داستان هشتمين روز زمين، موميا و عسل، ماه نيمروز اشاره كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها