• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3514 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۹ ارديبهشت

درباره گرافيتي‌هايي كه اين روزها در شهر زياد مي‌بينيم

تصويرهايي با اضطراب بر ديوار

بهرام دبيري

گرافيتي به نظر من تنها هنر انقلابي است كه مي‌شود از آن نام برد. تا جايي كه من مي‌دانم يا دستگاه‌هاي ارتباطي به من مي‌گويند لااقل در غرب سال‌هاي سال است هيچ چهره هنري سراغ ندارم كه بشود به او گفت اپوزيسون؛ آن هم به معناي ناراضي. اگر سيستم‌ها توانسته‌اند هنرمندان را با هر رفتاري، حتي رفتار اغراق‌آميز آنچناني بپذيرند و در درون سيستم خود هضم كنند كه ديگر نمي‌شود به آنها هنرمند معترض انقلابي يا اپوزيسون گفت، به اين ترتيب در اين سال‌ها تنها رفتاري كه از اين هنرمندان مي‌توان ديد، كارهاي گرافيتي است. حرف و تصويري كه شبانه با اضطراب روي ديوارهاي شهر جا مي‌گذارند و بعد از ترس پليس فرار مي‌كنند. به اعتقاد من جذابيت خاصي دارد. اين بي‌مقدمه بودن و ناگهاني بودن و حتي اينكه نظام حاكم و پليس و حتي شهرداري از اين رفتار خوشش نيايد، باز هم چيزي از ارزش كارشان كم نمي‌كند. پس به اين معنا معتقدم كه اينگونه هنرمندان معترض هستند. در عين حال، گرافيتي‌ها، رفتار مدرني هستند، چون گاهي بيش از چند ساعت يا يك روز دوام نمي‌آورند و پاك مي‌شوند. قصه‌اي را به ياد مي‌آورم كه فرانسواز ژيلو - زن پيكاسو- تعريف كرده است. در دوره مك كارتي در امريكا كه يك دولت سختگير و تفتيشگر بود، چند هنرمند امريكايي نامه‌اي به پيكاسو نوشتند كه چرا به اين وضعيتي كه ما داريم اعتراض نمي‌كني. فرانسواز مي‌گويد پيكاسو كه نامه را خواند، مچاله كرد و در سطل آشغال انداخت. گفت اينها از من چه مي‌خواهند؟ مي‌خواهم بگويم چرا پليس‌ها اين هنرمندان را دوست ندارند؟ خب طبيعي است كه دوست نداشته باشند. اين بيان رويارويي است كه در هنرمندي مثل پيكاسو مي‌بينيم كه بر اين اساس معتقد است تضاد بين هنرمند و حاكميت يك ضرورت و واقعيت اجتناب‌ناپذير است. اين رويارويي و تضاد همان چيزي است كه در آغاز حرف گفتم؛ در غرب اين تضاد از بين رفته است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها